
اشاره: علیشاه ظریفی، دانشآموختهی لیسانس ادبیات فارسی دری در دانشگاه بلخ و دانشآموختهی ماستری در همین رشته در دانشگاه کابل، تیزس ماستری اش را با عنوان «بررسی انتقادی مضمون دری مکاتب دولتی افغانستان» -با توجه به معیارهای درستنویسی-، دفاع کرده است. آقای ظریفی از تیزس ماستری اش پنج یادداشت بیرون کرده و به روزنامهی صبح کابل فرستاده است که نخستین یادداشت آن را امروز میخوانید. البته هر یادداشت با این که مرتبط به همدیگر است، اما هر یکی مستقلانه پیامش را میرساند.
…
از سالها به این سو، خطاهای نوشتاری در کتابهای مکاتب افغانستان، مشکلات فراوانی به وجود آورده و از کتابهای مکتب به جاهای مختلف رخنه کرده است؛ مانند جزوههای دانشگاههای دولتی و خصوصی، رسانههای دیداری، شنیداری و چاپی، لوحهها و کارتهای دعوت.
این مشکلات، همهساله در کتابهای معارف کشور به چشم میخورد و همچنان به دست دانشآموزان میرسد. این مشکل، تأثیرهای منفی فراوانی در جامعه به جا گذاشته است. این مشکلها در کتابهای درسی معارف، باعث شده است که؛ برخی از کودکان تا صنفهای چهار و پنج و شش، غیر از نام شان، نتوانند چیز دیگری بنویسند؛ برخی از کودکان تا صنفهای ده و یازده و دوازده املای درست ندارند؛ بیشتر کودکان از نوشتن خلاق چیزی نمیدانند؛ زیرا تا هنوز درگیر املاء استند؛ بیشتر نوجوانان و جوانانی که از صنف دوازده فارغ میشوند، به دلیل پراکندگی میان رسمالخط، انتخاب نامناسب واژهها و نامفهومبودن جملهها در کتابهای مکتب، درستنویسی را بلد نیستند؛ دانشآموزان وقتی با همین مشکلات وارد دانشگاه میشوند، از «بیان و حل کوچکترین مسئلهها» عاجز اند و زمانی که از دانشگاه فارغ و وارد جامعه میشوند، نمیدانند چه چیزی را به خورد جامعه بدهند.
به نظر میرسد که این مشکلات دلیلهای مختلفی دارد؛ از جمله کمبود مؤلفان و ویراستاران مسلکی در وزارت معارف؛ اهمیتندادن به ویراستار و ویراستاری در افغانستان؛ اهمیتندادن به مضمون فارسی دری در افغانستان؛ نداشتن نهادی معتبر در بخش زبانشناسی -مانند فرهنگستان در ایران-؛ مسئلهنبودن درستنویسی برای مردم و وزارت معارف.
هدف از این یادداشتها این است که نخست وزارت معارف کشور و سپس آموزگاران و مردم را، از طریق روزنامهی صبح کابل به این مسئلهی جدی متوجه سازم؛ زیرا به باور کارشناسان آموزشوپرورش، تا زمانی که به کتابهای معارف کشور توجه نشود، آوردن اصلاحات در بخشهای دیگر جامعه دشوار است.
یادداشت نخست دربارهی «افراط و تفریط در اِعرابگذاری» است که در زیر میخوانید.
افراط در اِعرابگذاری
اِعرابگذاری یا حرکتگذاری بیش از حد، سبب میشود که سرعت خواننده/دانشآموز کاهش یابد؛ دانشآموز ابتدایی -صنفهای پایه- به این نتیجه میرسند که این اعرابها بخشی از املای واژه است و «باید» با نشانههای عربی نوشته شود. وقتی یک خط اعرابگذاری میشود، اعرابها با خط بالا و پایین خلط و تفکیک آن برای دانشآموزان دشوار میشود. به دو عکس زیر که از کتاب صنف دوم گرفته شده است، دقت کنید. (کتابهای صنف اول، دوم و سوم در سال ۱۳۹۸ تازه تألیف شده؛ اما تا هنوز چاپ نشده است؛ تنها نرمافزار آن در سایت وزارت معارف در دسترس است.)
در عکس نخست، سطر چهارم «نَخَیر»، اینگونه حرکتگذاری شده است و در سطر سوم، بالای سر همین کلمه «گفت» آمده است. دانشآموز ابتدایی، تفکیک نخواهد توانست که این حرکتگذاریها از «گفت» سطر سوم است یا از «نخیر» سطر چهارم. در سطر ششم، «شَرشَره» همینگونه حرکتگذاری شده است و در خط پنجم، بالای همین کلمه، «بگذار» آمده است. دانشآموز ابتدایی تفکیک نخواهد توانست که این حرکتگذاریها از «بگذار» سطر پنجم است یا از «شرشره»ی سطر ششم. همینگونه «هَماهَنگِ» و «شَکَرخندِ» در سطرهای بعدی همین مشکل را دارد. در عکس دوم نیز عین مشکل دیده میشود. این مشکل در سراسر کتاب مضمون دری صنف اول و دوم -تألیف ۱۳۹۸- دیده میشود.
