در شمارهی پیش، از ضرورت کسب مهارت فرزندپروری سخن گفتم؛ اکنون میخواهم در مورد شیوههای متداول و رایجی که والدین در پرورش فرزندان به کار میگیرند بنویسم.
خانواده را نخستین محیطی میدانیم که فرد، با تجربهی زیستن در آن پایه و بنیاد شخصیتاش طرحریزی میشود؛ مکانی که نقش برجستهای در تعریف او از خودش و دنیا خواهد داشت. تجربهی روابطی خوب، ایمن، پایدار و باثبات با والدین همچنین پرورش در فضایی آرام و منظم، لازمهی صحت روانی و اجتماعی شدن طفل است.
آرزوی والدین در همه اقوام و فرهنگها، این است که شرایط مناسب زندگی برای فرزندانشان را فراهم کنند تا از وابستگی کامل در سالهای اولیهی طفولیت، به استقلال و خودکفایی بهعنوان یک بزرگسال برسند. در این راه تلاش میکنند تا به او آموزشهای لازم را بدهند تا فرزند شایسته، با ادب و مایهی سربلندی و افتخار داشته باشند؛ اما آیا همه والدین، اخلاق و شیوهی یکسانی را در پرورش فرزند به کار میگیرند؟ چقدر به وجود تفاوتهای روش تربیتی پدر و مادرها فکر کردهاید؟ تا به حال پدر و مادر خود را با بقیه پدرها مقایسه کردهاید؟ شاید دقت کردهاید که برخی از والدین آدمهای سختگیر، قانونمند و جدی با کودکان خود استند و بالعکس برخی از آنها، بسیار آسانگیر، مهربان و حتا بیتفاوت نسبت به تربیت و آموزش اطفال خود استند.
روانشناسان معتقدند که پدرها و مادر در این دو ویژگی مهم با هم متفاوت استند:
۱- پاسخگویی: یعنی کارهایی که پدر و مادر برای فرزندان خود انجام میدهند؛ این پاسخگویی شامل تامین نیازهای اولیهی مادی؛ مانند تغذیهی مناسب، خوراک، پوشاک، بهداشت و سلامت جسمی و همچنین تامین نیازهای روانشناختی فرزندان یعنی، محبت، توجه، تحسین و تشویق برای کارهای مناسبشان، صرف وقت برای شنیدن حرفهای فرزند، تفریح، سرگرمی، بازی.
۲- تقاضا و انتظارات: یعنی خواستها و تقاضاهای والدین از فرزندان، داشتن تقاضاهای متناسب با تواناییهای فرزندان، نظارت بر آنان و وضع مقررات اشاره دارد. همچنین شیوههای انضباطی والدین در مورد کنترل رفتاری، استفاده از اقتدار و انضباط را شامل میشود.
حال با در نظر گرفتن این دو ویژگی مهم یعنی پاسخگویی و تقاضا، روانشناسان والدین را به چهار گروه تقسیم میکنند:
دستهی نخست، والدین سختگیر و مستبد استند: این گروه محبت کمی دارند کمتر پیش میآید با مهربانی، لطف و کلام خوش، با فرزندان خود رفتار کنند ولی در مقابل از فرزندان بسیار پرتوقع و بسیار سختگیراند، قوانین دشواری را برای فرزندان تعیین میکنند، چنانچه خطایی از فرزندان سر بزند به سختی تنبیه میکنند، معمولا معتقدند که فرزندان نباید کوچکترین خطایی داشته باشند و بیشتر روش تربیتی آنها، ناسزا، تحقیر، لت و کوب و آزار جسمی فرزند است.
دستهی دوم، والدین سهلگیر استند: برخلاف گروه اول، این والدین بسیار با محبت و پاسخگو استند، به اطفال خود آزادی زیادی میدهند و در این راه افراط و زیادهروی دارند تا جایی که اگر اشتباهی از فرزند سر بزند او را به حال خود رها میکنند و به زبان ساده، طفل هر کار که دلش آید انجام میدهد و کمتر متوجه رفتار مناسب یا نامناسب خود میشود.
دستهی سوم، والدین غافل و بیتفاوت استند: این والدین از هفت دولت آزاد استند؛ یعنی انگار فرزندی ندارند، بسیار بی مسؤولیتاند، اهمیتی به فرزندان خود نمیدهند و فرزندان آنها هم مثل گروه دوم به حال خود رها استند؛ اما حداقل والدین سهلگیر محبت را از فرزندان دریغ نمیکنند و پاسخگوی نیازهای فرزندان استند؛ اما والدین بیتفاوت نه محبتی به فرزندان دارند و نه تقاضایی از آنها.
و اما گروه آخر، والدینی استند که روش و الگوی رفتاریشان مورد قبول و تایید است؛ والدین مقتدر: این والدین حد میانه و متعادلی از پاسخگویی و تقاضا و انتظار را در مورد فرزندان دارند یعنی چطور؟
آنها به اندازهی کافی این نیازهای طبیعی و ضروری فرزندان، یعنی توجه، محبت، احترام، استقلال متناسب و تفریح را تامین میکنند. در مقابل هم از فرزندان خود انتظارات و توقعاتی دارند که این انتظارات متناسب سن آنهاست، برای آنها نظم و قانون میگذارند و به صورت مقتدر و قوی بر این قوانین پافشاری میکنند. غلط و درست رفتاری را به آنها یاد میدهند، در برابر خطاهای فرزندان شکیبا استند. تنبیه و آزارهای جسمی، کلامی نسبت به فرزندان خود ندارند. رابطهی صمیمی و در عین حال مقتدر و قوی با فرزندان دارند.
در مورد این روش فرزندپروری مطلوب؛ یعنی سبک فرزندپروری مقتدر باز هم سخن خواهیم گفت.