حقیقت انسان افغانی و تعلیق میان بد و بدتر

نصیر ندیم
حقیقت انسان افغانی و تعلیق میان بد و بدتر

هانا آرنت سخنی دارد در مورد زمانی که ما میان بد و بدتر، بد را گزینش می‌کنیم و سنخیت‌اش وضعیت سیاسی-اجتماعی افغانستان را بسیار مستدل بازگو می‌کند. اگر تصور می‌کنید ناهنجاری‌های حاکم، مرتبط به شما نیست، تنها این تصور شما است. تیوری هانا آرنت، بسیار واضح فرضیه‌ی ذهنی شما را رد می‌کند و به طور مستدل ارتباط شما و حاکمیت ناهنجاری را در سخن خود خلاصه می‌کند.
تصور کنید! جایگاه انسان در زمان اکنونی که زندگی می‌کند، محصول چیست؟ یعنی آن‌چه شما همین اکنون استید، چه دلیلی می‌تواند داشته باشد، یا چه انرژی‌ای شما را به اکنون آورده است؟ آیا محصول مکان و زمان استید و یا فرایند پدیده‌ی دیگری؟ البته این نوشته ربطی به کودکان ندارد که وضعیت‌شان متاثر از وضعیت خانواده است؛ اما شما که بزرگ‌سال استید و هم‌واره گزینه‌ها و گزینش‌های بی‌شماری داشتید که در وضعیت اکنون برسید؛ دقیقا چه چیزی در رسیدن شما به این‌جا نقش داشته است؟ مکان و زمان، سیر حرکت اجتماعی و یا پدیده‌ی دیگری را تصور می‌کنید که شما را در این‌جا کشانده است؟ جدا از این که شما به صورت فردی به این‌جا کشیده شده اید، وضعیت اجتماعی نیز شبیه به شما و مرتبط به شما است؛ یعنی یک کلیت به همین‌جایی که شما استید، است.
تیوری هانا آرنت این‌طور است؛ زمانی که شما میان بد و بدتر، بد را گزینش می‌کنید، به مفهوم این است که به بد فرصت بدترشدن را داده اید. این تیوری هانا آرنت با وجود تمام متغیرها، انسان را محصول انتخاب خودش می‌داند؛ یعنی اکنون خود و جامعه‌ی ما محصول گزینش‌های فردی و جمعی است و پیوسته من یا ما است که با انتخاب‌ها، اکنون فرضی را می‌سازد که آینده است و یا در گذشته، آینده بوده است.
صادقانه کلاه‌‌تان را در برابرتان بگذارید و مانند لحظه‌ی مرگ، مرور کوتاهی بر زندگی خود داشته باشید، چقدر پیش آمده است که میان بد و بدتر، وضعیت بد را انتخاب کرده اید و جز این دو راه به هیچ راه دیگری فکر نکرده اید؟ آیا راه دیگری وجود نداشت یا شما نتوانستید به راه دیگری بیندیشید؟ باید در این جا پرانتزی باز کنم؛ هم‌واره راه دیگری وجود دارد؛ اما ذهنیت چارچوبی ما راه دیگری را تصور نمی‌تواند؛ چرا که شاخصه‌ها و وضعیت اجتماعی در کنار گزینش‌ها، تصور ما را شکل داده و جامعه‌‌ای که ما محصول آن استیم، هم‌واره ما را ترغیت کرده است که میان بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم و هیچ‌گاهی هم برای ما تصوری از فرایند این گزینش نداده است و همین است که میان بد و بدتر، انتخاب ما بد است.
حکمی قاطعانه‌ی اجتماعی خلاف تیوری آنا هارنت، ذهنیت ما را شکل داده و همین است که هیچ خوبی وجود ندارد و این خوب را می‌شود راه سوم گزینش خواند. انسان همیشه با دو گونه‌ای از گزینش روبه‌رو است؛ یک گزینشی که برای خود تصور می‌کند؛ مثلا: درس و دانشگاه، کار و زندگی، انتخاب همسر و … دیگری کلان‌گزینش‌های اجتماعی است؛ مثلا: انتخاب رییس‌جمهور، وکیل و یا… چقدر شده است که در زمان گزینش فردی و اجتماعی، گفته اید همین بد، بهتر از بدتر است؟ فکر می‌کنم اکثرا مشورت‌های دوستان نیز در زمان گزینش همین طور است و برای ما همین ذهنیت را می‌دهند که بهتر است بد را انتخاب کنیم! چقدر شده است که برای دانشگاه‌رفتن دو گزینش داشتید و هر دو خوب نبوده و بد را انتخاب کرده اید و یا هم در انتخابات به بد برای جلوگیری از قدرت بدتر رأی داده اید؟ در حقیقت شما با این ‌کار نه تنها فهرست بدترها را طویل کرده اید که حاکمیت بدترها مستمر شده است.
اگر امروز ناهنجاری سرنوشت محتوم ما است، برای بدها فرصت بدترشدن را خود ما داده ایم و این انتخاب فردی و جمعی ما است؛ اگر این‌طور نبود، هیچ‌گاه میان مجاهدان و طالبان مجاهدان را انتخاب نمی‌کردیم. حالا دوباره به گذشته‌ی سیاسی-اجتماعی و فردی خود نگاه می‌اندازیم. از زمان خلع قدرت ظاهرشاه توسط داوود خان در وضعیت ناهنجاری بودیم و همیشه میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرده ایم که به این‌جا رسیده ایم و سلطه‌ی بدترها تداوم یافته است. اگر امروز نیز همین کار را با سرنوشت سیاسی خود بکنیم، کار به جایی بکشد که نتوانم حتا تصوری از آینده داشته باشیم و با این عمل سلطه‌ی بدها را از یک نسبیت، به قطعیت بدل خواهیم کرد.
دغدغه و مسئله‌ای که انسان امروزی را امروزی می‌کند؛ حرکت‌های او خلاف عرف است؛ یعنی اگر ما بتوانیم خلاف ذهنیت حاکم بد و بدتر را از زندگی حذف کنیم، به نتیجه‌ی جدیدی خواهیم رسید و حاکمیت بدو بدترها، پایان خواهد یافت. اگر امروز بدها از شمار فراتر رفته است، نتیجه‌ی همان ذهنیت و انتخابی است که ما به صورت پیوسته با نوستالوژی حاکم فکری انجام داده ایم. اکنون نیاز است که به حذف بد و بدترها فکر کنیم و وضعیت را به سوی دیگری بکشانیم. اکنون که بستر اجتماعی به سوی دیگری می‌رود، حذف بد و بدتر از ضروریات جامعه و انسان افغانستانی است.