پرسش این است که آیا در زبان فارسی دری اعرابگذاری لازم است یا نه؟
در دو حالت مُجاز است که نوشتهها اعرابگذاری شود؛ ۱: اگر احتمال رود که خواننده واژه را غلط تلفظ کند؛ مانند: مَجاز (غیرحقیقی)، مُجاز (اجازه دادهشده)، گِل، گُل و …؛ ۲: اگر در جمله «تتابع اضافات» باشد؛ مانند این جمله: «اعرابگذاری سبب کاهشِ سرعت خواننده میشود.» اضافهکردن کسره به واژهی «سبب» لازم نیست؛ اما به واژههای «کاهش» و «سرعت» لازم به نظر میرسد؛ هرچند حالا در نوشتار زبان پارسی، اعرابگذاری دیگر جایی ندارد و به ندرت استفاده میشود.
در کتابهای دری مکاتب افغانستان، به ویژه در کتابهای صنف اول و دوم (تألیف ۱۳۹۸)، واژههایی اعرابگذاری شده است که لازم به نظر نمیرسد. کودکانی که تازه با خواندن و نوشتن آشنا میشوند، شاید به این باور برسند که این اعرابها مربوط به املای واژهها است. پسرم –سروش- زمانی که شاگرد آمادگی در یکی از مکاتب خصوصی بود، همیشه «انار» را «اَنار» مینوشت. سروش با دستان کوچکش نمیتوانست «زبر» را به اندازهای که باید، بنویسد؛ آن را بزرگتر مینوشت. هرقدر تلاش میکردم که «انار» بنویسد، نمیپذیرفت و تأکید میکرد که در کتاب شان «اَنار» نوشته است؛ و نیز تأکید میکرد که استاد شان روی تخته و در کتابچهی مشق نیز همینگونه نوشته است. همینطور بسیار واژههای دیگر را اعرابگذاری میکرد که برایش دشوار بود؛ اما با تحمل دشواری، کار خانگی اش را مینوشت.
در زیر به برخی از واژهها اشاره میشود که در کتاب صنف اول دری مکاتب افغانستان اعرابگذاری شده است. (نمونهها از کتابها عیناً و بیهیچ تغییری نقل شده است.)
۱: قُرآنِشَریف (ص ۱۰۶): این کلمه را از تولد تا مرگ هر روز میشنویم و برای کسی که در یک کشور اسلامی تولد شده باشد، نیاز به اعرابگذاری ندارد.
۲: تشَکُر (ص ۱۰۶): با اطمینان میتوان گفت که یک کودک هم این واژه را «تِشِکُر» یا «تُشِکَر» تلفظ نمیکند. در زیر به چند نمونهی دیگر توجه کنید.
۳: اَنار، نادِره (ص ۳۴)، اَنوَر، بَهاره (ص۴۰)، نَبات، سَبَد، بَرات (ص ۴۵)، مادَر، مَن (ص ۵۰)، کِتاب، مادَرَم (ص۵۳- ۵۲)، دَرَختِ خُرما (ص ۵۸)، شَبنَم داکتَرِ مِهربان است. خِدمَت به مَردُم (ص ۷۰)، لَبلَبو (ص ۷۶)،
۴: عَسَل: این واژه با همین اعرابگذاری در صفحۀ ۹۲ در درس «عَسَل» هفتبار، در صفحۀ ۹۳ یکبار، در صفحۀ ۹۵ چهاربار، در صفحۀ ۱۰۰ دوبار، در صفحۀ ۱۰۸ دوبار آمده است.
۵: صُلح (ص ۱۴۰): این واژه در این صفحه چهار بار با «ضمه» و چهار بار بیضمه آمده است.
صنف دوم (تألیف ۱۳۹۸)
۱: مُراد گفت: ناراحت نباش! گُلها دوباره میشگُفَند و هوا خوشبو میشود. (ص ۷) در این جمله، «مراد» نیاز به حرکتگذاری ندارد. در ضمن، «شِگُفتن» و «شِگِفتن» دو معنای متفاوت دارد؛ اولی به معنای «واشدن غنچهی گل و خندانشدن» است و دومی به معنای «حیرانشدن و تعجبکردن» است؛ بنا بر این، حرکتگذاری این کلمه به جا است و از تلفظ نادرست آن جلوگیری میکند؛ اگر دانشآموز آن را «شِگِفتن» تلفظ کند، معنای جمله میشود: «…گلها دوباره تعجب میکنند و هوا خوشبو میشود.»
