از زمانی که رییسجمهور امریکا، تصمیم بیرون کردن سربازانش از افغانستان را گرفته است، بیشتر مقامهای امنیتی این کشور، به درستی این تصمیم شک کرده اند؛ تا جایی که، مک اسپر، مشاور پیشین امنیت ملی امریکا –۱۵ اپریل- به صراحت این تصمیم جو بایدن را اشتباه دانسته و آن را «فاجعهی اخلاقی» خواند.
در ادامهی شک بر درستی تصمیم بایدن در امریکا -پنچشنبه، ۲ ثور-، ژنرال مکنزی، فرماندهی ستاد مرکزی ارتش امریکا در مجلس سنای این کشور، گفت که با بیرونشدن نیروهای امریکایی از افغانستان، اگر نیروهای امنیتی افغانستان در برابر گروههای تروریستی پشتیبانی نشوند، این ارتش –که در بیست سال گذشته با هزار زحمت و کمکهای جامعهی جهانی، به ویژه امریکا شکل گرفته و روی آن میلیونها دالر هزینه شده است- از هم خواهد پاشید.
این ارتشی امریکا، پیش از این نیز، نگرانی خود را از قابلاعتمادنبودن طالبان ابراز کرده بود؛ گروهی که در حال جنگ با ارتش و شهروندان افغانستان است و در سوی دیگر، امریکا و جامعهی جهانی در تلاش است که این گروه را وارد ساختار سیاسی افغانستان کرده و به نحوی صلح سردی را به افغانستان بیاورد.
ژنرال مکنزی، روز سهشنبه -۳۱ حمل-، در کمیتهی خدمات نظامی کانگرس امریکا گفت؛ تجربهی او نشان میدهد که «نباید به حرفهای طالبان باور کرد.» مکنزی، خطاب به اعضای کانگرس گفت: «من نسبت به قابلاعتمادبودن طالبان، دچار تردید جدیای استم؛ اما باید ببینیم که آنها {طالبان} در عمل چه میکنند.»
کمی پیشتر از این، جک سالیوان، مشاور امنیت ملی امریکا، در گفتوگو با فاکسنیوز گفته بود که پس از خروج سربازان امریکایی از افغانستان، هیچ کسی نمیتواند آیندهی این کشور را تضمین کند. «من و هیچ کس دیگری نمیتواند تضمین کند که [پس از بیرون شدن امریکا] در افغانستان چه اتفاقهایی رخ خواهد داد.»
این همه در حالی است که جو بایدن، رییسجمهور امریکا، تصمیم برگشتاندن نیروهایش را به خانه گرفته و به اساس زمانبندی بایدن، قرار است تا ۱۱ سپتمبر سال روان، همه نیروهای امریکایی به خانه برگردند.
بیرون شدن امریکا از افغانستان از آن جا شروع شد که این کشور بیست سال با طالبان جنگید؛ در این بیست سال نبرد، نه تنها که طالبان نابود نشد، بلکه دوباره جان گرفت و امریکا را همراه با دولت افغانستان، وادار به راهاندازی صلح و خروج نیروهای ناتو از افغانستان کرد.
در ۲۲ فبروری ۲۰۲۰، امریکا با گروه طالبان، توافقنامهی صلح بست و به اساس این توافقنامه، طالبان طی یک سال به نیروهای امریکایی و ناتو حمله نکردند و از سویی هم، دولت افغانستان در اثر فشار امریکا، ناچار شد با برچسب صلح با گروه طالبان، بیشتر از پنچ هزار زندانی این گروه را از زندان آزاد کند. به اساس توافقنامهی دوحه که بهانهای شد برای امریکا تا از جنگ فرسایشی افغانستان پایش را بیرون بکشد، گروه طالبان نیز باید با دولت افغانستان به صلح میرسید و در ساختار سیاسی افغانستان مدغم میشد.
