
اشاره: «علی محمدی کیان»، جزو هنرمندان پرکار، با حوصله و پیگیری است که هنر را از خوشنویسی در تهران شروع و سالها با رنگ و صدای کشیده شدن «نی» روی ورق دمخور بود تا که وارد سینما شد و حالا سالها است که برای رشد و تعالی هنر هفتم در افغانستان کار میکند. او تلاش کرده است با برگزاری جشنوارهها، دورههای آموزشی، نمایشگاه، مراسم معرفی و بزرگداشت از هنرمندان، زمینهی پیشرفت هنر و هنرمند را فراهم کند.
صبح کابل: در نخست همان سؤال همیشگی، خود تان را معرفی کنید.
محمدی: تشکر، علی محمدی کیان استم، ۴۳ ساله، در یکی از مؤسسههای غیر انتفاعی جهاد دانشگاهی وابسته به دانشگاه تهران، سینما خواندهام. سپس وارد هنر و سینما شدم، نخستین بار در سال ۱۳۸۰ مؤسسهی هنریای را به نام «روایت هجر»، در ایران راهاندازی کردم و دو سال بعد این مؤسسه را به کابل آوردیم که تا حالا زیر نام «آکادمی هنر و علوم سینمایی»، فعالیت دارد. متأهل استم، همسرم نیز سینما خوانده و تا هنوز فرزندی نداریم.
صبح کابل: آکادمی هنر تا حالا چه تأثیری در ترویج و رشد هنر هفتم داشته است؟
محمدی: سوال سختی است؛ چون هنر قابل اندازهگیری نیست. نمیتوانم به صورت دقیق بگویم که کارهای ما در این هژده سال چه تأثیری داشته است؛ اما هر چه در توان داشتیم، خالصانه کار کردیم تا به رشد این هنر زیبا کمک کرده باشیم. هژده سال، زمان بسیار طولانی است و به دلیل محدودیتهای مالی، سیاسی، امنیتی و ناهنجاریهای دیگر، آن گونه که میخواستیم نشد که مؤثر باشیم؛ اما حد اقل توانستیم ادبیات خاصی را در هنر و سینما ایجاد کنیم. در تمام دنیا دولتها متولی امور فرهنگی اند که در افغانستان در این زمینه هیچ کار مؤثر و قابل بحث انجام نداده و حتا سیاستگذاری درست ندارد.
صبح کابل: سینمای افغانستان از گذشتههای دور متأثر از «بالیوود» بوده است، در جشنوارهی مهرگان روی تغییر سبک، محتوا و تغییر نوع نگاه نیز تمرکز شده است؟
محمدی: تمرکز جشنواره تنها به بالیوود و مسألهای که اشاره کردید نبوده است. ما در گزینش فیلمها، زیباییشناسی اثر، فرم، محتوا و همهی بایدها و نبایدهای پذیرفتهشدهی سینمای مدرن دنیا نیز دقت کرده ایم. ما تلاش کردیم، ضمن نگاه جدیتر به سینما، به فیلم کوتاه نیز نگاه ویژه داشته باشیم؛ دلیلش هم این است که در افغانستان فیلم کوتاه ساختن بسیار آسانتر از فیلم بلند است.
صبح کابل: به نظر شما هنر اکتسابی است یا ذاتی؟
محمدی: به نظرم هنر اکتسابی است؛ ولی ممکن است ذاتی هم باشد.
صبح کابل: بسیاری معتقدند که هنر ذاتی است و باید در خون هنرمند باشد؛ برای همین، در دانشگاه و کلاس درس نمیشود هنر را یاد گرفت.
محمدی: انسان ممکن است استعدادهای زیادی داشته باشد؛ اما مهم آن است که زمینهی بروز و بدل شدن ذهنیت به عینیت و واقعیت چگونه است. این نیاز به تلاش و تئوری دارد که مسیرش نیز از مراکز آکادمیک میگذرد.
