
شیوع مرض کوید – ۱۹ و قرنطین، باعث شد که برنامههای کاریام به هم بریزد و با کسالت و خستگی در روزهای اول قرنطین، بیشتر میخوابیدم و با تلفون همراهم ور میرفتم.
روز سوم، وقتی متوجه پدرم شدم که با چه شور و شعف تاریخ میخواند، برای من هم انگیزه شد که بیشتر مطالعه کنم و با دنیای ناشناختهای که در لای کتابها نهفته است، آشنا شوم. وقتی در لابهلای کتابهایم خزیدم، نخستین نگاهم را کتاب جاناتان مرغ دریایی از نویسندهی امریکایی ریچارد باخ جلب کرد و این کتاب انگیزهای خوبی شد برای مطالعه کردن.
از ساعت یک تا ساعت چهار بعد از ظهر بیوقفه به مطالعهی این کتاب پرداختم و از هر صفحهی آن باورهای جدیدی در من شکل گرفت و بعد از مطالهی آن، تصمیم گرفتم روزهایم را مطابق یک تقسیم اوقات برنامهریزی کنم.
این روزها، طبق معمول وقتی از خواب بلند میشوم، بر علاوهی کارهای روزمره، ورزش کردن و فیلم دیدن، وقت کافی برای مطالعه کردن میگذارم و با دوستانم که اهل مطالعه استند، از طریق دنیای مجازی بیشتر در ارتباط میشوم.
اگر چه دوسال میشود که به مطالعهی کتابهای مختلف رمان و برخی از کتابهای دیگر میپردازم؛ اما مطالعات این روزها وادارم کرده است که من هم ناگفتههایم را بنویسم و اثری از خودم خلق کنم، و همین نیرو باعث شد که با دوستم مجتبا که در اتریش زندگی میکند و تجربهی خوبی در داستاننویسی دارد، در تماس شوم و بعد از گفتوگو روی این موارد به نتیجه رسیدیم که روی یک داستان به نام «جهانیست در سرم» کار کنم.
به نظر من در این روزها که فرصت خودسازی و تکامل بیشتر فراهم شده است؛ بیانصافی محض است که از این روزها استفاده نشود. در این روزهای قرنطین هم میتوانیم از راههای مختلف اوقات خود را صرف کارهای اثربخش کنیم.