شاهراه طالب‌نما و وحشت

عبدالرازق اختیاربیگ
شاهراه طالب‌نما و وحشت

«طالبا او روز چهار نفر ره از موتر پایین کدن و آنها ر به جرم روزه خوردن اول خوب لت کردن. وقتی از اونا پرسان می‌کنن، چه کاره استن، می گوین ما نظامی استیم، طالبا تمام‌شان را همرای خود می‌برن، شاید کل شان ره کشته باشن.» حرف راننده‌ی تاکسی است که از کابل به طرف غزنی می‌رویم. وقتی به جاده‌ی اصلی شاهراه کابل-غزنی رسیدیم، راننده با لحن هشدار آمیز به مسافرین گفت: «بیدرا! اگه کدام چیز پیش‌تان است دور کنین، عکسای نظامی ده تلفن تان نباشه که طالبا باز تلاشی می‌کنن او وقت از خود گله کنین! از ما گفتن بود.»

همزمان با هشدار راننده، فردی دیگری که در دکنی موتر نشسته بود و ظاهرا او هم راننده‌ی تاکسی شاهراه کابل- غزنی بود، گفت: «راست میگه او روز هم یک نفر را ده سالار (قسمتی از شاهراه کابل-غزنی) کشتن. ای طالبای لعنتی به هیچ کس رحم نداره، بیچاره نه دولتی بود نه نظامی، اما کشتن.»

حرف‌هایش تمام نمی‌شود که راننده می‌گوید؛ کمی آن‌طرف سالار، عقب یک موتر سوخته، جایی است که افراد طالبان به طور گسترده حضور دارند. از ضرب‌المثلی می‌گوید: «سنگ شب است ده سر هر کس که خورد دیگه» از حرف‌های‌شان آنقدر ترسیده‌ام که تمام فایل‌های تلفونم ره حذف کردم. آن روز، با طالبی در شاهراه کابل-غزنی مواجه نشدم؛ اما وحشتی که از حرف‌های آن دو برایم ایجاد شده شاید سبب شود این باری که پس از دوسال به جویای احوال فامیل به غزنی رفتم، شاید پس از این سال‌های سال، دل نکنم به این ولایت بروم.