اشاره: ستونی برای پرداختن به وقایع مجازی؛ بسیاری از اتفاقهای روزانهیمان در صفحههای فیسبوک اتفاق میافتد، اتفاقهایی که در جهان واقعی فقط ریشه در یک فرد دارد اما؛ زمینه انجام آن، زمینههای واقعی اجتماعی نیست.
به این فکر کردهاید که فیسبوک، اخلاق و طرز فکر خاصی را تولید میکند و آن را توسط شما که کاربر آن هستید انجام میدهد؟
نوع نوشتن، نوع ارزشهایی که بیشتر به شوق دیده شدن و نارسیسم درونیشده در فضای نمایشی فیسبوک در شما به وجود میآید، همه اینها، جهان تازهای را ساخته است که باید در موردش باهم حرف بزنیم.
زاکر آباد، نام ستونی در روزنامه صبح کابل به نویسندگی عبدالله سلاحی است. زاکر آباد از نام مالک این شبکه اجتماعی- زاکر برگ- گرفته شده و در پی تحلیل ساختار فیسبوک، چیستی مفهوم «کاربر» در آن و رفتارها و اخلاقهایی است که با حضور در فیسبوک به وجود آمده است.
سلسلهنوشتههای زاکرآباد را روزهای دوشنبه، سهشنبه و چهارشنبه در صفحه هشتم روزنامه، سایت و صفحههای اجتماعی صبح کابل بخوانید!
زاکرآباد
شبکه اجتماعیای که در افغانستان، بیشتر از هر شبکه دیگری کاربر دارد، فیسبوک – جهانی ساختهشده با دستان زاکر برگ- است. دلیل اینکه نام ستون مطالب خود در مورد فضای انترنتی را «زاکرآباد»، گذاشتم و همینطور دلیل اینکه میخواهم، دیدگاه خود در مورد تکنولوژی نرم یا نرمافزاری را، در زاکرآباد، توضیح بدهم، تأثیر روانی، اخلاقی و فکریای است که این شبکه بر مردم و جامعه ما دارد.
البته اگر قرار باشد، موضوع را کمی کلیتر شرح بدهم، لازم است تا از «سیستم دیجیتال» بهجای، «تکنولوژی نرم»، استفاده کنم؛ اما چون منظور مشخص و مفهوم مشخص از تکنولوژی نرم مورد نظر است، ترجیح میدهم با همین نام به آن پرداخته شود.
جهان پیش از به وجود آمدن انترنت، جهانی بدون سیستمعامل بود؛ با ظهور این پدیدهی فنّاورانه، نهتنها اطلاعات که حتا رفتارها و اخلاق بشری، دارای یک سیستم مشخص برای خود شد.
مفهوم ابتدایی از آن با اصطلاح «دهکده جهانی» به وجود آمد که نشاندهنده فشردگی ارتباط انسانها با یکدیگر بود اما؛ بعدها روشن شد که این انترنت، نه برای برقراری ارتباط که برای ساختن نوعیت آن مورد استفاده قرار میگیرد.
انترنت، بیش از اینکه ابزاری برای برقراری ارتباط باشد، شیوهای برای آن است. انترنت، فرد کاربر را وارد شیوهای از ارتباط میسازد؛ ارتباط به معنی بسیار گسترده که حتا طرز فکر را در بر دارد و این یعنی، ما با انترنت و امکانهای آن، تحریک به توجه به چیزی، فکر کردن راجع به آن و برخورد با آن میشویم.
با اینهمه، بحث اصلی ما، فیسبوک است؛ در زاکرآباد، روی بیشتر از سه مورد، سخنی زده نخواهد شد؛ نخست اینکه فیسبوک، چه ساختاری دارد و عملکرد آن در جامعه چه بوده است. دوم؛ چون هر ساختار اجتماعی با در بر گرفتن اجتماع، یکسری از رفتارهای فکری و اخلاقی را در بین افراد جامعه پدید میآورد، باید به هنجارها و ناهنجاریهایی که در میان کاربران این شبکهی بزرگ به وجود آمده، عمیقاً فکر شده و نتیجهای مدون از آنها، بیرون داده شود.
لازم است تا بسیاری از خصوصیتهای خاص ما کاربران، شناسایی شده و با نگاهی واقعی که همزمان با مطالعه آزادیها و محدودیتهای جامعهی مجازی، چشمی هم به زندگی در اجتماع واقعی دارد، مقایسه شود.