۲: تشَکُر در صفحهی ۱۹ دوبار با همین اعرابگذاری آمده است؛ در حالیکه «تَشَکُر» در صنف اول نیز با عین اعرابگذاری بار بار ذکر شده است.
۳: خِرس: این واژه زیر عنوان «پاکیزگی» در صفحهی ۴۳ این کتاب پنج بار با عین اعرابگذاری آمده است. اعرابگذاری برای بار اول از تلفظ نادرست (خُرس، خَرس) جلوگیری میکند؛ اما چهاربار دیگر آن اضافی است و باعث درک اشتباه میشود.
۴: «صُلح» در صفحهی سیوسوم این کتاب، با عین اعرابگذاری شش بار ذکر شده است.
۵: تَرافیک: این کلمه در درس «پولیسِ ترَافیک» (ص ۴۹)، شش بار آمده است؛ یک بار آن بیزبر و پنج بار با زبر نوشته شده است. تصور نمیتوان کرد که کسی این کلمه را «تُرافیک» یا «تِرافیک» تلفظ کند؛ بنا بر این، اعرابگذاری این کلمه هدردادن وقت است. در زیر به مثالهای دیگر توجه کنید.
۶: اَرزِشِ سَواد، دُرُست (ص ۶۳)، صَدَف، هَدَف، وَرَق (ص ۶۷)، نَیشَکَر، پِسران، اِمتِحان (ص ۲۴)، کُمَک، کُمَک (ص ۴۹). اِحتِرام، نَوید برادرِ نَرگِس است. تَشَکُر، اِشتِباهی (ص ۲۷)، سَنگ، بااَدَب (ص ۲۹)، مادَرَش، هَمسایه (ص ۳۱)
۷: روزهای اولِ مکتب، به صِنف رَفتَم، هَمِیشه میگویم:«میتَوانَم». نمیگویم:«نَمیتَوانَم». (ص ۲۵). خوانش اینگونه نوشتههای اعرابگذاریشده باعث میشود که دانشآموز از خواندن و نوشتن خسته شود.
۸: کَبوتَر: این واژه با همین اعرابگذاری در صفحهی ۵۷ همین کتاب سه بار آمده است.
۹: گل: این واژه با همین اعرابگذاری در صفحهی ۶۱، شش بار و در صفحهی ۶۷، دو بار ذکر شده است. حرکتگذاری بار اول، سبب میشود که دانشآموز آن را گِل تلفظ نکنند؛ اما هفت بار دیگر آن اضافی و هدردادن زمان است.
۱۰: اَبلَق (ص ۹): در داستانکی که در صفحهی نهم این کتاب آمده است، کلمهی «ابلق» سه بار بهکار رفته و هر سه بار اعرابگذاری شده است؛ بنا بر این، دانشآموزان به این نتیجه خواهند رسید که اعرابگذاری مشمول املای این کلمه است؛ چون هر آنچه تکرار شود عادت میشود.
۱۱: مُعَلِّم: این کلمه در صفحهی ۶۷ در درس «روزِ مُعَلِّم» با عین اعرابگذاری هفت بار ذکر شده است. در صفحهی ۶۸، دو بار؛ در صفحهی ۷۰، یک بار؛ در صفحهی ۷۱، دو بار؛ در صفحهی ۷۳، دو بار؛ در صفحهی ۷۷، یک بار و در صفحهی ۱۵، دو بار؛ در صفحهی ۵۱، دو بار با عین اعرابگذاری آمده است. در صنف سوم (ص ۱۴۱) «مُعَلِم» (بیتشدید) نیز نوشته شده است. اعرابگذاری بار اول خوب است و از تلفظ نادرست، مانند: «مَعلِم» جلوگیری میکند؛ اما هژده بار دیگر لازم نیست؛ زیرا سبب میشود که سرعت خواننده/دانشآموز کاهش یابد یا دانشآموز به این نتیجه برسد که کلمهی «معلم»، «باید» با این چهار نشانهی عربی نوشته شود. خوانش اینگونه نوشتههای اعرابگذاریشده، باعث میشود که دانشآموز از خواندن و نوشتن خسته شود. مشکل دیگری که ایجاد میکند، این است که وقتی یک خط اعرابگذاری میشود، اعرابها با خط بالا و پایین خِلط و تفکیک آن برای دانشآموزان دشوار میشود. این روش در سراسر کتابهای صنف اول و دوم (تألیف سال ۱۳۹۸) تکرار شده و اشتباه است.