دراکولا

جواد سلطانی
دراکولا

 کوچ‏‌نشینی پدید‌ه‌ی پیش از تاریخ است. خاستگاه این شیوه‌ی زندگی ابتدایی‌بودن ابزارهای تامین معیشت و پایین‌بودن توانایی و دانش‌‏فنی انسان بدوی و ماقبل تاریخ، در یک برهه‌ی تاریخی رایج بوده است. انسان‌ها از طریق اهلی‏‌سازی و پرورش گله‏‌های حیوانات زندگی و معیشت خود را فراهم می‏‌ساختند. با بیشترشدن توانایی‏‌های ذهنی و تکنیکی، انسان‌‏ها از این وضع تاریخی عبور کرده و راه خود را تا رسیدن به صورت‏‌های ابتدایی زندگی مدنی هموارکردند.

در تاریخ افغانستان این پدیده، یک شیوه‌ی معیشت نیست. کوچی‏‌گری در سرزمین‏‌ما دلالت‏‌های فراتر از یک گروه بازمانده و گرفتارشده در افق زمانیِ پیش از تاریخ دارد. تاریخ رسمی قدرت گوشه‏‌های بسیار کوچک از این امر ناانسانی، ویرانگر و تباه‌کننده را ثبت کرده است؛ اما ابعاد تجاوزها، زورگویی‏‌ها، کشتارها و غارت‏‌های این گروه، در میان آواره‌ایی از تراژدی‏‌ها و فاجعه‏‌های دیگر، از یادها و خاطره‏‌ها رفته است.

وقتی یک گروه در جهان متلاطم و دگرگونی‏‌های حیرت‌انگیزی که انسان از روزگار تمدن‏‌های نخستین تا عصر هابل تجربه کرده است، به بقای خود ادامه داده است، روشن‏‌ترین معنایی که دارد این است که این گروه تا چه میزان با تجربه‌‏های انسانی و وضع بشری جدا افتاده و بیگانه است. بنابراین، از کسانی که هزاران سال را در وضع بدوی و عهد ماقبل تاریخ سپری کرده‌‏اند، هیچ چیزی انسانی نمی‌‏توان انتظار داشت. ما بر مبنای پیش‏‌فرض‏‌ها و آموزه‏‌های انسانی و اخلاقی، از آن‏ها انتظار داریم که با انسان‏‌های دیگر، به میانجی اصول و ارزش‏‌های اخلاقی، انسانی و فرهنگی رفتار کنند. این نوع نگاه و مواجهه با این گروه، صد البته، ناموجه و ناعقلانی است.

این که چگونه یک مجموعه‌ی انسانی هنوز هم و به رغم هزاران سال پیشرفت و غنای تجربه‌ی بشری، هنوزهم به شیوه‌ی بدوی زندگی می‏‌کنند، بی‏گمان رویداد قابل تامل و دارای ابعاد و جوانب گوناگون است. این که ما صدها سال است در کشور درگیر بحران دولت و ایجاد یک سامان سیاسی استیم، برجسته‌ترین نشانه این است که جامعه و کشور ما در کلیّت خود، گرفتار وضعیت ماقبل تاریخ است و برای این جامعه هنوز گذار از بدویت به تمدن ممکن نشده است. چون دولت و سامان سیاسی یک امر مدنی است و در تجربه‌ی بشری انسان فقط با عبور از وضع طبیعی، وارد زندگی مدنی شده‏ است و حاکمیّت سیاسی، صیانت از زندگی مدنی، حق و حقوق انسان‏ها را عهده‏‌دار شده است. این چنین است که در این جامعه، همه چیز از لون دیگر است. نه حکومت پروای مسؤولیت ذاتی خود را دارد و نه نظام سیاسی به وظایف و مسئولیت‏‌های خود به عنوان دولت ملی عمل می‏‌کند. چیزی که در این جامعه به عنوان یک رویداد طبیعی، مشروع و پذیرفته شده است، زور برهنه است. هم حاکمیت، من‌های مشروعیت قانونی و حقوقی، بر ابزار سخت متکی است و هم گروه‏‌های دیگری مانند کوچی‏‌ها و دیگر دار و دسته‏‌های تروریستی، معشیت‏شان به زندگی و دسترنج انسان‏‌های دیگر وابسته است. این گروه‌‏ها می‏‌توانند به دیگران دست تجاوز بگشایند و تجاوز، زورگیری، کشتن، به آتش‏‌کشیدن و راه‌زنی را به عنوان ساده‌‏ترین و بی‏‌هزینه‏‌ترین راه تامین معشیت برگزیده‌‏اند و سال‏هاست که برهمین شیوه با سربلندی و افتخار تمام زندگی می‏‌کنند.

بنابراین نتیجه‌ی بسیار ساده و منطقی‌ای که از این وضعیت به دست می‏آید این است که انسان‏‌های در معرض تجاوز، خود باید برای این معضل تاریخی راه‌‏حل بنیادی و اصولی پیدا کنند. این که با هر بهاری گروه‏‌های مسلح از راه برسند و جان‏‌های شریف و گرامی زیادی را بستانند و به زندگی غریبانه‌ی انسان‏‌های زیادی آتش افکنند، رویداد تحقیرآمیز و غیرقابل تحمل است. زندگی در امنیت و همراه با کرامت انسانی نیازمند هزینه‌‏های گزافی است، خود را برای چنین هزینه‏‌های آماده کنیم.