بیشتر از نیم ساعت میشود که در امتداد یکی از خیابانهای کابل قدم میزنم؛ اما هیچ چیز دیگر مثل سابق نیست. پس از ورد طالبان به کابل، در دو ماه گذشته، چهرهی شهر به کلی دگرگون شده. چهگونگی حضور شهروندان که به شهر زندگی میدهد، در این مدت رنگ عوض کرده؛ در کنار افزایش میزان افسردگی در شهروندان و کمشدن شلوغی شهر، در نوع پوشش مردم نیز تغییر زیادی آمده است. مردان بیشتر لباسهای محلی میپوشند و به ندرت مردانی را میتوان دید که مثل گذشته کتوشلوار به تن داشته باشند و زنان نیز بیشتر با پوششهای دراز و حجاب در شهر رفتوآمد میکنند.
زنان که در دو دههی گذشته، در کنار بهدستآوردن دیگر حقوق فردی و اجتماعی شان، در انتخاب نوع پوشش نیز تا اندازهی زیادی آزاد بودند و با پوشاکهای مد روز خود را آراسته میکردند، این روزها بیشتر با حجابهای سیاه در شهر دیده میشوند. آنها دلیل این تغییر پوشش را ترس از طالبان عنوان میکنند.
همین گونه که در امتداد خیابان قدم میزنم، اتفاقی با زلفا –دوستم که دانشجو است- برمیخورم؛ اما حالا نه مثل همیشه شاد و خندان است و نه خبری از آن لباسهای همیشگی اش. او، خلاف همیشه، سر تا پا سیاه پوشیده است. زلفا از این که این روزها مجبور است حجاب سیاه بپوشد، ناراحت است؛ زیرا او نه از روی شوق که به اجبار جامعه و ترس از نیروهای طالبان، چنین پوششی را انتخاب کرده است.
زلفا به لباسهایش نگاهی میاندازد و با صدایی اندوهگین، میگوید: «میترسم روزی لباس رنگه بپوشم و از خانه بیرون شوم و با طالبان روبهرو شوم؛ آنها مرا ایستاده کنند، خدای نخواسته مره ببرن و یا پیش مردم مرا تحقیر کنند، لتوکوب کنند و یا حتا از ای میترسم که در بین مردم مثل دورهی قبل که خانمها را لت میکردند، همو قسم لت ام کنند.»
در بیشتر از دو ماهی که از تصرف کابل به دست طالبان میگذرد، میزان حضور زنان در محیط کار و شهر به شدت کم شده؛ زنان اندکی را میتوان در شهر دید که شمار زیادی شان با حجاب سیاه و پوششهای دراز از خانه بیرون میشوند. گروه طالبان در دورهی پیشین حکومت شان بر افغانستان، در سالهای ۸۰-۷۵ قانونهای سختی را برای پوشش زنان و مردان تعین کرده بودند؛ مردان باید لباس محلی –پیراهنوتنبان- به تن میکردند و زنان نیز بدون پوشیدن برقع و داشتن همراه محرم، حق نداشتند از خانه بیرون شوند؛ اگر زنی بدون چادری در کوچه و خیابان دیده میشد، در محلهای عام مجازات میشد.
هرچند تا هنوز طالبان پوشش خاصی را برای مردان و یا زنان تعیین نکرده و تنها خواستار رعایت حجاب اسلامی شده اند؛ اما بیشتر مردم به دلیل ترسی که از طالبان در خاطره دارند و شماری هم به دلیل شناختی که از این گروه به آنها داده شده، پوشش شان را تغییر داده اند.
زلفا با حالت عصبانی، میگوید: «مه مجبور شدم، شرایط مره مجبور کرده که امروز لباس سیاه بپوشم.» او اما بیشتر از این که از طالبان برای مجبوریت در نوع پوشش اش شاکی باشد، از واکنش شهروندان در برابر پوشش اش در روزهای اول سقوط کابل، شکایت دارد. او که در نخستین روزهای تصرف کابل، از ترس، هفتهای را از خانه بیرون نشده بود، پس از این که از دوستانش میشنود که طالبان با گشتوگذار دختران در سطح شهر مشکل ندارند، از خانه بیرون میزند؛ اما برخورد شهروندان، باعث ناراحتی اش میشود. «لباس سیاه و دراز نداشتم. وقتی که بیرون رفتم، مردم از کنایه با همدیگر میگفتند: ای د کدام غار بوده تا حال؛ یعنی خبر نداره که طالبا آمده.»
ناهید باشندهی دیگر کابل که در مکتب خصوصیای آموزگار است، در حالی که لباس سیاه درازی به تن دارد، با دانشآموزانش در صحن مکتب مصروف بازی است. او، میگوید که در این دو ماه، مجبور شده خلاف میلش لباس سیاه و دراز بپوشد. او این لباس را در انجام وظیفه اش مشکلآفرین میداند. «با ای لباس نمیتوانم به درس شاگردا درست رسیدگی کنم. هر لحظه پر از گچ میشه. د چوکیها بند میشه. هوا که گرم باشه، گرمی میکنم و دیگه درس داده نمیتوانم. از همه بدتر خیلی سنگین است و ای رنگ افسرده ام میکنه. تو فکر کن از صبح تا شام سیاه.»
این در حالی است که چندی پیش، یکی از اعضای گروه طالبان، در یک برنامهی تلویزیونی، گفته بود که زنان نباید لباسهای با رنگ روشن و کفشهای پاشنهبلند بپوشند؛ زیرا باعث تحریک جوانان –مردان- میشود.