صبح کابل: سینما میدان تئوری است یا عمل؟
محمدی: هر دو مکمل یکدیگر اند. هنرمند بدون دانش تئوری و اصول کار هنر، دستش خالی است؛ اگر استعداد ذاتی هم داشته باشد، نمیتواند اثر خوبی بیافریند. از سویی دیگر، هنری که فاقد جنبههای تئوریک باشد، سطحی و فاقد اندیشه و هنر نیز خواهد بود.
صبح کابل: سینماگران افغانستان بیشتر عملگرا بوده اند یا به دنبال تئوری؟ ضعفهای سینمای ما در کجا است؟
محمدی: نمیدانم به این سوال چطور پاسخ دهم؛ چون ما نه از نظر تئوریک وضعیت خوبی داریم و نه در میدان عمل. حتا با داشتن چند ماستر و دکترا نیز سینمای ما حرفی برای گفتن ندارد. در عمل هم که سینمای اکران، بازگشت سرمایه و دارای مخاطب است، ما سینمایی نداریم؛ مثلا در این هژده سال که فرصت خوبی برای تولید داشتیم، به اندازهی انگشتان دو دست هم فیلم تولید نکردیم. فیلمهایی هم که ساخته شدند با کمک کشورهای دیگر بود.
صبح کابل: اگر هنر اکتسابی است، پس ضعف در مراکز آکادمیک ما بوده است؟
محمدی: یکی از ضعفها همین است؛ چون از نظر تئوری پیشینهای خوبی نداریم. در دانشکدهی هنر که سابقهاش را نمیدانم چند سال است، تازه چند وقتی است که دیپارتمنت سینما ایجاد شده است. استعدادهای خوبی از همین دانشکده فارغ شده اند که در حال رشد، یادگیری و تجربه اند. ضعف بزرگ دیگر، مشکلات مالی است. فرض کنید شما لوکسترین هواپیما را دارید؛ اما وقتی پترول نداشته باشید، نمیتوانید پرواز کنید.
صبح کابل: از نظر فرم و محتوا چطور؟ برخی معتقدند که سینمای ما در این دو عرصه، رشد متوازن نداشته است؟
محمدی: موافقم. سینمای ما به خصوص در فیلمهای کوتاه، رشد داشته؛ اما در زمینهی فرم وضعیت خوبی ندارد که دلیلش هم این است که فیلمسازان با جامعه آشنا استند و بیشتر روی محتوا تمرکز میکنند؛ چون تجربه و تجهیزات لازم را ندارند، در فرم خوب نیستند.
صبح کابل: با این نظر چقدر موافق استید که تمرکز فیلمهای خوب سینمای ما در سالهای اخیر، بیشر از هر چیزی به جشنواره بوده است؟ یعنی ما صاحب یک سینمای جشنوارهزده شدیم.
محمدی: موافقم، بیشتر فیلمها با رویکرد جشنواره ساخته شدند که نمیدانم خوب است یا بد! اگر به این فکر کنیم که چون نگاه جشنوارهای است، پس اندیشهای هم است، این مثبت است؛ اما اگر همیشه با نگاه جشنوارهای فیلم بسازیم و مخاطب داخلی را فراموش کنیم، این منفی است. روزی از کارگردان یک فیلم بسیار خوب که عوامل، سوژه و همه چیزش افغانستانی بود؛ اما در خارج ساخته شده بود پرسیدم که چرا این کار را در داخل انجام ندادید، گفت که من اصلا برای افغانستان فیلم نمیسازم، برایم مهم نیست که در افغانستان کسی این فیلم را میبیند یا خیر؟
صبح کابل: گفتید که دولت متولی فرهنگ است؛ اما هنرمندان زیادی اند که معتقدند، دولت و حامیان خارجیاش، در برابر رشد هنر و به خصوص سینما ایستاده است.
