حرکتهای مدنی ادا در آوردن است. ادای انسانهای خشمگین و یا بیزار از بیداد. هر چند ممکن است افراد اشتراک کرده در این حرکتها واقعا احساس انسانیشان آنان را به خیابانها کشانده باشد و یا شاهراههای انترنتی؛ اما خود عمل تجمع که یکی از جمله حقوق مدنی کشورهای دموکراتیک است، عملی نیست که تغییری در امر واقع ایجاد کند. این اعمال و قانون آن صرفا برای پیشنهادهای مردمی در اموری که ناگهانی پیش میآیند ساخته شدهاند و البته این نکته هم خیلی مد نظر حکومت نیست. بیشتر به این دلیل این قوانین در قانونهای اساسی وارد میشوند که جلوهی دموکراتیک حکومت بیشتر و پررنگتر شود.
حکومت مجوز تظاهرات و هر نوع تجمعات و اعتراضات را به مردم میدهد، پس حکومت خوبی است. حرفهای شهروندان را میشنود؛ اما به آنچه میخواهیم عمل نمیشود، پس تکرار عملی که جز بیان پیشنهاد، تقبیح و… ندارد، یعنی حرکت مدنی.
حرکت مدنی در یک کشور سنتی، تنها در امور فرهنگی زیبایی و در عین حال کارایی خوب دارد. چون عملی است تظاهری، یعنی نمایش در ذات اوست و صرفا به عملی میتواند کمک کند که جز نمایش هدفی نداشته باشد. خاصیت نمایش، این است که خودِ چیز مورد نظر نمیشود، تظاهر میکند که شده است و این خاصیت برای مخاطب نیز روشن است؛ پس باعث ایجاد حساسیت و واکنش مستقیم نمیشود؛ مگر اینکه از جنبهی نمایشی، زده باشد بیرون و خیلی واقعی معلوم شود.
نمایش به سمتی که در نظر مخاطب وجود دارد، صرفا اشاره میکند، تا این که مخاطب به این اشاره و نسبت آن با سمتی که در نظر دارد پی ببرد. این جریان مدت زیادی را در بر میگیرد و در اثر چندین بار تکرار شدن، ذهنیت مخاطب را از آن سمت خاص با هدفی که در نمایش نهفته بود، مخلوط میکند.
در این صورت آن ذهنیت سنتی با فعالیتهای مدنی قابل تغییر و فعالیت مدنی باعث تغییر میشود.
در عمل سیاسیای که هدف دگرگونه ساختن وضعیت سیاسی را دارد، فعالیت مدنی را از ابزار اولیه ساختن، اشتباه است. عمل سیاسی باید خودش را از تظاهر بیرون کند.
دولت از حقوق مدنی بیشترین سود را نسبت به معترضین میبرد. چون هم توجیه دموکراتیک بودن را به دست میآورد و هم خواست مردم را که با آن موافق نیست، انجام نمیدهد و خودکامگی خود را به شکل قانونی پیش میبرد.
نکتهی دیگر در مورد حقوق مدنی، جنبهی تبلیغی آن است. جنبهی تبلیغی در بُعد نا امیدی از دولت بیشتر رویش تاکید میشود.
زمانی که حکومت توسط حقوق مدنی، شهروندان را در خیابانها سرگردان کرد، ادامهی تظاهرات مردم به دلیل رساندن صدا به دیگر همنوعان و همفکرهای خود در بیرون از کشور صورت میگیرد. رسانههایی که تاثیر بیشتر در رساندن آن دارند، رسانههای انترنتی استند. پس بار دیگر مردم در شاهراهها میریزند، این بار در شاهراههای مجازی؛ اما دوباره نتیجهای نیست. این همان راه است، همان قبلی.
این اشتباه بارها تکرار میشود چون وضعیتمان را نمیشناسیم و تغییر ماهیت ابزار را نمیدانیم. امروزه در اقتصاد تقریبا واضح شده که بیشترین پول دنیا در دست عدهای انگشت شمار قرار دارد؛ اما چرا نمیخواهیم بدانیم سیاست نیز همین فرمت را گرفته است و رسانهها یکی از بزرگترین ابزار سیاسی عصر ماست. رسانه کوهی است که صدایت را بیپاسخ نمیگذارد!!!
وضعیتمان، وضعیت تظاهراتی است. نمایشی و اشارهای. هیچ چیز خودش نیست، سراسر رمزگذاری شده است.
«رسانه هوای قابل تنفس برای دموکراسی است»
این جمله آنچه که هست، نیست. یک نشانه است، تظاهر می کند که هست؛ اما دارد به سمت دیگری اشاره میکند. رسانهها در اثر تکرار نشر توحش، توحش را عادی میکنند. همان کوهی است که در آن از وحشت فریاد میزنی و چون صدایت به تو پس میآید، تصور میکنی کسی صدای ترا شنیده است. این صبورت میکند.
حقوق مدنی، حقوق بشر، همه استعارههای ادبی استند.