جمهوری غنی و دشمنان آن

روح‌الله طاهری
جمهوری غنی و دشمنان آن

در جریان گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ «دفاع از جمهوریت»، صدایی است که همیشه از نشانی رییس‌جمهور غنی و نزدیکانش در فضای سیاسی افغانستان شنیده می‌شود. به تازگی، رییس‌جمهور غنی شنبه (۲۹ حمل)، که در برنامه‌ی اهدای مدال به شماری از نیروهای پولیس و امنیت ملی، سخن‌رانی می‌کرد، ‌بار دیگر، دو صف سیاسی را در محور «جمهوری» و «دشمنان» آن مشخص کرد. او، گفت: «یک صف جمهوری است و صف دیگر دشمن. آن‌هایی که در صف جمهوری ایستاده نمی‌شوند، دیگر برای شان در دولت جایی نیست.»
هرچند آقای غنی، در ادامه‌ی سخنانش به دوام جنگ از سوی طالبان و انتخاب دوستی و دشمنی از سوی پاکستان، اشاره کرد؛ اما صف‌بندی او، در قالب جمهوری و دشمنانش، در روزهایی که شهروندان افغانستان در بحبوحه‌ی گفت‌وگوهای صلح قرار دارند و احزاب سیاسی، نهادهای جامعه‌ی مدنی و زنان، طرح‌های مختلفی از نظام متمرکز و غیرمتمرکزی را برای رسیدن به صلح به شورای عالی مصالحه‌ی ملی فرستاده‌ اند، واکنشی و حتا پرسش‌برانگیز است. در این یادداشت، تلاش شده است، جمهوری‌ای که آقای غنی به حیث یک صف در گفت‌وگوهای صلح از آن یاد می‌کند، با توجه به برخوردهای سیاسی ‌اش، در محور واکنش‌های شهروندان افغانستان، بررسی شود.
جمهوری سه‌نفره و دشمنان آن
شماری از شهروندان افغانستان، با استناد به این گفته‌ی رییس‌جمهور غنی؛ «آن‌هایی ‌که در صف جمهوریت ایستادگی نمی‌کنند، جایی در دولت ندارند»، می‌گویند که رییس‌جمهور غنی، دچار محاسبه‌ی اشتباه شده است؛ به‌ گفته‌ی آن‌ها، کتله‌ی بزرگی از شهروندان افغانستان، منتقد عمل‌کردهای رهبران دولت افغانستان و حتا در جایگاه اپوزیسیون قرار دارند؛ اما هم‌زمان حامی «نظام جمهوری» نیز استند؛ حامی جمهوری به معنای یک سقف کلان سیاسی، نه به معنای جمهوری آقای غنی که در واقع به واسطه‌ی یک حلقه‌ی خاص که شماری از شهروندان آن را «جمهوری سه‌نفره؛ غنی، حمدالله محب و فضل‌محمود فضلی» می‌خوانند، اداره می‌شود.

