چرا با اولسوال جاغوری مخالف اند؟
یکونیم سال پیش، مثل ۱۷ سال پیشتر از آن، تنور بحثهای ولایت شدن جاغوری همچنان گرم بود؛ انتخابات نزدیک میشد و زمامداران دوباره بزرگترین دروغ و فریب کشور را سر زبانها انداخته بودند. جاغوری جنگ با طالبان را با رشادتهای فرزندان دلیر و پاکبازش، پشت سر گذاشته بود، «ظفر شریف» -اولسوال سابق- که به زعم بسیاری، شریف و نجیب زاده، واجبالاحترام و لایق زمامداری مادامالعمر است، برکنار شده بود.
تکیه زدن بر مسند ادارهای جاغوری، قند در دل بسیاری آب کرده بود، افراد زیادی از «سَرَک و پَچَک» خود را نامزد احراز این پست کرده بودند و به گمان خود، همه برنده بودند؛ چون هر روز پشت دروازههای شیخین، مقامها و ادارههای حکومتی پلاس بودند. از هر کدام میپرسیدی، میگفتند: «برنده استم، به زور خدا.»
آن زمان، تصور بسیاری این بود که رسیدن به دفتر اولسوالی جاغوری فقط از مسیر لابیگری با مقامهای پرنفوذ هزاره در کابل شدنی است، به خصوص و کلای پارلمان، شیخین و مشاوران رییسجمهور!
خودم با اصرار یکی از دوستانی که نامزد بود –رادمند نبود-، در جلسه با یکی از مشاوران رییسجمهور بودم و برخی مسائل را با چشم سر دیده ام. تنها کسی که در آن روزها سروصدای کمتر داشت و مسیر معمول را نمیرفت، «رادمند» بود. تسلط بر اولسوالی جاغوری، به دلیل کثرت نفوس، آوازه، انتخابات آینده و احتمال ولایت شدنش، مهم و پر جاذبه بود که اگر ولایت میشد –بُزَک بُزَک نمیر که جو لغمان میرسد-، شاید اولسوال، میتوانست والی جاغوری باشد.
وقتی رادمند، در میان ناباوری سایر مدعیان، -آنهم یک جوان و از دستهای گَری- از سوی حکومت مرکزی به عنوان سرپرست اولسوالی جاغوری برگزیده شد، بسیار واضح بود که نجیبزادهای مشهور جاغوری در کابل و مقامهای پرنفوذ دیگر هزاره، باید با او مخالف باشند؛ چون آنها دوست داشتند، آدم خود شان وارد «تامیر سنگماشه»، میشد، نه یک جوان تحصیلکرده که وابسته به گروههای معمول و افراد زورمند نبود!
چند ماه از حضور رادمند به سنگماشه نگذشته بود که یکی از عوامل تظاهرات امروز که حالا رادمند را به هزار کتاب تکفیر میکند، در یک جلسه، علنا به او گفت: «اولسوال صیب، مواظب باش که عدهای میخواهند بدنامت کنند.» آن روز به خوبی امروز محتوای حرف او قابل درک نبود و از آنجا که جوانان غلظت کینه، دسته، قول و قریهگرایی شان در جاغوری نسبت به اربابها کمتر است، او آن را جدی نگرفت.
آن زمان کسی نمیتوانست پیشبینی کند که در انتخابات ریاستجمهوری، مردم جاغوری به محمداشرف غنی بیشتر از نامزدان دیگر رای میدهند، رادمند هم مطمئن نبود که رأی مردم بیشتر به صندوق چه کسی ریخته خواهد شد؛ اما چیزی که مشخص بود این که اگر اشرف غنی در جاغوری رای بیشتر میبرد، افرادی که راضی به رفتن او به جاغوری نبودند، توسط عوامل شان، فشار محیطی و منطقهای را بر او بیشتر میکردند.
چرا اشرف غنی در جاغوری رای بیشتر برد
مردم جاغوری که خون «شکریه تبسم» را بر دامن، تابوتهای سوخته و تکه پارهای دهمزنگ را بر دوش و جریان گروگانگیریها را در حافظه داشتند؛ شائبهای ولایت شدن جاغوری را باور نمیکردند. آنها از حکومت و شخص «غنی»، نیز دل خوشی نداشتند؛ چون سالها قصهای ستونهای پنجم و داستان همذاتپنداری مقامهای پایتخت را با دشمنان مردم شنیده بودند؛ اما وقتی طالبان بر جاغوری حمله کردند و تعلل حکومت در حملهای هوایی بر مواضع طالبان موجب تظاهرات شبانه در کابل شد؛ پس از آن، واکنش حکومت برای اعزام نیرو و مبارزه با طالبان خوب بود.