محمدی: این حرف درستی است و دولت از نظر کار و سرمایهگذاری برای هنر، فرهنگ و سینما هیچ تفاوتی با دوران طالبان ندارد. در زمان طالبان هم فیلم از سوی دولت ساخته نمیشد، کتاب چاپ نمیشد، امروز نیز چنین است. من کار درخور فرهنگیای که دولت مجری آن بوده باشد را به یاد ندارم. خارجیها هم که دنبال سود و منفعت خود شان استند. دولت آشکارا در برابر رشد فرهنگ و هنر قرار نگرفته است؛ ولی وقتی کاری انجام نمیدهد به معنای همان ایستادن در برابر فرهنگ و هنر است. این دولت آن قدر در این زمینه منفعل و ناکارا است که حتا فکر ایستادن در برابر فرهنگ و هنر نیز به فکرش نیامده است. بارها در جشنوارههای فرهنگی و هنری برگزار و آنها را دعوت کردیم؛ اما وزیر اطلاعات و فرهنگ، وقت نداشتند بیایند تا ببیند که ما چه میکنیم. برایم جالب است که وزرای فرهنگ در این هژده سال چه کار مهم و ارزندهای انجام دادند که یک بار هم وقت نکردند به این جشنوارهها سر بزنند. بیتوجهی آن قدر زیاد است که هنرمندانی مثل استاد «گلزمان» بیاید و در رسانه اشک بریزد. اشکهای استاد گلزمان و هنرمندان دیگر ما، گویای همه چیز است.
صبح کابل: چندی پیش رییسجمهور دستور ایجاد «خانهی ملی هنر» را داد؛ اما وزارت فرهنگ آن را به زیرمجموعهی خود تقلیل داد که اعتراضهایی هم به دنبال داشت، داستان این موضوع به کجا رسید؟
محمدی: من در جریان کامل این ماجرا بودم. در آنجا محدود هنرمندان کابل حضور داشتند، عدهای زیادی بیخبر بودند. در روز آخر رییسجمهور به وزارتهای فرهنگ، معارف، تحصیلات عالی و مالیه دستور داد که پیشزمینهی خانهی ملی هنرمندان را ایجاد کنند. وقتی پرسوجو کردم، دانستم که وزارت اطلاعات و فرهنگ تلاش کرده است که خانهی ملی هنرمندان را به شورای چندنفری تقلیل داده و زیرمجموعهی خود کرده است که رییسش نیز باید وزیر فرهنگ باشد؛ در حالی که در تمام دنیا وقتی تشکلهای صنفی برای دادخواهی و بازپرس از دولت ایجاد میشود، نباید مقام دولتی در آن حضور داشته باشد که در افغانستان این گونه نیست.
صبح کابل: چگونه میتوان یک سینمای قصهگوی خوب داشته باشیم که مخاطب داشته باشد، سودآور باشد و بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد؟
محمدی: سینمای قصهگوی خوب، ریشه در ادبیات داستانی یک کشور دارد که ما در این عرصه نیز ضعیف استیم. زمانی میتوانیم سینمای قصهگو داشته باشیم که داستان خوب، رمان خوب، نویسندهی خوب، بازار خوب، سرمایهی خوب و امنیت خوب داشته باشیم.
صبح کابل: چرا در این زمینهها رشد نکردیم؟ مثلا در هیچ بخشی تخصص به وجود نیامد تا در سینما یک نفر کارگردان، بازیگر، داستاننویس، سناریونویس، طراح صحنه، لباس و …. باشد؟
محمدی: درست است که آزادی بیان داریم؛ مگر آن که کسی مثل «زمان احمدی»، برای متن منتشر نشده به زندان برود؛ اما دلیل این نابسامانی و عقب ماندنها همه ریشه در سیاستگذاری و امنیت دارد. منظورم از امنیت تنها امنیت جانی نیست، امنیت شغلی، روحی و مالی نیز است. داستاننویس زمانی میتواند خوب بنویسد که دغدغهی نان نداشته باشد. بدون پول کاری از پیش نمیرود.
