
چند روز پیش بود که مسجد محل برای نخستین بار اعلام کرد، فردی در کوچه افتاده است و هر چه گذشت، صدای « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» از مسجدهای دیگر بیشتر شنیده شد و مردم در اوج بیباوری به کرونا، احساس خطر کردند؛ چون برای آنها تا پیش از آن، «ترموز» پنجهزاری و «چپرکت» ۴۸هزاری، عینیتر از کرونا بود! چنانچه در یک مطلب دیگر گفته بودم، فساد موجب نابرابری میشود و بیماریهای پاندمیک، محصول نابرابریهای اجتماعی و به وجود آورندهی آن نیز است؛ مسألهی که موجب میشود، مردم بیش از هر زمان دیگر، به منشاء این نابرابریها بیاندیشند و در جایی که عمدا و قصدا، واقعیت و حقیقت در هالهی از ابهام پیچانده شود، شایعهها گردانندهی اصلی افکار عمومی خواهد بود!
حکومت با سیاستگذاری اشتباه، به جای مستندسازی و شفافیت در همهی ابعاد، از کرونا به عنوان چماق شکنجهی روحی مردم و سرگرگ برای ایجاد ترس و وحشت از کرونا در جامعه استفاده کرد و در روزگاری که کرونا مثل امروز جدی نبود، با بزرگنمایی و تهدیدهای همه روزه، در حالی که یک ترموز چای و یک تختخواب، با چند برابر قیمت خریداری میشد، فضا را به سمتی برد تا مسؤولان، در جایگاه چوپان دروغگو قرار گرفته و امروز هر چه بگویند، گرگ آمد، گرگ آمد؛ کسی آن را باور نکند. بسیاری این روزها آن گرگ را نیز را روباه میبینند، روباهی که آمده است، با ایجاد سروصداهای فزونتر، زمینه را برای دزدیدن مرغهای بیشتر فراهم کند!
مسؤولان اعلام میکنند که نظام صحی و بهداشتی کشور از هم پاشیده است، نظامی که از اول هم چندان چفتوبَستِ محکم نداشت؛ مسجدها هر روز «انا لله» میگویند و مردم در چُرت «ترموز» اند، تا همهچیز، مصداق واقعی از هم پاشیدگی و مرگ باشد!
مردم میگویند، به کدام ساز تان برقصیم، سیلِخروشانی به نام کرونا یا سرکار رفتن و شکستن قرنتین؟ وزارت صحت میگوید که دوای درد، فقط قرنتین سخت است؛ اما دیگران میگویند، قرنتین چه فایده؟ کسی رعایت نمیکند، باید به مرحلهی «معافیت کتلوی» برسیم؛ یعنی کسانی که میمیرند، بمیرند و آنها که مقاومت میکنند، میمانند. یعنی مرگ حداقل ۷۰۰هزار نفر در افغانستان.
همین دیروز، کسی را میشناختم که به دلیل کرونا از دنیا رفت و خانوادهاش آن را پنهان کرد؛ دلیل شان هم این بود که دولت، جنازه را به ما تحویل نمیدهد؛ برای همین، گفتیم اگر مُرد، خود مان دفنش میکنیم. عدم بیباوری مردم به کرونا، پنهان کاریها، قضیهی ترموز، چپرکت و گندمهای چهارکیلویی، هر روز بیشتر از دیروز ما را به سمت بحران گسترده میبرد. بحرانی که موجب خواهد شد، کوچههای کابل مثل امروز مملو از دزدان موبایل، موتر و کمپوتر نباشد که دزدها فقط به دنبال مواد غذایی باشند! تا پیش از این، مرگ و گرسنگی برای ما عادی بود؛ حالا دزدی و ناامنی نیز در حال عادی شدن است.
مسؤولان وزارت صحت میگویند، در گذشته گفتیم که سیل آمدنی است؛ ولی اکنون میگوییم که سیل آمده و مردم در حال غرق شدن در سیلاب کرونا استند. مردم اما با وجود زیاد شدن اعلان «انا لله» از مسجدها، به دلیل پارادوکس سیاستگذاریها، دو رویی مسؤولان و رسانهها، کرونا را باور نکرده، میگویند تا زمانی که مولوی انصاری، سلبریتیها و مجریان تلویزیونها که در ثبت برنامههای دستهجمعی –باحضور گستردهی تماشاگر- از کرونا نمرده اند، ما هم نمیمیریم. اگر کرونا پروژه نیست، چرا حکومت جلو تجمع مردم در اینگونه مراسمها را نمیگیرد و اینها که هزاران نفر بدون رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، پشت سرشان نماز میخوانند و یا در سالنهای سرپوشیده با صدای یک خواننده میرقصند، چرا نمیمیرند که ما بمیریم!
درست که در جامعهی ما، حتا در مواجه با پاندمی کرونا، میکروفون مسجد بیش از علم پزشکی مرجع است؛ اما این مسأله موجب آن نیست که بار مسؤولیت از دوش زمامداران و سیاستگذاران جامعه کم شود. مشکل آن است که در هر کجا –کرهی زمین یا مریخ- اگر تهداب نظام با مصالح تباری شکل بگیرد، قبول مسؤولیت از همان اول، معطوف خدمت به قبیله و برخورداری مسؤولان قبیلهگرا است، نه پذیرفتن مسؤولیت و خدمتگذاری به مردم. در این گونه نظامهای عدالتگریز که میزان قومیت است، نه عدالت، خدمت و پاسخدهی.
مسؤولان چنین نظامهایی به میزان ارتباط اتنیکی با مراجع قدرت، دست شان باز و خاطر شان برای هر کاری، آسوده است؛ چون پرسش و بازخواستی نیست و او میتواند هر کاری که دلش خواست، انجام دهد!
شیوای شرق، معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ که تازه وارد بدنهی حکومت شده و هنوز خونگرم است، میگوید که دزدیها جریان دارد و در تمام ادارهها از «بَر و درازی» بودجهی کرونا دزدی میشود. او نیز، توجه مردم را به طرف مسائلی مثل چپرکت و ترموز میبرد، در حالی که اینها میتواند، پوششی برای دزدیهای اصلی باشد.
مسألهی دیگر، فرار مسؤولان از پذیرفتن مسؤولیت وضعیت بحرانی امروز است؛ چون مسؤولیت فقط پول، امکانات، تجارت، خانه و ویراژ دادنهایش خوب است؛ نه کار و مسؤولیتپذیری اش. میگویند، ما گفته بودیم، سیل میآید؛ این شما –مردم- بودید که قرنتین را شکستید و به سرکها آمدید. حرف از این است که این روزها نمونههای آزمایش، به ۱۰ تا ۲۰ هزار نمونه رسیده است و دلیل تأخیر در اعلام نتایج نیز همین است؛ در حالی که از همان روز اول، جواب نمونههای آزمایش مردم با تاخیر ۱۲ تا ۱۵ روزه –در صورت خوششانسی- مشخص میشد!
میگویند مردم به ما فحش میدهند؛ اما از خود نمیپرسند دلیل این همه فحش و ناسزا گفتنها چیست؟ چرا مردم به آمارها و توصیههای شما باور ندارند؟