با وجودی که برخی این حمله و ضد حمله را بو دار میدانستند؛ ولی واکنش نسبتا سریع حکومت –در مقایسه با موارد مشابه- برای اعزام نیروی زمینی، دل مردم را نرم کرد. در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، همهای نامزدان در جاغوری با برگزاری همایش، سخنرانی، تقبل هزینههای مالی و… تلاش شان را انجام دادند؛ اما رای مردم برخلاف تصور نامزدان دیگر، بیشتر به صندوق اشرف غنی ریخته شد. رایهای که نجیبزادهها، سیاستمداران و رقبای اشرف غنی آن را از چشم رادمند دیدند.
اولسوال با مرکز ولایت و کابل هماهنگ بود و در تحکیم سنگرهای نوار مرزی، نظم و ترتیب نیروهای نظامی و… تلاش میکرد. قطعا او دست مردم را گرفته و زیر برگهای رای اشرف غنی انگشت نکرد بود؛ اما دیگران اینگونه فکر نمیکردند.
حضور ملموس و قابل دید نیروهای نظامی حکومتی در جاغوری، موجب آرامش خاطر و ثبات امنیتی میشد. مردم میدیدند که اولسوال، این بار با مرکز قدرت، هماهنگتر عمل میکند، نیروهای امنیتی هم در برابر طالبان ایستاده اند؛ اینها همه دلیل آن بود که با وجود دلچرکینی که مردم نسبت به زمامداران داشتند و میدانستند که هیچ کدام از وعدههای چرب و نرم شان عملی نمیشود؛ اما باز هم به محمداشرف غنی، بیشتر رای دادند تا سیاستپیشههای جاغوری حاضر در ارگ، با دُم شان چارمغز بشکنند!
قطعا برنده شدن اشرف غنی در جاغوری، دلایل و زاویههای بسیار زیاد دیگر دارد که جایش اینجا نیست؛ اما اینها مهم بودند.
به شوشتر زدند گردن مسگری
تقارن جنجال و بلوای شرمآور امسال جاغوری با ۷ و ۸ ثور، در نوع خودش جالب است تا اگر این دو روز تاریخ کشور را دگرگون کرد، جاغوری را نیز از عرش به فرش بکوبد. حادثهای که موجب رو شدن ناهنجاریهای بسیاری شد. جدا از بحث دسته و قولگرایی در جاغوری که این روزها زیاد در باره اش گفته و نوشته شده است، یکی هم خودبزرگبینی مفرط داخلی و دور از ظرفیت است؛ اولسوالیای که جمعیت و جنجالهای اداری اش از بسیار ولایتها بیشتر است؛ اگر این را کنار بگذاریم، با منم منم آن چه میشود کرد؟ سرزمینی که به اصطلاح وطنی، «همه سیری اند نه پاوی!»
روحیهای که معطوف به قومیت و دستهگرایی هم است. همین مسأله در رویداد اخیر موجب شد، جنجال جنایی، با دیکته و دستورهای بیرونی و سودجوییهای داخلی، به خون آلوده شده و فاجعه خلق کند. در واقع اولسوالی جاغوری در بین دو سنگ اختلافهای سیاسی، انتخابات و دستهگرایی داخل جاغوری، گیر کرد که فرصت طلبان به خوبی از فضای به وجود آمده استفاده کردند.
وقتی به اولسوال خبر میرسد که دو سرباز پولیس با دو خانم دیده شده اند، او به قوماندانی دستور میدهد تا هر چهار مجرم را دستگیر کنند که سربازان را کَتبسته میآورند؛ اما مردم محل از تحویل دادن دو خانم خودداری میکنند. در ادعای تجاوز جنسی، مشخص است که باید افراد مجرم، توسط پزشک معاینه شوند که این کار، آن روز نه، یکی دو روز بعد انجام شده و ثابت میشود که تجاوزی در کار نبوده است.