صبح کابل: فیلمهای افغانستان در سالهای اخیر توریستی است که تمرکز شان نیز روی مصیبت و بدبختیها است، این مسأله را قبول دارید؟
محمدی: این که نگاه ما توریستی است، دلیلش این است که فیلمها در افغانستان مخاطب ندارد. پول برای چنین فیلمهایی نیست. فیلمساز مجبور طوری فیلم بسازد که در کشورهای دیگر خوششان بیاید. یک فیلم توریستی هم میتواند خوب و عمیق باشد، هر چند برای خوشآمدن دیگران ساخته شده باشد.
صبح کابل: آیا المانتهای به کار رفته در فیلمهایی که در کشورهای مثل افغانستان ساخته میشود، جشنوارهای است؟
محمدی: برخی سوژهها و داستانها در زندگی کشورهای پیشرفته عادی است. مثل، زندگی لوکس، خیابانهای پاک و … که مظاهر دنیای مدرن امروز اند؛ اما فقر، خشونت لجامگسیخته و مثلا کشت تریاک در آن جا جدید است. برای همین شاید سوژهی فیلمها به صورت خودکار به سمتی میرود که ما دوست نداریم و غربیها دوست دارند؛ چون برای شان تازگی دارد.
صبح کابل: اما سینماگران ایدهآلیست شرقی معتقدند که چنین برخوردی، از روی تعمد است تا همیشه چهرهای که از شرق در غرب به نمایش گذاشته میشود، زشت و مملو از خشونت باشد؟
محمدی: نمیخواهم بدبین باشم و از تئوری توطئه استفاده کنم؛ فکر نمیکنم گردانندگان جشنوارههای دنیا اینقدر بیکار باشند که روی این مسأله برنامهریزی کنند تا همیشه از شرق، چهرهی زشتش را نمایش دهند.
صبح کابل: پس چرا در تمام این سالها یک فیلم لوکس، از خاورمیانه برندهی جایزهی مهم نشده است؟
محمدی: خوب، اینگونه هم نیست که جشنوارهها سیاستزده نباشد. مثل مورد توجه قرار گرفته شدن سینمای «مخملباف» که کاملا دلیل سیاسی دارد.
صبح کابل: اگر سینمای دوران حکومت کمونیستی افغانستان را با امروز مقایسه کنیم، چه تفاوتهایی از نظر فرم و محتوا وجود دارد؟
محمدی: کارهای دههی شصت، قابل ستایش اند؛ اما تولید امروز یک مقدار محتوای عمیقتری دارد. باید شرایط را نیز در نظر بگیریم که فیلمسازی در آن زمان، به راحتی امروز نبود. اگر فیلم «عشق و دوستی» را که نخستین فیلم سینمایی ما است با فیلم نخست ایران (دختر لُر» مقایسه کنیم که حدود پانزده سال تفاوت زمانی دارند، ما یک سینمای خوب داشتیم.
صبح کابل: فیلم کوتاه، برشی از یک فیلم بلند است یا سبک و روش کاملا مجزا؟
محمدی: زمانی میتوانی فیلم بلند بسازی که تجربهی فیلم کوتاه را داشته باشی؛ بین این دو تفاوت زیادی نیست، تنها حجم کار، بودجه و میدان کاری متفاوت است.
صبح کابل: آیا در این چند سال، ساختن فیلم کوتاه کمک کرده است تا فیلم بلند ساخته شود؟
محمدی: به نظر من دو اتفاق خوب در این هژده سال افتاده است؛ یکی این که روند تولید فیلم ادامه پیدا کرده است. اگر روند تولید فیلم دههی شصت تا کنون ادامه پیدا میکرد، حالا ما شاهد سینمای بهتری بودیم. تولید فیلم کوتاه نگذاشته که روند تولید فیلم قطع شود. بحث دیگر این است که تجربهی فیلمسازی به وجود آمده است. اگر فیلم کوتاه ساخته نشود، فیلم بلند نمیتوانیم داشته باشیم.
