هوا تازه تاریک شده بود و رمضان سلطانی، چوکیدار آن محله، با گرفتن نور چراغدستی بزرگش بر دکانها، میخواست مطمئن شود که تمام دکانهای آن محل، قفل است. میگوید بیشتر از هشت سال است که در آن منطقه چوکیداری میکند؛ هشت سالی که رمضان روزی هم از این کار فارغ نبوده است.
کسی نمیداند برای اولین بار چه زمانی چوکیداری در کشور آغاز شد؛ اما گفته میشود، به محض این که مردم دیگر نتوانستند کاملا به پولیس و دولت در تأمین امنیت مال شان تکیه کنند، خود اقدام کرده و فردی را مؤظف کردند تا شبانه از مال آنها محافظت کند.
رمضان سلطانی که او را تنها رمضان صدا میزنند، مرد ۴۱سالهای است که بر خلاف بسیاری از مردم، کارش از شب آغاز میشود و در اولین ساعتهای روز به پایان میرسد. شبها پیوسته در حرکت است و همواره با یک چوب ضخیم و یک سگ ولگرد، در امتداد خیابان معرفت در منطقهی پل خشکِ دشت برچی، قدم میزند. رمضان مجبور است بیشتر از ۱۲ ساعت در یک شبانهروز کار کند و در این مدت لحظهای هم چشم بر هم نگذارد. او گفت: «پیش از آن که به این کار رو بیاورم، در روستای مان برای مردم کار میکردم؛ منظورم کارهای کشاورزی است. سپس به کابل آمدم و در یک هوتل کار میکردم.» رمضان پس از آن که مدتی در هوتل کار کرد، مجبور شد به ایران برود و آنجا بود که با این کار آشنا شد. گر چه کار رمضان در ایران محافظت از دکانها نبود و تنها از جای کوچکی نگهبانی میکرد؛ اما نفس کار همان است.
او در پاسبانی از دکانهای خیابان معرفت تنها نیست و محمدعلی سلطانی که از خویشاوندان نزدیکش است، به او در این کار کمک میکند. رمضان میگوید که او و شریکش، مسؤول امنیت ۱۳۰ باب دکان در آن خیابان استند. به همین دلیل نمیتواند به تنهایی از پس امنیت این همه دکان که در دو سمت این خیابان طویل قطار شده، برآید. رمضان میگوید: «محمدعلی، چهاردهمین نفری است که طی این هشت سال با او در این کار شریک بودهام. به هر کسی که به عنوان شریک پذیرفتهام، خطرات و دشواریهای این کار را گوشزد کردهام. پیش از آن که شریکهایم کار را شروع کنند، به آنها گفتهام که شرطش، داشتن اختیار جان خود و اجازهی پدر و مادر است؛ زیرا این کار، هر لحظه امکان کشته شدن دارد. ممکن است در نزدیکیها شلیک هوایی صورت بگیرد و یکی از گلولهها به صورت اتفاقی به ما بخورد.»
چوکیداری به همان اندازه که به لحاظ جانی برای رمضان و دیگر چوکیدارها خطر دارد؛ میتواند خسارتآور هم باشد. چوکیدارها در قبال مال دکانها مسؤول اند و در صورتی که دکانی به غارت برود، باید تاوان آن را بپردازند. رمضان میگوید که در هشت سالی که به عنوان چوکیدار در آن منطقه کار میکند، هشت مورد دزدی صورت گرفته؛ اما تمام آن موارد، دزدیهای واقعی نبوده اند. رمضان گفت که از آن هشت مورد، سه مورد آن نقشهی خود دکاندارها بوده است. او گفت: «دو دکان در ابتدای شب دزدی شده، در حالی که کسی باور نمیکند کسی در آن وقت بتواند از دکانی دزدی کند. زمانی اموال یک موبایلفروشی دزدیده شد، همهی مردم هم مالک آن را میشناختند که معتاد و اهل قمار بود. او با نقشهی ساختگیاش مرا وادار به پرداخت خسارت ۶۰ تا ۷۰ هزار افغانی کرد.»
خدابخش شریفی، مرد ۶۵ساله و از دکانداران آن محله است که میگوید بیش از نُه سال است که در آنجا دکان خوراکهفروشی دارد. او میگوید که دکاندارها نباید وقتی به سوی خانه میروند، پول در دکان خود بگذارند. او گفت: «مهمترین نکته این است که دکاندارها نباید شبها پول نقد در دکان خود بگذارند. در صورتی که دزد وارد دکان شود و پول نقد را با خود ببرد، چوکیدار هیچ گونه مسؤولیتی در قبال آن ندارد.» سال پیش، صاحب یکی از دواخانههای آن محل، نزدیک به ۱۸٫۰۰۰ دالر را از سرای شهزاده آورده و شب در دکانش گذاشته بود. رمضان گفت: «شریکم رفته بود تا قفلهای دیگر دکانها را بررسی کند؛ زمانی که برگشت، دید که قفل دواخانه شکسته شده و دزدها تمام آن پول را با خود برده اند. با وجود آن که صاحب دواخانه دعوای قانونی را برده بود و میتوانست تاوان آن را بگیرد؛ اما در لحظات پایانی منصرف شد و گفت که گناه از خود او بوده است.»