یادداشت جواد ناجی، خبرنگار و نویسنده

جواد ناجی، خبرنگار و نویسنده، در برگه‌ی فیسبوکش نوشته است که از نظر غنی، «صف جمهوریت» کندک مشاوران و لشکر چاپلوسان است و «صف دشمن» هم آن‌هایی اند که در افغانستان زندگی می‌کنند؛ اما چاپلوسی او را نمی‌کنند. «از نظر غنی، ایستادگی در صف جمهوریت؛ یعنی مردن و تلف‌شدن تحقیرآمیز برای جمهوریت سه‌نفره است.»
آقای ناجی، در یادداشت کوتاهش که زیر عنوان «صف تان را مشخص کنید!» نشر کرده، آورده است: «اشتباه نکنید. منظور غنی از دشمن طالبان نیست. غنی طالبان را دشمن نمی‌داند، بلکه‌ این گروه را مخالفان سیاسی و یک واقعیت جامعه می‌داند که دولت افغانستان می‌خواهد با آن‌ها صلح کند و آن‎‌ها در دولت سهم داشته باشند.»
به باور برخی از منتقدان، نظام سیاسی متمرکز در کشوری مانند افغانستان، باعث تراکم قدرت در ارگ شده و زمینه‌ی تک‌روی برای‌ حاکمان را فراهم می‌کند؛ زمینه‌ای که با توجه به خوی رعیت‌مداری حاکمان و ارباب‌پذیری شهروند، هر چند در یک ساختار دموکراتیک، افغانستان را در فهرست پنجاه کشور دکتاتور جهان قرار داده است. این دکتاتوری، در زمانی که غنی به قدرت رسید، بیش از زمان کرزی به نمایش گذاشته شد و با به خشونت کشیدن حرکت‌های مدنی، صداهای معترضی که هرازگاهی به خیابان می‌ریخت را خاموش کرد.
در این اواخر، بی‌بی‌سی فارسی، گزارشی را پس از گفت‌وگو با ۱۰ نفر از اعضای کابینه‌ی رییس‌جمهور غنی نشر کرده که به خوبی می‌توان ریشه‌های دکتاتوری را در آن، دید. در گزارش بی‌بی‌سی، آمده است که برخوردهای رییس‌جمهور افغانستان با وزیرانش، آن‌طور که اعضای کابینه‌ اش تعریف کردند، عجیب به نظر می‌رسد؛ مثلا یکی از وزیران گفته: «در یک مورد بر سر وزیری عصبانی شده بود که چرا برنامه‌ی وزارتش را نیاورده است؟ این در حالی بود که آن وزیر یک هفته قبل طرح را به دفتر ریاست‌جمهوری داده بود و آقای غنی خبر نداشت. وزیر پاسخ داده بود که: من یک هفته قبل طرح را آوردم. آقای غنی که جا خورده بود، گفته بود: تو . . . خوردی.» همین عضو کابینه به بی‌بی‌سی گفته است: «غنی، از دست یک جنرال عصبانی شده بود و به او گفته بود: اگر آمدم تنبانت (شلوارت) را می‌کشم.» جنرالی که از وظیفه برکنار می‌شود و هنوز بیکار است.
شماری از نمایندگان مجلس و چهره‌های سیاسی افغانستان، حکومتی را که آقای غنی آن را «جمهوری» می‌گوید، نمونه‌ای از حکومت‌ها با مصداق‌های دکتاتوری، می‌دانند. داکتر ضیا آریانژاد، عضو مجلس نمایندگان، در یک نشست عمومی مجلس، در خطاب به رییس‌جمهور غنی گفت: «اگر قضیه‌ی دکتاتورچه ختم نشود، وضعیت افغانستان بیش از پیش وخیم خواهد شد.»
آقای غنی، در یکی از اقدام‌هایش، بیش از صد تانک زرهی را به ولسوالی بهسود برای دست‌گیری عبدالغنی علی‌پور که متهم به ساقط‌کردن یک چرخ‌بال ارتش بود، فرستاد. پیش ‌از آن، نتایج بررسی هیئت حقیقت‌یاب حکومت افغانستان از رویداد بهسود، نشان داد که نیروهای امنیتی به مردم ملکی شلیک کرده‌ بودند؛ اما حکومت افغانستان، به جای به‌ دادگاه فرستادن الله‌داد فدایی –قمندان امینه‌ی میدان‌وردک در زمان حادثه- که رهبری نیروهای اعزامی به بهسود را به عهده داشت، او را قمندان امنیه‌ی ولایت لغمان تعیین کرد. آقای آریانژاد در این باره می‌گوید که امروز گروه طالبان به بخش‌های زیادی از جغرافیای افغانستان کنترل دارد؛ اما آقای غنی به جای این ‌که برای سرکوب گروه طالبان نیرو بفرستد، صدها تانک زرهی را به ولسوالی بهسود می‌فرستد که چرا مردم از نظام «جمهوری» حمایت کرده است.
