پیش از این که دنبال صلح با گروه مسلحی برویم؛ نیاز است که شناسهی دقیق و شمردهشده از آن گروه داشته باشیم؛ در نخست نیاز است، با طرفی که میخواهیم صلح کنیم را با دقت مطالعه کرده و امکانهای صلحپذیری آن را برای خود روشن کنیم. پیش از این که به میز گفتوگو فکر کنیم، باید امکانسنجی دقیق از گروه مخالف داشته و با توجه به ماهیت و فلسفهی ایجادی اش، به صلح با آن برویم.
زمانی که ما از گروه طالبان با عنوان گروه تروریستی یاد میکنیم و هر طالبی را تروریست میدانیم؛ تروریستی که با هیچیک از ارزشهای زندگی امروزی و جامعهی مدنی سر آشتی ندارد، پاسخ خود را از امکان صلحپذیری این گروه دریافته ایم.
با این مقدمه میخواهم این را روشن کنم که ذات تصمیم صلح با گروه تروریستی طالبان، درک ناقص و اشتباه از این گروه و فلسفهی ایجادی اش است؛ زیرا گروه طالبان برای اجرای خشونت ایجاد شده و با دوام آن معنا پیدا میکند.
ماهیت گروه طالبان تا جایی در تضاد با مدرنیته و زندگی شهری است که نمیتواند، وجود زنان را در شهر و در محلهای کاری بپذیرد. گروه طالبان تنها یک گروه تروریستی ساده نیست؛ گروه ایدیولوژیکی است که جز به نابودی غیر از خودش نمیتواند به چیز دیگری فکر کند؛ گروهی که به آزادی و حقوق طبیعی انسانها باور نداشته و در محلهای زیر کنترل شان این حقها را از باشندگان آن گرفته است.
با این که پس از امضای توافقنامهی صلح امریکا با طالبان، دولت و شهروندان افغانستان و جامعهی جهانی پیوسته خواهش آتشبس از گروه طالبان را داشته اند؛ اما این گروه، حملههای تهاجمی اش را بر شهروندان افزایش داده و بیشتر ولسوالیها و روستاهای کشور را ناامن کرده است.
با این حال و روشنبودن ماهیت خشونتزای گروه تروریستی طالبان برای شهروندان، دولت افغانستان، امریکا و جامعهی جهانی؛ دولت افغانستان و امریکا برای فریب افکار عمومی و نشاندادن روحیهی صلحخواهی، میخواهند با این گروه به صلح برسند؛ صلحی که امکان رسیدن به آن، از پیش منتفی است.
حرفهای اخیر معاون نخست ریاستجمهوری خود بیانگر شناخت عمیق دولت از گروه تروریستی طالبان است؛ شناختی که با آن، به سادگی میتوان به این نتیجه رسید که صلح با این گروه ناممکن است.
امرالله صالح، در واکنش به افزایش حملههای تروریستی طالبان در افغانستان، روز گذشته(دوشنبه، ۲۱میزان) در برگهی فیسبوکش نوشته است: «طالبان آتشبس را مرگ سیاسی خویش میپندارند و فکر میکنند؛ با کشتار بیحساب، مردم را تشنهی آرامش گورستانگونهی دههی ۹۰ میلادی بسازند.»
این در حالی است که دولت با این شناختی که از گروه طالبان دارد؛ برای رسیدن به صلح با این گروه، بیشتر از ۵۰۰۰ زندانی آن را از زندانهای افغانستان آزاد کرده است؛ زندانیهایی که در میان شان خطرناکترین انسانکشان، قاچاقبران مواد مخدر و فرماندهان جنگی این گروه نیز شامل بودند.
این، از یکسو بیتوجهی دولت و جدینبودن صلح افغانستان را به مقامهای تصمیمگیرنده و سیاستگزار این کشور نشان میدهد و در سوی دیگر قرارگرفتن دولت در بازی امریکا را برجسته میکند.