حضور کمرنگ و تلاش ناکافی پولیس
گفته میشود ولایت کابل، نزدیک به ۱۵۰٫۰۰۰ پرسونل پولیس دارد که بسیاری از آنها در بخشهای گوناگونی مشغول به کار اند و بخش کوچکی از این نیروها، شبانه از شهر پاسبانی میکنند. اکثر دکاندارهای محل، حضور پولیس در حفظ اموال شان را کافی نمیدانند و میگویند حضور چوکیدار الزامی است. شریفی میگوید: «پولیس تنها یک بار میآید و میگذرد. من نمیتوانم در این مورد به پولیس اعتماد کنم؛ زیرا اگر دکانم به غارت برود، نه میتوانم از دولت خسارتی بگیرم و نه آنها خسارتی میدهند. نمیتوانم با آنها درگیر شوم و بگویم چرا مال دکانم دزدی شده است.»
فردوس فرامرز، سخنگوی پولیس کابل، میگوید که چوکیداری در چارچوب قانون تشریح نشده و تنها یک عرف است. آقای فرامرز افزود: «چوکیداری به اجبار صورت نمیگیرد. ما همواره در تلاش بوده ایم تا امنیت را تأمین کنیم؛ اما به همکاری نه تنها چوکیدارها، بلکه تمام مردم نیاز داریم. نمیتوانیم یک [سرباز] پولیس را پیش هر دکان از شب تا صبح توظیف کنیم.»
محمدامین احمدی که ۲۵ سال دارد، مدت دو سال است که دکانداری میکند. او میگوید اگر دولت بخواهد، میتواند امنیت مال مردم را تأمین کند. احمدی گفت: «اگر امنیت مال مردم به درستی گرفته شود، نیازی به استخدام چوکیدار نیست؛ اما اگر قرار باشد چوکیداری از میان برود و مسؤولیت کامل این کار بر عهدهی حکومت باشد، دولت باید تعهداتی به مردم بدهد و در صورت به غارت رفتن مال یک دکان، یا آن مال را برگرداند یا خسارت آن را بپردازد.»
سخنگوی پولیس کابل تأکید میکند که حتا بدون چوکیدارها، پولیس کابل قادر به تأمین امنیت است. گر چه او میپذیرد که شمار نیروهای پولیس کابل در مقایسه با جمعیت این شهر بسیار کم است؛ اما پافشاری میکند که بیشتر از پیش تلاش خواهند کرد تا از جان و مال مردم محافظت کنند.
روند ثبت یک چوکیدار در حوزهی پولیس هم خالی از پیچیدگیها و کاغذبازیهای مرسوم نیست. رمضان میگوید که یک سال گرفتارِ طی کردن مراحل اداری این کار بود. او گفت: «یکی از آشناها و خویشاوندانم که دکاندارد، ضمانتم کرده است. برای گرفتن کارت چوکیداری، تذکرهام را به حوزه بردم و دو دکاندار دیگر نیز جواز خود را دادند.»
«چوکیداری مرا عصبی کرده است»
شاید تصور بر این باشد که چوکیداری هیچ تأثیر بدی بر سلامت فرد ندارد؛ اما جدا از موضوعات امنیتی و در خطر قرار گرفتن جان یک چوکیدار، کار در شب باعث بروز بیماریهای زیادی میشود. بنیاد ملی خواب که سازمان ناسودبر/غیرانتفاعیای در ایالات متحده است، میگوید که کار در شب به طور منظم میتواند به محرومیت مزمن از خواب بینجامد و فرد نتواند هر زمانی که بدنش نیاز داشته باشد، بخوابد.
رمضان میگوید: «بیشتر وقتها تنها پنج ساعت در یک شبانهروز میخوابم. کار در شب روی تندرستیام تأثیرات بدی داشته؛ اما دیگر عادت کردهام. یکی از چوکیدارها کاکایم بود که بر اثر مشکلات جسمیِ ناشی از چوکیداری، فوت کرد. یکی از خویشاوندانم نیز به دلیل بیخوابی، فشار خونش بالا رفت و سرانجام فلج شد. دو نفر دیگری که میشناسم نیز دچار مشکلات عصبی شده اند.»
محمدعلی سلطانی میگوید که مشکلات تندرستیاش، کمتر از شریکش (رمضان) نیست. محمدعلی در آن سرمای شب، دستم را میگیرد و میگوید: «میبینی؟ دستهایم گرم است نه؟ من هم در اوایل که رمضان را میدیدم، از او میپرسیدم که چرا دستانش گرم است؛ اما اکنون خودم هم دچار تب همیشگی و مزمن شدهام و تمام بدنم، حتا در این سرمای زمستان گرم است و تب دارد.»
رمضان و محمدعلی، از هر دکان به صورت هفتهای، پنجاه افغانی میگیرند که با در نظرداشت ۱۳۰ دکان در آن محله، ماهانه به هر کدام نزدیک به ۱۳٫۰۰۰ افغانی میرسد. شاید کمتر کسی حاضر باشد که با آگاهی از خطرات جانیِ چوکیداری و پرداخت خسارتهای هنگفت در صورت دزدیده شدن اموال یک دکان، به چنین مبلغی اکتفا کند؛ اما رمضان میگوید که پای راستش شکسته و نمیتواند کار دیگری بکند.
هر چند رمضان از دیر رسیدن پولیس و بدرفتاریهای آن در پارهای از موارد، ناراضی است؛ اما دیگر به این کار عادت کرده است. دکانداران محل نیز در این هشت سال، تنها به او در حفظ امنیت اموال شان اعتماد دارند. محمدداوود جعفری، بیش از هشت سال است که در آن محله دکان دارد. زمانی که جعفری از ناتوانی دولت حرف میزد، مضطرب و عصبی میشد. او گفت: «حوزهی پولیس هیچ وقت مسؤولیتهای یک چوکیدار را بر عهده نمیگیرد. حتا دکانهایی که در امتداد جادههای اصلی شهر استند نیز چوکیدار دارند، چه برسد به این کوچه پسکوچهها!»