هم‌چنان، شماری از نمایندگان مجلس، آقای غنی را که دعوای «دفاع از جمهوری» سر می‌دهد، طرف اصلی صلح افغانستان نمی‌دانند. نیلوفر ابراهیمی، عضو مجلس نمایندگان، در یکی از نشست‌های عمومی مجلس نمایندگان گفت؛ در گروه طالبان ۹۰ درصد از قوم پشتون در گفت‌وگوهای صلح افغانستان اشتراک می‌کنند که آقای غنی را نماینده‌ی پشتون‌ها و طرف نزاع نمی‌دانند. به‌ گفته‌ی این عضو مجلس، نزاع افغانستان یک نزاع قومی است که طرف اصلی نزاع آقای غنی نه؛ بلکه‌ بخش بزرگی از مردم افغانستان است.
برخی از چهره‌های سیاسی افغانستان، رییس‌جمهور غنی را حتا یک سیاست‌مدار قومی نیز نمی‌دانند. احمد مسعود، فرزند احمدشاه مسعود، در آخرین گفت‌وگویش با شبکه‌ی طلوع‌نیوز، از آقای غنی به حیث یک سیاست‌مدار در منفعت فردی یاد کرده و گفت که در پی قدرت فردی است.
کسانی که در دولت افغانستان جای ندارد، در کدام صف است؟
دولتی که رییس‌جمهور غنی در رأس آن است، بارها متهم به فساد، تبعیض‌های ناروای قومی، سمتی، زبانی، سیاسی و جنسیتی در استخدام‌های افراد به بست‌های دولتی، شده است. این اتهام‌ها، نه‌ تنها از جانب شهروندان؛ بلکه از سوی رهبران درجه‌یک دولت افغانستان، حواله‌ی آقای غنی و نزدیکانش شده است. سرور دانش، معاون دوم رییس‌جمهور، در مراسم معرفی نامزدوزیران – ۲۴ سنبله ۱۳۹۹- گفت که «در برخی از ادارات ما به طور علنی در استخدام‌ها شایستگی در نظر گرفته نمی‌شود و در ارایه‌ی خدمات و پروژه‌ها نیز عدالت اجتماعی و انکشاف متوازن نادیده انگاشته می‌شود». آقای دانش، افزود که ریشه‌ی بی‌عدالتی‌ها و تبعیض را باید در دولت افغانستان جست‌وجو کرد.
با این‌ حال، در حکومت آقای غنی که افراد از فلتر حلقه‌ی خاص می‌گذرند؛ بخشی از شهروندان افغانستان به دلیل تبعیض‌های قومی، سمتی، زبانی و جنسیتی که معاون دوم رییس‌جمهور نیز به آن اشاره کرد، جایی ندارد؛ پس این افراد که همیشه حامی نظام «جمهوری» بوده اند، با توجه به سخنان رییس‌جمهور غنی در کدام صف قرار دارند؟
کنش‌گران شبکه‌ی اجتماعی، پاسخ‌های جالبی در این زمینه گفته اند. تقی امینی، یکی از کابران فیسبوک، در برگه‌ی فیسبوکش نوشته است که صف جمهوری [غنی] بسیار کوتاه است. «از غنی و رولاغنی شروع شده و با فضلی و محب ادامه یافته و به شاه‌حسین و مریم سما ختم می‌شود.» آقای امینی، در باره‌ی «صف دشمن» گفته است که این صف با توجه به سخنان آقای غنی، بسیار طولانی است. «اما از طرف دیگر، صف دشمنان جمهوریت سه‌نفره، بسیار طولانی است؛ از دشمن‎‌های ضعیف مانند علی‌خان در اداره‌ی امور شروع شده و با دانش و صالح و اعضای دفتر شان ادامه یافته و به مردم بهسود و بدخشان ختم می‌شود.»