جو بایدن، در حالی تصمیم بیرونشدن از افغانستان را گرفته است که هیچ مادهی توافقنامهی دوحه به گونهی کامل عملی نشده است؛ مگر رهایی جنگجویان طالبان و شمار اندکی از نیروهای امنیتی افغانستان که بخشی از آنها، کسانی بودند که در جریان گفتوگوهای صلح از سوی طالبان به گروگان گرفته شده بودند.
امریکا برای این به افغانستان آمد، تا شبکهی القاعده را نابود کند و مطمین شود که افغانستان دیگر پناهگاه تروریزم نباشد؛ هدفی که از سوی بایدن، در روز اعلام زمان خروج سربازان امریکایی از افغانستان نیز تأیید شد؛ اما اشتباه او، در این بود که این هدف را برآوردهشده دانست.
امریکا در حالی تصمیم بیرونشدن از افغانستان را گرفته است که شبکهی القاعده، در افغانستان نابود نشده و به اساس آمار سازمان ملل، میان ۴۰۰ تا ۶۰۰ جنگجو در افغانستان دارد؛ جنگجویانی که رابطهی نزدیک با گروه طالبان دارند و در آموزش جنگجویان طالبان برای اجرای حملههای تروریستی همکاری میکنند.
در سوی دیگر ماجرا، نه تنها که شبکهی القاعده در افغانستان نابود نشده و گروه طالبان نیز مثل پیش از ۱۱ سپتمبر با این شبکه صمیمی است، گروه دیگری به نام داعش نیز در زمان حضور نظامی امریکا در افغانستان قد کشید و در کنار دیگر گروههای تروریستی، زندگی بر شهروندان افغانستان را تنگتر کرد.
این که امریکا مدعی است که به هدفش در افغانستان رسیده؛ دروغی است که تنها به درد رسانهها میخورد؛ اما حقیقت ماجرا این است که امریکا نه به هدفش در افغانستان –نابودی تروریزم- رسیده و نه علاقهی زیادی برای نگهداشتن سربازانش در افغانستان دارد؛ زیرا بخشی از سیاستهای کشوری، به اساس سلیقهها و امیال فردی رییسجمهور – که در راس سیاستگذاری و فرد نخست تصمیمگیرنده است- شکل گرفته و به اجرا در میآید. رییسجمهور بایدن، برای این که افکار عمومی امریکا را با خود داشته باشد و بتواند در انتخابات پیش رو نیز چوکی اش را در کاخ سفید داشته باشد، میخواهد سربازانش را به خانه برگرداند؛ زیرا هیچ خانم امریکایی دوست ندارد، شوهرش یا برادرش در افغانستان بجنگد، زخمی شود و یا کشته شود.
با این حال اما، تصمیم بیرونکردن نیروهای امریکایی از افغانستان، در حالی که میتواند افکار عمومی در امریکا را به سود بایدن بچرخاند، از لحاظ استراتژیک تصمیمی اشتباه نیز است؛ زیرا با بیرونشدن امریکا از افغانستان، میدان برای رقیب درشت امریکا؛ یعنی چین خالی میشود.
چین نیز میخواهد از هر فرصتی برای رشد اقتصادی و هژمونیشدنش کمک گرفته و بیشترین بهره را ببرد؛ در راستای همین هدف، چین اعلام کرده است؛ پس از بیرونشدن نیروهای امریکایی از افغانستان، حاضر است به این کشور نیروهای نگهبان صلح بفرستد؛ چیزی که باعث شده، مشاور پیشین امنیت ملی امریکا، بیرونشدن نیروهای امریکایی از افغانستان را «شکست استراتژیک» بخواند.
از سویی هم، با بیرونشدن نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، زمینهی قویشدن گروه طالبان و رشد گروههای تروریستیای که در افغانستان لانهی امن دارند، مساعد میشود؛ نگرانیای که پس از تصمیم بایدن مبنی بر خروج نیروهایش از افغانستان، بارها از سوی مقامهای بلندپایهی امنیتی و نظامی امریکا ابراز شده است.
