جنگ پاکستان در برابر هندوستان و شرم تاریخی افغانستان در برابر شهروندان سیکهـ

مجیب ارژنگ
جنگ پاکستان در برابر هندوستان و شرم تاریخی افغانستان در برابر شهروندان سیکهـ

اندین‌اکسپرس، در ۵ آپریل، در گزارشی، از نامه‌ای حرف می‌زند که شهروندان سیک به سفارت هندوستان در کابل فرستاده اند. در این نامه ۷۰۰ تن از شهروندان سیک خواستار ترک فوری افغانستان و رفتن به هند شده اند.

شهروندان سیک افغانستان، پس از آن این نامه را به سفارت هند می‌فرستند که برای بار چندم از سوی گروه تروریستی داعش تهدید به بیرون شدن از افغانستان می‌شوند.

در نامه‌ای که اندین‌اکسپرس، از آن نوشته، آمده است که گروه تروریستی داعش گفته، اگر شهروندان سیک از افغانستان بیرون نشوند، زندگی را بر آن‌ها تنگ خواهند کرد.

این همه در حالی است که در ۴ حمل، شهروندان سیک‌ در افعانستان، برای بار دوم مورد حمله‌ی تروریستی قرار می‌گیرند. در این حمله که به درمسال هندوباوران، انجام شد، ۲۱ تن از شهروندان سیک کشته شد و ۸ تن دیگر شان زخمی شدند.

از این پیش نیز در سرطان ۱۳۹۷ در اثر حمله‌ی تروریستی‌ای در جلال‌آباد بر شهروندان سیک، ۱۷ تن آن‌ها کشته شدند.

جمیعت هندوباوران در افغانستان به اندازه‌ای کم است که خوردترین اقلیت موجود در کشور به شمار می‌رود.

به اساس قانون اساسی، شهروندان سیک نیز از حق کامل زندگی و شهروندی برخوردار بوده و دولت مکلف به تأمین امنیت جانی و مالی آن‌ها است.

حمله بر درمسال شهروندان سیک، در حالی انجام می‌شود که در بیش‌تر از یک دهه‌ی گذشته، شمار حمله‌هایی که بر دیگر گوشه‌های کشور و مسجدها انجام شده، از شمار بیرون رفته است؛ اما به دلیل کم‌بودن جمعیت شهروندان سیک در افغانستان، حمله‌های انتحاری سازماندهی شده بر این شهروندان می‌تواند به نابودی کامل شان منتهی شود.

داعش نه تنها برای شهروندان سیک، بلکه به همه‌ی شهروندانی که مثل داعش فکر نمی‌کنند، خطر به شمار می‌رود؛ اما کم‌بودن جمعیت و دور بودن از قدرت سیاسی و نداشتن قدرت اقتصادی، باعث شده است که شهروندان سیک در برابر تهدید داعش خود را بیش‌تر آسیب‌پذیر بیابند.

شهروندان سیک یا هندوباوران افغانستان، از یک سو به دلیل جهان‌بینی شان نتوانسته اند راه‌های رسیدن به قدرت در افغانستان را بپیمایند؛ زیرا راه رسیدن به قدرت سیاسی در افغانستان، از شهر خون و وحشت، دروغ، فریب و خودفروشی می‌گذرد که این خلاف باور هندوها است و تجربه نشان داده است که هندوباوران به آنچه باور دارند تنها باور ندارند، بلکه این باور در کنش روزمره‌ی شان نیز باید بروز پیدا کند و شناسه‌ی آن‌ها به شمار برود.

از سوی دیگر، در اقلیت بودن شهروندان سیک، باعث شده است که اگر بخواهند هم به دلیل ساخت قومی قدرت در افغانستان، نمی‌توانند پایگاه قوی سیاسی و نظامی برای خود بسازند.

نداشتن دست‌رسی به بازار مواد مخدر، بازار قاچاق منرال‌های زیرزمینی و یا دیگر فرآورده‌های افغانستان، باعث شده است که این گروه هیچ‌گاه نتواند به عنوان قدرت در صحنه‌ی سیاسی افغانستان آشکار شود.

درخواست بیرون شدن شهروندان سیک، از یک سو نشان از ناتوانی این گروه در برابر تهدیدهایی است که از سوی گروه داعش و طالبان سر راه آن‌ها قرار گرفته است، از سوی دیگر، ناکار‌گی دولت در تأمین امنیت این شهروندان و نادیده گرفتن حقوق شهروندی شان را نشان می‌دهد.

شهروندان سیک افغانستان از هر سو آسیب‌پذیر‌ترین شهروندان افغانستان استند؛ این شهروندان، به دلیل تعصب موجود در جامعه‌ی سنتی افغانستان، نتوانسته اند، جایگاه ارزشی خود را پیدا کنند؛ از سویی هم این شهروندان در جنگ سرد میان پاکستان و هند قربانی می‌شوند.

حمله‌ی اخیری که بر درمسال شهروندان سیک انجام شد، به پشتیبانی سازمان استخباراتی پاکستان، توسط شبکه‌ی حقانی انجام شد.

پاکستان برای این که به گونه‌ی مستقیم نمی‌تواند با هند درگیر شود، با وارد آوردن فشار به هندوهای افغانستان، می‌خواهد وجود خود را برای هند آشکار کند؛ اما قربانی اصلی این بازی نه هند است و نه هم پاکستان؛ بلکه این شهروندان سیک افغانستان استند که کشته می‌شوند و دولت افغانستان است که حاکمیتش هر روزه از سوی پاکستان و گروه‌های چریکی‌اش در افغانستان، نقض می‌شود.

