
با این که همیشه افغانستان نبض خبرهای داغ و تیتر نخست روزنامههای جهان بوده؛ اما این روزها نه تنها تیتر نخست استیم که تیترهای روزنامهها برای پوشش وضعیت فاجعهبار کشور، کم میآورد. ورق میزنیم و میبینیم؛ صدها هزار انسان آواره شده اند، ورق میزنیم و میبینیم هشتاد هزار کودک درد بیخانمانی را ناگزیر تحمل میکند، ورق می زنیم که همسایههای مهربان ما، حتا اگر کشته شویم، مرزهای شان را به روی مان باز نمیکنند، ورق میزنیم و میبینیم که تأسیسات عامه را به آتش کشیده اند، ورق میزنیم و فاجعه بزرگتر از آن است که بشود در پوشش رسانهای خلاصه اش کنیم. با این وجود، میبینیم که هیچ کس جز خود مان در کنار مان نیست!
با این که کمیسیون حقوق بشر و سایر نهادهای بینالمللی، طالبان را به جرایم جنگی و درنظرنگرفتن حقوق بشردوستانه در جنگ، متهم میکنند؛ اما همچنان، سران طالبان در قطر به مثابهی نازدانههای سیاسی در هتلهای شیک و در رفاه کامل، خوردونوش دارند و برای مردم افغانستان، ترور و وحشت هدیه میدهند. جهان در مقابل این همه بیرحمی و کشتار، از این گروه توقع صلح دارد؛ توقعی که از سوی تروریستان، هیچ وقعی بر آن گذاشته نمیشود و همچنان مشروعیت این گروه تروریستی برای جهان پابرجا است. با وجود شقاوت این گروه و چشم نابینای جهان، به نظر میرسد که حقوق بشر و دیگر کلانروایتهایی که مدافع انسان است، تنها حرفهای دهنپرکن و افسانهای است و یا مردمان این خاک به چشم جهانیان در شمار انسان نمیآیند که حقوقی داشته باشند.
در روزهای گذشته، خبرها پیوسته حکایت از آن دارد که شهرهای افغانستان در آتش جنگ میسوزد و طالبان در زیر سایهی حاکمیت شان، با ایدیولوژی پارینهسنگی مردم را سیاهوسفید میکنند و جایگاه زنان را از انسان به شی مورد مالکیت مردان تقلیل میدهند؛ حتا زنان و دختران را زیر نام جهادالنکاح به کنیزی میگیرند و با یکی دو ورد که از سوی آنها خوانده میشود، تصور میکنند که از تجاوز این عمل چیزی کاسته میشود. با این همه اما چشم جهان در برابر این گروه، همچنان نابینا است و تأکید میشود؛ با گروهی که از عصر حجر آمده، صلح شود! آیا صلح با چنین مردمانی ارزشها را پابرجا نگه میدارد؟
بر فرض این که با فشار قدرتهای جهانی، این گروه وارد نظام شود؛ حق زنانی که از سوی این گروه به برده تبدیل شده اند، چه میشود؟ حقوق کودکانی که با عملکرد این گروه آوارگی را متحمل شده اند و از آموزشوپرورش جا مانده اند؟ گیرم که با همه بیرحمیها، با این گروه صلح شود، در دولت پس از صلح، نقش عدالت کیفری چه گونه خواهد بود؟ یا نظامی که در مشارکت با این گروه ساخته میشود، مفهومی به نام عدالت را از قلم جا میماند و مردم را وامیدارد که سرافگنده به کسانی بیعت کنند که قاتلان برادران شان استند و بر زنهای شان تجاوز را روا داشته اند. آیا مردم، میتوانند چنین سرافگندگی را با مشارکت طالبان در نظام آینده تحمل کنند؟ غرور و عزت نفس مردم با حضور طالبان در دولت پس از صلح، چه خواهد شد؟
با این وجود که جهان چشم بر بیرحمی این گروه تروریستی بسته است، هستند کسانی که با همهی تلاش در کنار نیروهای امنیتی سلاح بر شانه انداخته و در برابر طالبان میجنگد. با این که دفاع از مردم کار نیروهای امنیتی است؛ اما باز هم یارمحمدهایی هستند که در همه ولایتهای افغانستان، بی هیچ امکانی از شرف خود دفاع و بی هیچ چشمداشتی، از انسان و انسانیت پاسداری میکنند که این لشکر دجال، نتواند بر مردم چیره شود. مردم، باید برای دفاع از شرف و عزت خود، هر کدام یارمحمد شوند و در کنار نیروهای امنیتی از ناموس و سرزمین خود دفاع کنند. گیرم که جهان چشم خود را در برابر بیرحمی طالبان بسته است؛ اما، مردم میتوانند ایستاده بمیرند تا این که به حاکمیت این گروه تن بدهند. نسلهای بعد باید به یاد بیاورند که یارمحمدها مانند درختان در برابر لشکر جهل ایستادند و ایستاده جان دادند؛ اما ذلت زندگی زیر حاکمیت این گروه را نپذیرفتند.