از قرایین پیداست که گروه طالبان آمادهی صلح با دولت افغانستان نیست. با این که از شروع گفتوگوهای صلح، دولت افغانستان همواره در برابر گروه طالبان کوتاه آمده و خواستهای شان را پذیرفته است. امتیازدهی دولت به طالبان، به جایی رسید که حتا ۴۰۰ زندانی خطرناک این گروه را که بیشتر شان فرماندهان جنگی این گروه بودند، نیز برای حسن نیت آزاد شدند.
هفت ماهی از زمان شروع «گفتوگوهای بینالافغانی» میگذرد؛ اما در این مدت این گروه حتا روی آجندای نشست با هیئت دولت افغانستان به توافق نرسید و پس از آن، از شرکت در نشست استانبول نیز خودداری کرده است. ترکیه، سازمان ملل و امریکا دو بار برای نشست ترکیه زمان مشخص کردند؛ اما گروه طالبان یک بار گفتند که هنوز طرح صلح امریکا را که به این گروه داده شده است، به گونهی کامل بررسی نکرده و آمادهی شرکت در نشست استانبول نیستند؛ اما در اظهارنظر دومی این گروه گفته شده؛ تا زمانی که نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان حضور داشته باشند، در هیچ نشستی که برای تصمیمگیری در مورد آیندهی افغانستان برگزار میشود، شرکت نخواهد کرد.
با این حال، خبرگزاری اسوشیتدپرس، به نقل از منابع نزدیک به طالبان گفته است که شیخ عبدالحکیم، رییس هیئت گفتوگوکنندهی طالبان، با چند تن دیگر به پاکستان رفته تا برای شرکت در نشست استانبول مشوره کنند؛ چیزی که نشان میدهد، گروه طالبان بیشتر از سوی پاکستان رهبری میشود، تا این که گروهی خودجوش باشد.
با توجه به کنشگری دولت در روند تلاش برای صلح با طالبان و کنشگری طالبان در جریان این روند، روشن است که دولت افغانستان و گروه طالبان نمیتوانند با هم کنار بیایند. دولت افغانستان خواه برای نمایش خواه به واقعیت، جمهوری را شعار خود قرار داده و برای صلح با گروه طالبان، پذیرش آن را از سوی این گروه شرط گذاشته است.
گروه طالبان اما از امارتخواهی اش کوتاه نمیآید. به اساس موقعیت ژیواستراتژیک افغانستان که از زمان قدرتگرفتن پاکستان در دههی هفتاد، عمق استراتژی این کشور تعریف شده است، پاکستان نیز نمیگذارد، دولتی در افغانستان شکل بگیرد که در برابر سیاستهای پاکستان بیستد؛ چیزی که باعث شده گروه طالبان از امارتخواهی -تنها ساختاری که میتواند به طالبان قدرت مورد نظر را بدهد-، کوتاه نیاید.
با توجه به آنچه تا این جا گفتم، به این نتیجه میرسیم که دولت افغانستان نمیتواند با گروه طالبان به صلح برسد؛ چیزی که در حال حاضر با بیرونشدن نیروهای امریکایی، میتواند به تضعیف دولت و حتا سقوط آن کمک کند؛ زیرا، در صورت بیرونشدن نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، دولت در یک سنگر باید با طالبان و دیگر گروههای خشونتگرا در افغانستان بجنگد و در سنگر دیگر، با رهبران جنگیای که خواهان قدرت موازی با دولت استند و میتوانند با استفاده از نفوذ مردمی، آتش جنگ داخلی را روشن کنند.
اینها، در کنار مخالفتهای مقامهای امنیتی امریکا، میتوند این احتمال را نیز برساند که نیروهای امریکایی از افغانستان بیرون نشوند و جنگ با طالبان و دیگر گروههای خشونتگرا از سر گرفته شود.