هدف از تحصیلات دانشگاهی همواره، ایجاد، انتقال و اشعهی دانش بوده است. دانایی به شکل امروزی آن در کانون روندهایی قرار دارد که جامعهی مدرن را شکل میدهد.امروزه تحصیلات عالی و تحقیقات از اجزای ضروری، فرهنگ، اقتصاد اجتماعی و توسعه زیستی پایدار افراد، جامعهها و کشورها به شمار میرود. به همین دلیل، تحصیلات عالی باید گامی به سوی تغییرات اساسی بردارد تا بتواند از مسائل اقتصادی صرف فراتر رفته و ابعاد عمیقتر از اخلاق و معنویات را هم مدنظر بگیرد. به رسمیت شناخته شدن موسسات تحصیلات عالی توسط جامعه، با تواناییهای آنان برای ابراز عقیدههای خود در زمینههای اخلاقی، فرهنگی و نیز مشکلات اجتماعی به شکل کاملا مستقل و با آگاهی کامل ارتباط مستقیم دارد. حضور دانشگاهی نه منفعل و نه ستیزهجو؛ بلکه دانشگاه باید بی آنکه ماهیت علمی خود را خدشهدار کند، در تمام جوانب زندگی حضور داشته باشد و به عنوان محیط آکادمیک تنها به تایید آنچه در شان او است بپردازد. دانشگاه را نمیتوان وجود مستقل مد نظر گرفت. در واقع دانشگاه، نهاد اجتماعی است؛ در نتیجه به شکل مشخصی بیانگر ساختار و وضعیت عملکرد کلی اجتماع است.
از سوی دیگر ارتباط و اهمیت در آموزش عالی را باید بر حسب تناسب میان انتظار جامعه از موسسات و کارکردهای واقعی آنان سنجید که مستلزم کارهای اخلاقی، بیطرفی سیاسی، ظرفیت نقادانه-نقد به معنای کانتی کلمه یعنی استعلا-و از همه مهمتر پیوند محکم بین مشکلات جامعه و بازار کار و جهتگیری دراز مدت در جهت اهداف و نیارهای اجتماعی است، دانست. آموزش عالی یکی از مسؤولیتهای مهم دولت به شمار می رود. دولت مسؤولیت ایجاد محیط مناسب توسعهی علمی و وضع رهنمودهایی برای خط مشی علمی را برعهده دارد. پیوند بین دانشگاه، صنعت و جامعه، از مهمترین موضوعاتی است که دولت باید به آن توجه کند. دولت درواقع شکل دهندهی دامنهای از روابط است که هدفش تعیین جایگاه مردم است که از طریق آن چرخهی سیاسی بچرخد. به عقیدهی فوکو، دانشگاه صرف نهادی نیست که بیطرفانه به ترویج دانش بپردازد، بلکه هر نظام آموزشی در واقع روش سیاسی است برای حفظ و یا اصلاح گفتمانها؛ بنابراین با قدرتی که دانش دارد، میتوان گفتمانهای رایج و باطل را به زیر کشید و نقش دانشگاه را در تمامی ابعاد زندگی گسترانید. دولت با یک هماهنگی تمام عیار میتواند این امر را ممکن کند. پیوند بین دانشگاه و مشکلات اجتماعی و اقتصادی و چه بسا امنیتی را میتوان به محیطهای آکادمیک کشاند. راه حل بسیاری از این چالشها باید در این محیطها پاسخ داده شود. برای مثال؛ میتوان از ایالات متحدهی آمریکا، در زمینهی پیوند دانشگاه وصنعت نام برد؛ یکی از جنبههایی که آمریکا در دنیا بلامنازع اول است؛ تحقیقات علمی است. بزرگترین پروژههای تحقیقاتی در سطح دنیا، در دانشگاه هاروارد و دیگر دانشگاههای آمریکایی انجام و نتیجهی آن در بخشهایی چون سیاست خارجی و داخلی در اختیار سیاستگذاران برای کنش قرار میگیرد. قدرت آمریکا علت نه، بلکه معلول قدرت دانش این کشور است. برای کشاندن دانش به معنای مدرن امروزی به مرزهای زندگی، دولت میتواند زمینهی مساعدی را فراهم کند. از سوی دیگر دولت باید از تمام کسانی که در رشتههای مختلف آموزش دیدهاند بخواهد/بهتر بگوییم بازخواست کند که هر دانشکده یا دانشگاه در رشتهای که تخصص دارد، راه حلی در رابطه با مشکل مربوط به خود که در جامعه وجود دارد ارائه کند. ارزش به جایی میرود که دانش آنجاست. با قدرت و جهتدهی دانش و دانشگاهی، می توان بر مشکلات غلبه کرد. دانشگاه باید کارکرد داشته باشد تا تنها قاب تزئینی بر سر.