صبح کابل: بهترین فیلم سینمایی افغانستان به نظر تان کدام فیلم است؟ دو تا را نام بگیرید.
محمدی: کار سختی است؛ اگر مجبور باشم که یکی را نام بگیرم، فیلم «اسامه» را دوست دارم و این به این معنا نیست که فیلمهای دیگر خوب نیست. من این فیلم را دوست دارم.
صبح کابل: بهترین سینماگر یا کارگردان افغانستانی کی است؟
محمدی: من مخالف این سوال استم؛ چون در هنر بهترین نداریم. حالا که زیاد پافشاری دارید، من «رؤیا سادات» را با کارها و اندیشهاش بیشتر میپسندم؛ چون یک فیلمساز معتدل است.
صبح کابل: کارهای «صحرا کریمی» در مدتی که در «افغانفیلم» بوده چگونه است؟ آیا میتواند تنور سرد سینمای افغانستان را بار دیگر گرم کند؟
محمدی: من شاید صحرا را از بیست سال پیش میشناسم؛ از زمانی که با اولین فیلم به نام «خواب سفید» وارد سینما شد. صحرا در واقع یک انسان ناآرام است و همیشه تلاش میکند که کار کند و در کار خودش بهترین باشد. بدون شک از وقتی که ریاست «افغانفیلم» را پذیرفته، تلاش کرده است که کار کند؛ اما مثل معروفی وجود دارد که میگوید با یک گل بهار نمیشود.
صبح کابل: منظور تان این است که باید دولت و اهالی هنر کمک کنند تا کار بهتری انجام شود؟
محمدی: دولت باید کمک کند. فیلم که بدون سرمایه ساخته نمیشود. دولت یک افغانی بودجه برای تولید فیلم اختصاص نمیدهد؛ آن وقت چگونه میتوانیم فیلم خوب تولید کنیم. دولت یا نمیفهمد یا خودش را به نفهمی میزند. گاهی نمیفهمد و بیشتر جاها خودش را به نافهمی میزند. یکی از پیشنهادهایی که من خیلی در جلسهی شکلگیری «خانهی ملی هنر» پافشاری داشتم، اختصاص دادن بودجهی سالانه برای تولید فیلم بود که مورد پذیرش قرار نگرفت.
صبح کابل: نظر تان در مورد سینمای سلیم شاهین چیست؟
محمدی: سینمای «سلیم شاهین» هم به هر حال بخشی از سینما است که نمیشود نادیده گرفت. سینمای سلیم شاهین یک پرودکشن خیلی بزرگ دارد که فیلم سینمایی تولید میکند. این که اصول و استندردها را رعایت نمیکند، سر جایش؛ ولی این کار یک تنظیم و مدیرت کار دارد و تجربه و عشق که همهی اینها هست؛ اما کاری که انجام داده قابل قدر است. باید یک تأسف عمیق را ابراز بکنم؛ این که اگر سلیم شاهین یک مقدار کار کند و چهار تا کتاب بخواند و از چهار تا آدمی که سینما خوانده و دانشی که در این عرصه دارد، مشوره بگیرد و چهار تا فیلم خوب ببیند و نگاه خودش را تغییر بدهد و با نگاه جدیتر، هدفمندتر و هنرمندانهتر فیلم بسازد.
صبح کابل: مخاطب بیشتر طرفدار کدام سینما است؟ سلیم شاهین یا کسانی که دنبال سینمای کمالگرا استند؟
محمدی: مخاطب افغانستان دنبال همین جریان سلیم شاهین است؛ چون عامهپسند و جنبههای سرگرمیاش بیشتر است. مخاطب افغانستانی بیشتر مردمی است که سطح سواد پایین دارند و سینمای سلیم شاهین را بیشتر میتوانند بفهمند.
