گاهی زیر چکک گاهی زیر ناودان؛ باشندگان پشتون‌آباد از نیروهای دولتی، خیزش مردمی و طالبان به ستوه آمده‌اند

روح‌الله طاهری
گاهی زیر چکک گاهی زیر ناودان؛ باشندگان پشتون‌آباد از نیروهای دولتی، خیزش مردمی و طالبان به ستوه آمده‌اند

«از چه بگویم؟ از حمله‌های طالبان و یا آزار و اذیتی که نیروهای دولتی روا می‌دارن؟ تنها اینا هم نیس!» این را احمد –نام مستعار- باشنده‌ی‌ پشتون‌آباد لوگر می‌گوید. او وضعیت امنیتی پشتو‌ن‌آباد را مرگ‌بار خوانده و از حادثه‌ای که دو ماه پیش در محل‌شان رخ داده روایت می‌کند.
او می‌گوید که در ۶ دلو سال گذشته، در نزدیکی یکی از پوسته‌های نیروهای مشهور به سینگوریا-باشندگان محل به‌نام سینگوریا می‌شناسند؛ اما مسئولان دولتی از آن‌ها به ‌نام خیزش مردمی یاد می‌کنند- منصور و ذاکرحسین، دو نوجوانی که از میدان کرکت به‌سوی خانه‌های‌شان در حرکت بودند، زیر شلیک نیروهای خیزش مردمی قرار می‌گیرند. ذاکرحسین، با ضرب گلوله‌ای از سوی نیروهای خیزش مردمی کشته می‌شود و منصور زخمی. این حادثه باعث می‌شود که شماری از باشندگان محل برای انتقال آن‌ها به محل رویداد بیایند؛ اما به گفته‌ی احمد، نیرو‌های خیزش مردمی، با شلیک‌های پی‌درپی نمی‌گذارند که باشندگان محل به جسدها نزدیک شوند. جسد ذاکرحسین و همین‌گونه منصور که به‌شدت زخم برداشته، نیم ساعتی در آن‌جا می‌ماند.
پس از نیم ساعت، به باشندگان محل اجازه داده می‌شود که ذاکرحسین و منصور را به شفاخانه انتقال دهند. احمد می‌گوید؛ زمانی که منصور را به شفاخانه بردند، داکترها گفتند که باید او را برای درمان به کابل انتقال دهند؛ اما نیروهای امنیتی مانع این ‌کار می‌شوند. «پس از مدتی منصور جان داد.»
باشندگان پشتون‌آباد می‌گویند که این محل نه در کنترل طالبان است و نه در اختیار نیروهای امنیتی افغانستان. پشتون‌آباد، در مرکز ولایت لوگر قرار دارد و به اساس گفته‌های باشندگان محل، بیش از چهارصد خانواده در آن‌جا زندگی‌ می‌کنند.
حاجی محمد، یکی از باشندگان پشتون‌آباد می‌گوید که از پشتون‌آباد به‌سوی مرکز ولایت لوگر در کنترل نیروهای دولتی است؛ اما از پشتون‌آباد به آن‌سو در تسلط کامل طالبان است. «گاهی طالبان به جرم همکاری با دولت ما را می‌گیرند و گاهی هم دولت به جرم همکاری با طالبان. در میان دو طرف استیم.» به گفته‌ی او، زمانی که جنگ‌جویان طالبان در ساحه باشد، نیروهای دولتی حضور ندارد؛ اما زمانی که طالبان ساحه را ترک می‌کند، نیروهای دولتی از راه می‌رسد؛ گاهی هم برعکس آن اتفاق می‌افتد. «می‌آیند و پرسان می‌کنند که آن‌ها کجا آمده بودند و چه‌کار می‌کردند. نیروهای دولتی مردم را آزار و اذیت می‌کنند که شما با طالبان همکاری دارید.»
به گفته‌ی باشندگان پشتون‌آباد، گذاشتن ریش بلند در این محل جرم است و نگذاشتن آن جرم بزرگ‌تر؛ اگر کسی ریش و موی بلند بگذارد، توسط نیروهای دولتی آزار و اذیت می‌شود و اگر نگذارد، طالبان به‌ او گیر می‌دهند که گویا با نیروهای دولتی همکاری دارد.
هما احمدی، عضو شورای ولایتی این ولایت نیز می‌گوید که باشندگان پشتون‌آباد از آزار و اذیت نیروهای امنیتی شکایت دارند. او می‌افزاید که جنگ‌جویان طالب قریه به قریه در این ساحه‌ها حضور دارد؛ مردم هم از رفتار طالبان به تنگ آمده‌ و هم از آزار و اذیت نیروهای دولتی. «مردم پشتون‌آباد، از دو طرف سیلی می‌خورند.»
با این‌حال، با شماری از مقام‌های امنیتی این ولایت صحبت کردم. فیض‌الله غیرت، قومندان امنیه‌ی ولایت لوگر، این ادعاها را رد کرده و می‌گوید که پولیس و نیروهای امنیتی در خدمت مردم است. به گفته‌ی او، منطقه‌ی پشتون‌آباد در کنترل نیروهای دولتی است و رفتار نیروهای امنیتی نیز با مردم صمیمی.

