
نویسنده: نجیبالله سعادت
شامگاه بیستوهفتم سپتامبر ۱۹۹۶ بهعنوان یکی از تاریکترین روزهای تاریخ معاصر افغانستان انگاشته میشود. در این شام هراسانگیز، طالبان موفق به گرفتن کابل شدند و با برافراشتن پرچم سفید امارت اسلامی بر کاخ ریاستجمهوری، قدرت را به دست گرفتند.
نخستین کنش طالبان پس از تصرف کابل، به داور آویختن دکتر نجیبالله احمدزی، رییسجمهوری پیشین افغانستان و برادرش بود. این گروه خلاف تمامی پیمانهای بینالمللی و حقوق بشری، داکتر نجیبالله را از پناهندگی سازمان ملل در کابل بیرون کرده و در چهارراهی آریانای این شهر با فجیعترین شکل ممکن به داور آویختند.
مسدود ساختن تمامی رسانههای آزاد، تغییر نام رادیو افغانستان به رادیو شریعت، ممنوعیت زنان و دختران از حق آموزش و کار در ادارهها و دیوانها، بخشی از نخستین فرمانهای صادرشده از سوی امارت طالبانی بود. در کنار اینکه این گروه استدیوم ورزشی کابل را به محل اعدام زنان و مردان این سرزمین مبدل ساخته کرده بود، چندین مکان اعدام علنی نیز در بخشهای شرقی کابل ایجاد کرده و روزانه عدهای را در این مکانها تیرباران و سنگسار میکردند.
سوای انسانها، این گروه حتا به آثار و آبدات باستانی از در دشمنی پیشآمده و در اقدامی غیرقابلباور، تندیسهای پرآوازهی بودا را در قلب افغانستان نابود کرد.
بر پایه گزارش سازمان جهانی بهداشت، افغانستانِ دوران طالبان، بدترین کشور دنیا از نگاه دسترسی به خدمات صحی بوده است. میزان مرگومیر نوزادان در آن زمان ۲۵ تا ۳۰ درصد بود. از هر ۳ تا ۴ کودک یکتن قبل از رسیدن به سن ۵ سالگی جانش را از دست میداد.
هرچند در دو سال نخست فرمانروایی طالبانی در افغانستان، نهادهای کمکرسان خارجی در بخش صحت فعالیت داشتند؛ اما در سال ۱۹۹۸، این گروه تمامی نهادهای کمکرسان خارجی را از کشور بیرون راند.
شهروندان کشور بهخوبی روزهای سیاه حاکمیت امارت طالبانی را به یاد دارند. در آن فصل، زنان در حصار خانههای خود زندانی بودند. نه سازی بود و نه سرودی؛ تنها صدای تازیانه بهعنوان سمفونی درد در گوشه و کنار این سرزمین نواخته میشد.
طالبان، با آزادی بیان، مدنیت، شهروندمداری، انتخابات، مردمسالاری، حقوق زن، حقوق بشر و عدالت و برابری بیگانه بودند. کثرتگرایی، انتخابات، حقوق شهروندی و این مسایل، فوبیای اجتماعی و فرهنگی طالبان بود.
تنها کشورهایی که حاکمیت این گروه را به رسمیت شناخته بود؛ پاکستان، حامی اصلی طالبان، عربستان سعودی، حامی درجهدو و امارات متحده عربی، شریک ایدیولوژیک طالبان بودند.
مکاتب بهروی دختران، به گونهی مطلق مسدود بود. بیشتر پسران نیز بهدلایل گوناگون ترک مکتب و مدرسه کرده بودند. ملاهای کمسواد، همهکاره شهر و روستاها بودند و برای مردم باسواد و بیسود این مرزوبوم تعیین تکلیف میکردند.
غروبهای کابلِ زیبا که گذشتهی رنگین و خاطرهانگیزی داشت و مردمان این شهر غروبهای دلانگیزی را به تماشا نشسته بودند؛ اما در عصر طالبانی، غروب که میرسید، کابل به شهر ارواح مبدل میشد.
تاریکی همهجا را فرامیگرفت؛ از دهمزنگ تا غرب فقط تاریکی بود، درد بود و درماندگی. هرات باستانی و فرهنگی آن زمان نیز با ملا عبدالغنی برادر، والی آن دورانش تاریکی و درماندگی را تجربه میکرد. همه میخواستند این تلخی وحشتناک، غربت، تحقیر و دربهدری تمام شود؛ اما تا رسیدن به روشنی راه درازی در پیش بود.