سومین مورد ما در بحثهای راجع به زاکرآباد- فیسبوک- چیزهایی است که اخلاق و رفتار ما را در زاکرآباد تعیین کرده است. مثلاً؛ اینکه در شبکههای مجازی، نام عمومی من و شما -مانند نامهای ملی- «کاربر فیسبوک» گذاشته شده. اصطلاحات و حتا مقررات زیادی در زاکرآباد وجود دارد که نشان میدهد، ما فقط یک استفادهکننده از ابزاری مثل شبکه اجتماعی نیستیم؛ اساسنامهای که شما در ابتدای ساختن یک حساب کاربری، مطالعه میکنید و مکلفیتهایی که برای تابعیت از آن بر شما وضع شده، خصوصیتهای یک شبکه معمولی نیست؛ قوانین و اصول مندرجه در آن، بیشتر از هر چیزی، شبیه به یک کشور-شاید در خوشبینانهترین شکل خود، یک شهر- است.
از دومین شماره ستون زاکرآباد، بحث را کمی جزیی و در حد توان، تخصصی میکنیم اما؛ به یاد داشته باشید که نوشتههای من در این زمینه، نقدی بر تکنولوژی نرم، ماشینهای تولید اطلاعات و جهانی است که در همزمانی با داشتن هویتی همچون یک کشور-یا شهر- هویت کارخانهای و شرکتی دارد.
فرمی که در نخستین اقدام خود برای ورود به زاکرآباد خانهپری میکنیم، مثل اوراق تابعیت است اما؛ کاربردی که در زاکرآباد دارد، بیشتر از کارکرد یک شناسنامه است. من و شما، فقط تابعیت زاکرآباد را نداریم بل؛ همزمان با دریافت آن، فرد استخدامشده در یک شرکت تولیدی که کارش در بخش تولید اطلاعات است، خواهیم بود.
توضیح من در مورد انتقادی بودن سلسله نوشتههای زاکرآباد برای این بود که معتقد به یک جامعهی برابر و دور از بهرهکشی هستم و معتقدم که وضعیت حاکم با ابزارهای گوناگون کنترل با شرح و تحلیل ساختارهای فیسبوک بهعنوان یک نظم اجتماعی غیرواقعی، بیشتر از همیشه، قابلدرک میشود.
نگاه انتقادی به ساختار اجتماعی فیسبوک و اخلاق بارآمده از آن، ریشه در آسیبشناسیهایی از رسانه بهطور عموم و سیستمهای دولتی دارد؛ سیستمهایی که رسانهها را در اختیار گرفته و به شیوههای مختلف سعی دارد، آنها را جهت کنترل افکار عمومی استفاده کند.
ناگفته نماند که ممکن است راهکارهایی نیز برای مقابله با حاکمیت رسانههای اجتماعی، پیشکش شود اما؛ هدف کلی، چنین چیزی نخواهد بود.
من شما را در زاکرآباد به خواندن فیسبوک و درک پدیداری از آن دعوت میکنم؛ نگاه انتقادی در این نوشتهها، خود بهدنبال راهکار نیست اما؛ زمینهی تفکراتی خواهد بود که به شبکههای اجتماعی موجود به دید یک ابزار ضد مردمی بنگرد.
البته که در بحثهای مربوط به تکنولوژی، سخن گفتن از انتقاد به معنای یادشده، چندان هم قابل درک نیست زیرا تکنولوژی، همزمان که در جامعه ما به دلیل داشتن خاستگاه بیگانه، ناآشنا مانده، خود نیز بیگانهساز انسان از خویشتن است. با اینهمه، نیاز نخستین ما به دیدگاهی مشخص در مورد تکنولوژی و بهویژه، نوع نرم آن است.
داشتن دیدگاه، زمینهی انتقاد و حتا راهکارها را به وجود میآورد؛ کافی است بدانید که مردم چه نظری در مورد فیسبوک دارند تا بعد بتوانید موضع فکری خود را نسبت به آن روشن سازید.
تا قبل از چنین دیدگاهی، سخن گفتن از انواع تکنولوژی و بهخصوص انتقاد از آن برای دیگران، قابل درک نخواهد بود.
منظور این است که اگر سلسلهنوشتههای زاکرآباد، به هیچ دردی هم نخورد، میتواند سازندهی یک چنین دیدگاهی در جامعه باشد.