«سینگوریا؛ هرکس را که دل‌شان خواست می‌کشند.»
باشندگان پشتون‌آباد، بیشتر از طالبان و نیروهای دولتی، از گروهی به‌نام سینگوریا شکایت می‌کنند؛ سینگوریا گروهی است که به بهانه‌های مختلف به باشندگان محل آسیب می‌رساند. بر بنیاد توصیف باشندگان محل، در گروه سینگوریا افرادی زیر سن و نوجوانان شامل‌اند؛ معمولاً افرادی بسیار عقده‌ای هستند که یکی از اعضای خانواده‌‌شان توسط داعش و یا طالبان کشته شده است.
احمد می‌گوید: «این گروه خیزش مردمی نیست. این‌ها هرکسی را که همانندشان نباشند، فکر می‌کنند که داعش یا طالب است. کسی از آنان بازخواست نمی‌کند. این‌ها هرکسی را که دل‌شان شد، می‌کشند.» به گفته‌ی او، باشندگان محل زمانی که به دولت شکایت می‌کنند به این پاسخ برمی‌خورند که «سینگوریا زده است.»
او می‌گوید که پس از گذشت چند هفته، از مرگ منصور و ذاکرحسین، نیروهای دولتی به خانه‌ی آن‌ها رفته و خانه‌شان را تلاشی کردند. «مردم محل منصور را می‌شناخت، یک بچه خردسال بود، زمانی که سینگوریا آن‌‌ها را می‌زند، بمب‌های دستی به دست‌شان می‌دهند که گویا آن‎‌ها بالای پوسته‌‌شان حمله کرده‌اند. چند نفر که از میدان کرکت آمده بودند، چطور بدون سلاح و با چند نارنجک می‌تواند بالای پوسته‌ی امنیتی حمله کنند؟»


پولیس ولایت لوگر در ۷ دلو ۱۳۹۹ خورشیدی، عکسی از جسد ذاکرحسین و منصور، در برگه‌ی فیس‌بوکش نشر کرده و می‌نویسد که در نتیجه‌ی حمله‌ی جنگ‌جویان طالبان بر پوسته‌ی نیروهای امنیتی در عمرآباد و چرخ ولسوالی لوگر، پنج جنگ‌جوی طالب به شمول ذاکر –یکی از سرگروه طالبان- کشته شده‌اند. شماری از باشندگان محل ادعا می‌کنند که آن‌ها طالبان نبوده‌اند؛ بلکه سینگوریا با صحنه‌سازی و نارنجک‌هایی که به دست آن‌‌ها می‌دهد، وانمود می‌کند که طالبان‌اند.
آقای غیرت ادعای باشندگان محل را رد کرده و می‌گوید که آن‌ها افراد طالبان بوده‌اند ‌که بر پوسته‌ی پولیس ملی حمله کردند و درنتیجه‌ کشته‌ شده‌اند. «پوسته خیزش مردمی در نزدیکی آن محل نیست. آن‌ها سر پوسته‌ی پولیس ملی حمله کردند که خودشان کشته شدند.» آقای غیرت تأکید می‌کند که گروهی به ‌نام سینگوریا در لوگر وجود ندارد؛ بلکه یک گروه خیزش مردمی در ساختار ریاست امنیت ملی، فعالیت دارد که به گونه‌ی منظم از عملکردشان نظارت می‌شود.
شماری از کارشناسان نظامی، فعالیت نیروهای خیزش مردمی را مفید ندانسته و باور دارند که این نیروها، به‌جای مقاومت در برابر طالبان و گروه‌های تروریستی، به باشندگان روستاها آسیب می‌زنند.
عتیق‌الله امرخیل، کارشناس نظامی افغانستان می‌گوید که نیروهای خیزش مردمی‌ای که از سوی امنیت ملی افغانستان سلاح می‌گیرند، با آموزش‌های نظامی آشنا نیستند؛ به همین دلیل، به‌جای جنگ در برابر تروریستان و حمایت از شهروندان، باعث اخلال نظم و امنیت در روستاها می‌شوند.
آقای امرخیل در صحبت با روزنامه‌ی صبح کابل می‌گوید که دولت افغانستان تلاش دارد تا از این گروه‌ها در برابر طالبان صف‌آرایی کند؛ اما پس از سال‌ها فعالیت این گروه، هیچ دست‌آوردی برای دولت افغانستان جز آسیب به شهروندان نداشته‌اند. «تنها در لوگر نیستند، در سراسر کشور فعالیت دارد، مردم را آزار می‌دهد، به کودکان تجاوز می‌کند. گروهی که به‌نام خیزش مردمی یاد می‌شود، آدم‌های بسیار عقده‌ای هستند.»
این‌همه در حالی است که هر روز جنگ در پشتون‌آباد و اطراف آن از مردم محل قربانی می‌گیرد. احمد از باشندگان محل از رویدادی دیگری قصه می‌کند. او، می‌گوید که در منطقه‌ی جویک پشتون‌آباد، مرمی سرگردان که مشخص نشد از کدام تفنگ شلیک شده بود، سر فردی مشهور به ‌آقا را شکاف می‌کند. «از آقا، یک خانم و چهار کودک باقی مانده است. کودک بزرگش ده‌ساله است. دیگر کسی را هم ندارد.»