اما سرانجام و پس از اتفاقات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ در ایالاتمتحده آمریکا، هفتم اکتوبر با حمله مشترک ایالاتمتحده و بریتانیا به افغانستان سایه تاریکترین حکومت دنیا پس از پنج سال از سر مردم افغانستان برداشته شد و امیدواریها برای یک آینده روشن در نزد مردم افغانستان به وجود آمد.
پس از سپری شدن این فصل سرد و سنگین، فصل آبادانی به افغانستان روی کرد. نشاط و سرزندگی دوباره در روح مردم این دیار دمیده شد.
اکنون بهجای پاسگاههای طالبانی، در هر کوچه و پسکوچه این سرزمین، آموزشگاه، مکتب، پایگاههای آموزشی و دفاتر رسانههای آزاد است.
افغانستان امروز، معارف ۹ میلیونی دارد و بیش از صد دانشگاه دولتی و خصوصی در این کشور وجود دارد. وجود ۲۴۰۰ رسانه آزاد، فعالیت بیش از سه هزار نهاد مدنی، تحصیل بیش از ۳۰ هزار دانشجو در مقاطع ماستری و دکترا در کشورهای خارجی، موجودیت بیش از ۱۳۰ نهاد بینالمللی در افغانستان، همه بیانگر تغییرات ژرف و عمیقی است که حاصل بیست سال تلاش و کوشش مردم متعهد، دموکرات و آزاد بوده است.
اکنون پس از گذشت بیست سال و آغاز پروسه گفتوگوهای صلح بین گروه طالبان و دولت و افغانستان و بهویژه پس از اظهارات هفته گذشته شیر عباس استانکزی، معاون هیئت مذاکرهکننده گروه طالبان مبنی بر ایجاد دولت موقت و استعفای رییسجمهور غنی، این پرسشها در نزد عدهای از شهروندان افغانستان به وجود آمده است: آیا دوباره آواره خواهیم شد؟ آیا فرصتهای بهدستآمده را از دست میدهیم؟ آیا به عقب برمیگردیم؟ آیا جنگها تکرار خواهد شد؟ آیا رسانهها مسدود خواهد شد؟
شکی نیست که خواست دشمن مردم افغانستان همین است. اینکه افغانستان به عقب برگردد. طالبان، دشمن تمدن، عدالت، برابری و ارزشهای حقوق بشریاند. این گروه و حامیانشان هیچگاهی بهغیراز عقبگرد به چیز دیگری فکر نمیکنند؛ اما نه افغانستان، افغانستان بیست سال پیش است و نه مردم، همان مردم بیست سال پیش. مردم این کشور راه جدیدی را برگزیدهاند. برای تداوم این راه قربانیهای زیادی داده شده و هیچکس نمیخواهد کشور به عقب برگردد.
اکنون فرهنگ نوینی از زندگی مسالمتآمیز را بر مبنای حقوق شهروندی و دموکراسی تجربه میکنند. اکنون افغانستان در همان مرحله حساس و خاص خود قرار دارد. فصل ناتمام باید با همت نسل جوان و تحصیلکردهی کشور کامل شود و به دشمن افغانستان اجازه دخالت داده نشود. طالبان و پشتیبانان این گروه بدانند که امروز، افغانستان از نظر نسلی تغییر کرده است. یک نسل تحصیلکرده، همراه با دانش مسلکی و تجربههای آموزشی از کشورهای مختلف در کشور حضور دارند.
۷۵ درصد نسل جوان افغانستان محصول بیست سال پسین است که تجربه زندگی در حقارت طالبانی را ندارند. افغانستان با استفاده از تجربههای سیاسی نسل گذشته و امروز، میتواند مسیر رشد مردمسالارای را ادامه دهد و کاستیها را برطرف کند. یقیناً هیچ شهروند افغانستان امروز حاضر نیست تا خشونتها تکرار، مردم نگران و یا آواره شوند.
همهی جوانان امروز، نگرانیهای خود را برای این وطن و مردم دارند. این نگرانیها را بهخوبی میشود در مقابل گفتههای رهبران طالبان دید. اکنون هیچکس به گفتههای طالبان باورمندی ندارد. طالبان همهی پیمانهایشان را شکستهاند. شهروندان افغانستان بهخوبی به یاد دارند که این گروه وعده کاهش خشونتها را در بدل آزادی زندانیانشان داده بود؛ اما نهتنها خشونتها کاهش نیافت، بلکه تنور جنگ داغتر شد.
باوجود همهی کاستیها و مشکلات حکومت کنونی، هیچکس حاضر نیست یکبار دیگر به عقب برگردد و زیر چتر کسانی زندگی کند که ورزشگاه غازی را به کشتارگاه پدران و مادرانشان تبدیل کرده بودند.