دونالد ترامب، رییسجمهور امریکا برای این که به شهروندان امریکا نشان بدهد که وعدهی انتخاباتی اش – برگشتاندن سربازبان امریکایی به خانه – را به جا میآورد، صلح با طالبان را پیش گرفته و توافقنامهی را با این گروه تروریستی در ۲۲ فبروری به امضا رساند که به اساس آن، این گروه و دولت افغانستان مکلف به رسیدن به صلح با هم شدند.
آقای ترامپ، برای این که اعتماد شهروندان امریکا را با اجراییکردن وعده اش به دست بیاورد، شمار نیروهای امریکایی را از ۱۲۰۰۰ به ۸۵۰۰ نفر کاهش داد.
افزون بر این آقای ترامپ، چند روز پیش گفت که تمام سربازانش را پیش از کریسمس به امریکا بر میگرداند؛ اما حالا که چیزی از انتخابات امریکا باقی نمانده است و روحیهی شهروندان امریکا تا اندازهای آمادهی پذیرش بودن سربازان شان در افغانستان استند یا کم از کم مخالفت آنچنانی در این مورد وجود ندارد؛ مارک ملی، رییس ستاد مشترک ارتش امریکا، اخیرا در گفتوگو با « ان پی آر» گفته است که خروج سربازان امریکایی از افغانستان، وابسته به شرایط است؛ چیزی که زلمی خلیلزاد – نمایندهی ویژهی وزارت خارجهی امریکا برای صلح افغانستان – نیز چندی پیش آن را گفته بود.
این تغییر زود به زود تصمیمهای امریکا، ناشی از بازیای است که ترامپ برای فریب افکار عمومی امریکا و جامعهی جهانی پیش گرفته است.
از سویی هم آقای صالح در بخشی از حرفهای روز گذشته اش، روشن میکند که صلح با گروه طالبان ناممکن است و دولت افغانستان مصروف تلاش بیهودهای است. آقای صالح میگوید: « برای شکستن این طرز فکر[طرز فکر طالبان] که بر پایهی انسانکشی استوار است، متاسفانه مقطع دیگری از بحران را به تجربه خواهیم گرفت.»
این حرف آقای صالح خبر شکست گفتوگوهای صلح را پیش از شروع آن میدهد؛ زیرا آقای صالح در این گفته اش دوام جنگ با طالبان و شدتگرفتن آن را پیشبینی میکند و رسیدن به صلح با این گروه را ناممکن مینمایاند.
این همه در حالی است که یک ماهی از گشایش گفتوگوهای صلح افغانستان در دوحه میگذرد؛ اما هیئت دو طرف تا هنوز نتوانسته با هم روبهرو شده و گفتوگوهای صلح را شروع کنند.
گروه طالبان برای شروع گفتوگوها، فقهی حنفی را محک اصول گفتوگو و رسیدن به توافق سیاسی گفته و از سویی هم پافشاری دارند تا توافقنامهی صلح شان با امریکا، تعیینکنندهی مسیر گفتوگوهای صلح و رسیدن به آن باشد؛ چیزی که دولت افغانستان در برابر آن مقاومت کرده و باعث شده است که این گفتوگوها شکل نگیرد.
با این حال، به درازا کشاندن عبارت «گفتوگوهای صلح افغانستان»؛ چیزی جز ابزار سیاسی در دست ترامپ نیست. از سوی هم دوام این وضعیت باعث شده است که دولت افغانستان نیز با استفاده از فضای ضد طالبانی و پافشاری روی جمهوریت و دستآوردهای دو دههی گذشته، افکار عمومی را به سود خودش بچرخاند.
البته در کنار استفادهی ابزاری از گفتوگوهای صلح افغانستان از سوی دولت و ناچاری تن دادن به آن؛ وجود شکافهای اجتماعی و اختلاف میان نخبگان سیاسی کشور نیز، تا اندازهای زیادی سبب شده است که دولت نتواند در برابر گروه تروریستی طالبان مبارزهی اساسی کرده و نابودی کامل آن را رقم بزند؛ چیزی که یکی از عاملهای تندادن به تلاش برای صلح با گروه طالبان شده است.