تقی امینی، یکی از فعالان اجتماعی

خادم‌حسین کریمی، نویسنده و خبرنگار، نیز در فیسبوکش نوشته است که صف‌تراشی از بنیاد غلط است و سخن رییس‌جمهور غنی، اعلام تبدیل‌شدن دولت به یک شرکت خصوصی با مالکیت و ریاست خودش است. به باور آقای کریمی، دستگاه دولت و چوکی رییس‌جمهوری از آن مردم است. «مراد آقای غنی روشن است. هر کسی که می‌خواهد در [دولت] باشد/بماند؛ باید سرباز و چاپلوس او باشد. دولت شرکت خصوصی و ملکیت فردی رییس‌جمهور غنی و حلقه‌ی سیاسی نااهل او نیست.»
غنی در مقابل احزاب
رییس‌جمهور غنی، در حالی سخن از صف‌بندی‌های سیاسی می‌گوید که تا اکنون بیش از ۳۰ طرح از جناح‌های مختلف سیاسی به شمول دولت افغانستان، برای ارایه در نشست استانبول تهیه و به شورای عالی مصالحه‌ی ملی برای توحید فرستاده شده است. جدا از این ‌که شورای عالی مصالحه‌ی ملی، اعلام کرده است که طرح توحیدی از میان طرح‌ها آماده شده؛ طرح‌های زیادی خلاف میل رییس‌جمهور غنی یا به اصطلاح خودش «صف جمهوری» قرار دارد.
در روزهایی که زلمی‌خلیل‌زاد، نماینده‌ی ویژه‌ی وزارت خارجه‌ی امریکا برای صلح افغانستان، با طرح صلح و نامه‌ی آنتونی بلینکن به کابل آمد، با شماری از دفترهای سیاسی رهبران صحبت کرد. شماری از چهره‌های سیاسی افغانستان، در روزهای نخست از طرح امریکا برای رسیدن به صلح افغانستان که آقای غنی در مراسم گشایش پارلمان آن را «خواب و خیال روی کاغذ خواند» حمایت کردند. با آن‌هم، ائتلاف‌های سیاسی عمدتا غیرپشتون -تاجیکان، هزاره‌ها و اوزبیک‌ها-، بر تغییر نظام ریاستی به پارلمانی و توزیع قدرت به ولایت‌ها و ولسوالی‌ها تأکید دارند.
محمدکریم‌ خلیلی، رهبر حزب وحدت‌ اسلامی افغانستان، در مراسم بیست‌وششمین‌ سالیاد عبدالعلی مزاری، در بامیان گفته است که در مورد چگونگی نظام‌ آینده باید مردم تصمیم بگیرند. آقای خلیلی، با اشاره به نوعیت نظام گفت که مزاری یکی از راه‌های حل بحران در کشور را نظام فدرالی مطرح کرده بود؛ اما هر زمانی که این حرف سر زبان‌ها می‌آید، برداشت‌های غلطی از آن صورت می‌گیرد. تأکید آقای خلیلی بر این بود که نظام فدرالی، یکی از راه‌های حل برای عبور از بحران سیاسی افغانستان است.
هم‌چنان، حزب جنبش به رهبری مارشال عبدالرشید دوستم، تأکید بر نظام سیاسی غیرمتمرکز دارد. داکتر فدامحمد پیکان، عضو کمیته‌ی سیاسی حزب جنبش، در برگه‌ی فیسبوکش نوشته است که طرح غیرمتمرکز در ساختار آینده توسط هر نوع نظام سیاسی تأمین شود، این حزب آن را حمایت می‌کند.

فدامحمد پیکان، عضو کمیته‌ی سیاسی حزب جنبش ملی اسلامی

با استناد به طرح‌های مختلف احزاب و طرح ارگ ریاست‌جمهوری که بر حفظ نظام و انتقال قدرت از حکومت فعلی به حکومت صلح از راه دموکراتیک تأکید کرده، این نتیجه ملموس است که رییس‌جمهور غنی، احزاب سیاسی را نیز در صف جمهوری نمی‌داند و کسانی ‌که در صف جمهوری نیستند، دشمن جمهوری پنداشته می‌شوند.
با این‌همه، قرار است که سربازان ناتو افغانستان را ترک کنند. جو بایدن، رییس‌جمهور امریکا، چندی پیش در پاسخ به یکی از خبرنگاران گفت که امریکا برای متحدکردن مردم‌ افغانستان نرفته بود. اضافه بر این، جک سالیوان، مشاور امنیت دولت آقای بایدن (یک‌شنبه، ۲۹ حمل) گفته است که کسی نمی‌تواند تضمین کند که پس از خروج سربازان خارجی چه اتفاقی در درون افغانستان می‌افتد. با توجه به خوانشی که در بالا آورده شد، دو سناریو امکان دارد که در آینده‌ی افغانستان، اتفاق بیفتد؛ شکل‌گیری یک حکومت نظامی و دکتاتورانه در زیر چتر «جمهوری»‌ای که آقای غنی از آن یاد می‌کند و دوم هم، بروز جنگ‌های داخلی که از مسلح‌شدن افراد در گوشه ‌و کنار کشور و نپذیرفتن طرح‌ آقای غنی از سوی جریان‌های سیاسی افغانستان، مشهود است.