صبح کابل: شما طرفدار هنر برای هنر استید یا هنر برای مردم؟
محمدی: من قاعدتا طرفدار هنر برای مردم استم؛ چون هنرمند نباید برای تاقچهی خانهاش اثر هنری تولید کند. هنرمند رسالتهای خیلی زیادی دارد؛ یکی از آنها این است که معضلات اجتماعی را نشان بدهد، اصلاحگر باشد و تغییراتی در جامعه ایجاد کند؛ از این لحاظ نقش مردم را ندیده گرفتن کار درستی نیست؛ هنر برای مردم هم میتواند عمیق و هنرمندانه باشد.
صبح کابل: کسانی که طرفدار هنر برای هنر استند، میگویند که شما یک اثر خوب بسازید که هنرمندانه باشد، مخاطب خود به خود تربیه میشود.
محمدی: شکی نیست که شما وقتی یک اثر فاخر و هنرمندانه تولید میکنید، سرانجام مخاطب خود را پیدا میکند یا امسال یا ده سال یا صد سال بعد؛ من با این نوع نگرش مخالفم؛ به خاطری که برای مخاطب باید کارکرد داشته باشد. هنرمند به امید این ننشیند که من کار فاخر میکنم و با یک نگاه انتزاعی که بالاخره روزی، جایگاه خود را پیدا میکند؛ مثل فیلمهای «ونگوگ». این نگرش آرمانی، غیر کاربردی و انتزاعی است؛ چون هنرمند رسالت دارد در زمان خودش اصلاحگر باشد. وقتی جامعه نیاز دارد به اصلاح، منِ هنرمند باید نقشی در این کار داشته باشم و هنرم به وضعیت موجود کمک کند؛ ورنه هنرمند به چه دردی میخورد؛ از این جهت من با این نوع نگاه مخالفم. بخش دوم که هنرمند باید مخاطب تربیت کند. این تربیت مخاطب دو وجه دارد. یک وجهش این است که هنرمند به معضلات اجتماعی میپردازد، چالشها را بیان میکند و تلاش میکند که روشنگری کند که این به صورت ضمنی مخاطب را هم تربیت میکند. وقتی اثرگذار بود، به این معنا است که مخاطب تربیت کرده است؛ اما این که ما یک کار هنری خیلی عمیق با نگاه فلسفی و پستمدرن تولید کنیم که باید مخاطب تربیت شود و مجبور است آن را بفهمد، یک مقدار آرمانگرایانه است. این پسزمینههای فکری، فرهنگی، اجتماعی و تاریخی را نیاز دارد تا مخاطب فهم این را پیدا کند. یکشبه و بدون مقدمه چنین انتظاری ممکن نیست.
صبح کابل: اگر حرف خاصی دل تان میخواهد بگویید در خدمتیم.
محمدی: من میخواهم دولت را بگویم که اگر خودش را زده به خواب، باید بیدار شود. باید به مسائل فرهنگی و هنری اهمیت داده شود. هر چه این غفلت را زودتر تمام کند، جلو خسارت را زودتر گرفته است؛ هر چه این غفلت طولانیتر شود، جامعه دچار خسران بزرگی میشود که جبرانش بسیار سخت است. ما با تولید کار هنری میتوانیم جلو بسیاری از معضلات اجتماعی را بگیریم و بسیاری از خشونتها را مهار کنیم. وقتی بحث فرهنگ و هنر در جامعه و در سطح کلان مطرح و نهادینه شود، آدمها از درون متحول میشوند؛ خشونت به خودی خود مهار میشود؛ انساندوستی و صلحخواهی به خودی خود به وجود میآید. اینها هیچ کدامش با نشست و جلسه و قطعنامه ممکن نیست. ما باید در فرهنگ و هنر فقرزدایی کنیم. فقر نبود نان و آب نیست. ما باید هنر را از فقر نجات بدهیم تا جامعهی سالم داشته باشیم.