دو مجرم از چهار مجرم به زندان انداخته میشوند، تعدادی بنا به گفتهای اولسوال جاغوری، بدون مجوز رسمی، شباهنگام از اولسوالی خواهان تحویل گرفتن و محاکمهای صحرایی دو سرباز میشوند: «برای شان گفتم که مطابق قانون، ما صلاحیت نداریم که مجرمین را به جز از نهادهای عدلی و قضایی به کدام نهاد یا اشخاص تحویل بدهیم، این افراد غیر مسؤول متاسفانه تصمیم گرفتند داخل قوماندانی شوند که شدن.»
طبق گزارشهای موثق، افرادی که تا نیمههای شب در اولسوالی، ساختمان قوماندانی امنیه و اطراف آن ماندند، همان شب و فردایش مرتب با بیرون از جاغوری در تماس بوده و دستور میگرفتند که روند اعتراضها را چطور هدایت کنند. فردای آن روز -۷:۳۰ صبح- به درخواست اربابها، جلسهای برای حل و فصل مسأله در مسجد اولسوالی برگزار میشود، مسؤولان امنیتی به اولسوال اطمینان میدهند که مشکل امنیتی وجود ندارد و همه چیز زیر کنترل است: « در جلسه، اول من اولسوال صحبت کردم، بعدا خانوادهای متضرر صحبت کرد و دو خواست اساسی داشت. ۱-برکناری قوماندان امنیه و آمر جنایی. ۲- رسیدگی عادلانه به قضیه.»
با تماسهای که اولسوال با معین ارشد امنیتی وزارت داخله داشته است، برکناری قوماندان امنیه و آمر جنایی را به همه اعلام و درخواست محکمهای علنی و در حضور مردم را مطرح میکند: «یک کمیته از اعضای شورای علما، شورای اولسوالی، اعضای جامعهای مدنی و خانوادهای متضرر تشکیل و بر روند اجرأت این دوسیهای جنایی نظارت داشته باشند.» پیشنهاد اولسوال مورد پسند و تأیید قرار میگیرد؛ اما سؤالی که هست این که خانوادهی متضرر چرا به جای محاکمهای دو سرباز، تأکید شان روی برکناری قوماندان امنیه و آمر جنایی بوده است؟
اولسوال جاغوری ادامه داده است: «در همین موقع از بیرون صدای مرگ بر رادمند بلند شد و نهادهای امنیتی تدابیر لازم را داشتند که متعرضان نباید داخل محوطه ولسوالی شوند.» سؤال دیگر این است که وقتی مسؤولان امنیتی از برقراری امنیت اطمینان داده بودند، چگونه معترضان توانستند وارد محوطه شوند؟
این روزها، زمان نشر ویدیوهای زنده، انترنت و خبررسانی آنلاین است، در ویدیوهای که روز تظاهرات به صورت زنده نشر شد، صدا، خواست و حتا نگاه خود فیلمبردار- خبرنگار، کاملن مشخص است که مدام به اولسوال بد و بیراه میگوید، افراد دیگر میگویند فقط به دنبال «خر پم» کردن –زدن تا سر حد مرگ- اولسوال اند. در زمان شلیک، کسی از یک بلندی و از بیرون اولسوالی تصویر میگیرد، تصویر بردار از کسی که آنجا است، میپرسد چه کسی فیر میکند، او میگوید، مشخص نیست، فیر از هر دو طرف است.
پس از جلسه در مسجد، پنج نفر که رییس محکمهای جاغوری نیز عضو آن است برای گفتوگو نزد معترضان میروند که آنها آن پنج نفر را سنگباران کرده و داخل محوطه میشوند. کسانی که از جاغوری اند و با درزهای دسته، قول و قومگرایی آن محیط آشنا استند، به راحتی میفهمند که چرا دروازه باز و معترضان وارد شده اند.
اولسوال مدعی است که مردم مسجد را سنگباران و از بیرون به داخل شلیک کرده اند، او حتا تصاویر اصابت مرمی را هم نشر کرده است که من در این زمینه اظهار نظر نمیکنم؛ چون تشخیص آن کار حکومت است.
رادمند معتقد است، محل فردی که با تأسف از بین رفته است، دوصد متر دورتر و بیرون از دروازه و محوطهای اولسوالی بوده است. مسألهای که در ویدیوهای روز واقعه نیز مشخص است که کسی میگوید –اشاره به محل حادثه-، این دو نفر را خودم دیدم که اینجا در دم جان دادند.