همان‌گونه که در جنگ کشمیر نه هند قربانی می‌دهد و نه پاکستان، بلکه تنها باشندگان کشمیر استند که پیوسته از حقوق انسانی شان محروم نگه داشته شده اند؛ آن‌ها اند که در جنگ دو دولت آسیب می‌بینند؛ اما در کلیت مسأله، بحران کشیمر برای پاکستان و هند هیچ‌گاه به گونه‌ی جدی مسأله‌ساز نبوده است؛ هر دو بنا به درکی که از بازدارندگی‌ها در روابط بین‌المللی در سطح منطقه و جهان دارند، هیچ‌گاه برای مسأله‌ی کشمیر تا جنگ تمام‌عیار پیش نرفتته اند، تنها به تهدید‌های زبانی و کشتته شدن چند سرباز در دو گوشه‌ی جدا از هم کشمیر ماجرا پایان یافته است.

پاکستان، با بازندارندگی‌ای که در برابر هندوستان در کشمیر دارد، می‌خواهد در افغانستان، با ایجاد تهدید برای هندوباوران، در برابر هندوستان قدرت‌نمایی کند.

در روابط بین‌المللی امروز، هر چند جنبه‌ی قدرت‌نمایی دیگر از کار افتاده است و دولتی که در صحنه‌ی واقعی قدرت‌ دارد، قدرت‌مند است و همه مؤلفه‌های قدرت ملی کشورها با کمک رسانه‌ها و تکنالوژی ارتباط برای همه شهروندان جهان تا اندازه‌ی زیادی آشکار است؛ اما این رویکرد را به سادگی نمی‌شود در روابط پاکستان و هندوستان، تطبیق کرد.

پاکستان و هندوستان در کنار این که با هم مرز مشترک دارند، تاریخ مشترک هم دارند که پس از گسست آن تاریخ، دوره‌ی عقده‌ی تاریخی شروع می‌شود.

پاکستان در اثر همین عقده‌ی تاریخی‌ای که باعث شکل‌گیری این دو کشور در ۱۹۴۷ شد، با استفاده از گروه‌های چریکی خویش، منافع هندوستان را در افعانستان تهدید می‌کند.

حمله بر سفارت هندوستان در کابل و حمله بر قونسل‌گری‌اش در جلال آباد، در همین رویکرد پاکستان در برابر هندوستان معنا پیدا کند.

 همین‌گونه یک منبع مهم امنیتی افغانستان، به روزنامه‌ی صبح کابل گفته است که حمله بر درمسال شهروندان سیک افغانستان توسط گروه حقانی و با کمک سازمان استخباراتی پاکستان انجام شده است.  حالا هم تهدید شهروندان سیک افغانستان، از سوی گروه داعش، نیز ادامه‌ی همین عقده‌ی تاریخی پاکستان در برابر هندوستان است.

از سویی دیگر، چندی پیش رهبر شاخه‌ی خراسان داعش که در افغانستان توسط امنیت ملی دست‌گیر شده است، به ارتباط خود با استخارات کشورهای منطقه اعتراف کرده است که مهم‌ترین استخبارات منطقه برای حمایت از داعش ISI می‌تواند باشد.

از سویی دیگر هندوستان از دیرباز به این سو مهم‌ترین هم‌کار استراتژیک افغانستان در دو دهه‌ی گذشته بوده و در بازسازی این کشور پس از زمان حکومت طالبان، نقش مهمی داشته است.

حالا این مهم است که دولت افغانستان، در برابر این روی‌کرد سیاسی پاکستان در برابر هند چه جایگاهی را اختیار می‌کند

افغانستان به دلیل این که تنها می‌تواند با دیپلماسی بدون پشتوانه‌ی اقتصادی و نظامی و توأم با بازدارندگی‌های سرنوشت‌ساز در برابر پاکستان آشکار شود، تا هنوز نتوانسته است از آسیب‌پذیری‌اش از سوی پاکستان کم کند؛ البته ناکار‌‌گی دستگاه دیپلماسی افغانستان نیز به ادامه‌ی این آسیب‌پذیری و افزایش آن کمک کرده است.

از سویی دیگر با توجه به بحران‌های موجود در افغانستان، مثل بحران فلج‌کننده‌ی کوید-۱۹، منازعات سیاسی موجود دولت با گروه مخالف انتخاباتی‌اش، توهم سیاسی رسیدن به صلح از راه گفت‌وگو با طالبان و قوت گرفتن این گروه در افغانستان، بیرون‌شدن نیروهای ناتو از این کشور و نبود باورمندی عمیق به حقوق شهروندی در دولت، بعید می‌نماید که دولت افغانستان، برای دور‌کردن تهدید از شهروندان سیک افغانستان کاری کند.

شهروندان سیک افغانستان، در حالی می‌خواهند از افغانستان بیرون شوند که بیش‌تر از هر کشوری به افغانستان، احساس وابستگی داشته اند؛ بارها در رسانه‌ها و با مردم گفته اند که آن‌ها خود را از افغانستان می‌دانند و هیچ‌گاهی نخواسته اند افغانستان را برای همیشه ترک کنند.

شهروندان سیک افغانستان، در بدترین شرایط ممکن، مثل جنگ‌های داخلی و دوره‌ی  حاکمیت طالبان، در افغانستان ماندند و این را ثابت کرده اند که از هر شهروند دیگر احساس وابستگی بیش‌تری به افغانستان دارند.