عدهای، با ابزار سیاست و امیال شخصی، رویداد جنایی را به خون آلوده کرده و در جاغوری گلیم غم پهن کردند. در آنجا نباید مردم کشته و زخمی میشدند. هیچ مسؤول و فردی، چه آنهایی که جمعیت را تشویق به شورش کردند و چه افرادی که به روی آنها آتش کردند، نباید بتوانند از قانون و مسؤولیت این حادثه فرار کنند. نباید اجازه داد همه چیز در همآمیخته و خلط شود تا نگوییم:
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
چه باید کرد؟
یکی از افرادی که گویا متهم به سوء استفاده از احساسات مردم است، در خیمهای اعتراضی جاغوری، رو به جمعیت میگوید، هیچ کسی با تظاهرات به پست و مقام نرسیده است که من برسم و هدف ما از اعتراض و تظاهرات، رسیدن به چوکی اولسوالی نیست؛ اما ضربالمثلی است که میگوید، «دیگی که برای من نجوشد، میخواهم سر سگ در آن بجوشد.» درست است که حکومت در برابر شورشگری تسلیم نخواهد شد؛ چون اگر قرار باشد تغییر و تبدیلیها معطوف به شورشگری و اعتراض باشد، حکومت باید هر روز والی، اولسوال و وزیر تغییر و تبدیل کند؛ اما از آنجا که در پشت بلوای جاغوری، مسائل سیاسی، دسته و منافع شخصی است، مردم و حکومت نباید اجازه دهند که این کار به یک اپیدمی بدل شود. آنهایی که برای چهرههای امتحان پسداده و قدیمی تبلیغات میکنند، بدانند که دیگر دوران چهرههای فسیل شده تمام است و قطعا دیگر چنان نخواهد شد که آنها میخواهند؛ چون همان قصهای «دیگ و سر سگ» بار دیگر تکرار خواهد شد. دوران پولیس، معلم، مأمور خیالی و فسادهای نجومی در اولسوالی جاغوری به فرجام رسیده است.
با توجه به اتفاقهای رخ داده و این که اولسوال فعلی معتقد است، اعتراض کنندگان میخواسته اند او را بکشند، ادامهای حضور ایشان نیز خالی از چالش نخواهد بود؛ حداقل دیگر نگاه، رویه و برخوردها مثل گذشته نبوده و به شدت زیر تأثیر دسته، قول و قریه قرار خواهد گرفت. این مسأله و برخوردهای دوگانه و مسبوق به دستهگرایی دوران ظفرشریف و… کار را بر ادارهای اولسوالی جاغوری سخت خواهد کرد؛ چون دیگر هر کسی در جاغوری، پیشداوری ذهنی قوی نسبت به مأموران اولسوالی –از هر دسته و سمت که باشند- خواهند داشت.
قطعا کسانی که به گفتهای رادمند نقش شان در جاغوری کمرنگ و بیتأثیر شده است، از هر فرصتی برای ایجاد بلوا و شورشگری استفاده خواهند کرد و جاغوری با توجه به تصویر و سابقهای که اولسوالها به جا گذاشتند و ظرفیت بالا برای دسته و قولگرایی و جود دارد، هر روز شاهد یک درگیری تازه خواهد بود.
به غیر از نظارت دقیق ولایت و حکومت مرکزی که با سعهای صدر باید مشکل را حل کنند، نقش و رفتار مردم در خود جاغوری نیز مهم است که نظر مردم در قبال جنجال پیش آمده چیست؟ قطعا جاغوری جوانان، مردم و افراد نخبهای زیادی دارد که آن چند ده نفر معترض، نتوانند تعیین کنندهای سرنوشت تمام اولسوالی باشند. حالا بهترین زمان برای آن است تا مردم جاغوری ظرفیت خود را برای مدیریت بحران نشان داده و ثابت کنند که هنوز هم میتوانند بین نام، آوازه و واقعیت توازن برقرار کنند. باید طرح نو در انداخته و همهچیز موشکافی دقیق شود؛ نقاط ضعف، قوت و مسائلی که در گذشته پیش روی حکومتداری خوب را میگرفت، شناسایی شوند. مسائلی مثل تشخیص دقیق داراییهای مسؤولان، کوتاه شدن دست مفسدین، زمینخواران، اربابهای چپنانداز، نظرخواهی از افراد نخبه، مردم و کشف فساد لایههای متوسط، پایین و مأموران اولسوالی!