ماشین جنگ در افغانستان این روزها شدتعمل بیشتری گرفته است. گزارشی که به تازگی از سوی بازرس ویژهی امریکا (سیگار) منتشر شده است، نشان میدهد که سطح خشونتها در این کشور در سه ماه گذشته ۵۰ درصد افزایش یافته است. پیش از این، طالبان و گروه داعش با حملههای تهاجمی به پاسگاههای نیروهای امنیتی کشور و راهاندازی حملههای تروریستی به صورت پراکنده در سطح شهرها، ماشین جنگ را فعال نگه میداشتند؛ اما در روزهای پسین، این گروهها تکتیک تازهی جنگی را برگزیده اند که بر اضافهی داغنگهداشتن میدان جنگ، مراکز آموزشی و علمی کشور و همینطور چهرههای فعال رسانهای را نیز، مورد حملههای تروریستی قرار میدهند.
حمله بر مرکز آموزشی کوثر دانش و دانشگاه کابل که تلفات سنگینی روی دست شهروندان افغانستان باقی گذاشت، از نمونههای آن است. همچنان، حملهی تروریستیای را که در آن یما سیاوش، گویندهی پیشین تلویزیون طلوع، همراه با دو تن از کارمندان بانک مرکزی جان باختند، میتوان به آنها اضافه کرد.
پرسشی که مطرح میشود، این است که چرا این گروهها ماهیت جنگ را تغییر داده و حملههای شان را بر مراکز آموزشی و علمی و چهرههای فعال رسانهای متمرکز کرده اند؟ برای پاسخ به این پرسش، به چند نکته به صورت گذرا اشاره میشود.
نخست این که حمله بر مراکز علمی، آموزشی و رسانههای کشور تازگی ندارد. گروههای تروریستی پیش از این نیز به مرکز آموزشی موعود حمله کرده بودند که در آن دست کم پنجاه دانشآموز کشته شدند.
همینطور به گفتهی دفتر نی-نهادهای حامی رسانههای افغانستان-، ۱۳۲ خبرنگار در دو دههی گذشته در حملههای گروهای طالب و داعش، جان باخته اند.
گفتنی است که حملههای تازه که در طول دو هفته، مرکز آموزشی کوثر دانش و دانشگاه کابل را هدف قرار دادند، همزمان با چانهزنی برای گفتوگوهای صلح میان دولت افغانستان و گروه طالبان بود؛ گفتوگوهایی که پس از موافقتنامهی طالبان و امریکا برای پایان جنگ در این کشور، راهاندازی شده بود.
حملههای تروریستی بر مراکز علمی و چهرههای رسانهای را، نمیتوان بیربط به گفتوگوهای صلح افغانستان خواند. گروه طالبان، یک گروه جنگجو است؛ جنگجویانی که با فعالنگهداشتن ماشین جنگ، از دهکدهها و روستاها تا قطر رسید و به مثابهی یک گروه سیاسی با ایالات متحدهی امریکا و اکنون با دولت افغانستان روی میز گفتوگوها، نشسته است؛ گفتوگوهایی که تا اینجای کار، بنا به خواستهای طالبان، مبنی بر پذیرفتن مذهب حنفی و موافقتنامهی طالبان با امریکا به مثابهی شیوهی کار گفتوگوها، مواجه با بنبست بوده است.
گروه طالبان، این را به خوبی میداند که صنفهای درسی و تربیونهای رسانهها، دستآورد مهم بیست سال گذشته برای مردم افغانستان بوده و بیشترین حساسیت را شهروندان افغانستان، در حمله به این نهادها نشان میدهند. از این رو، حمله بر نهادهای آموزشی و چهرههای رسانهای، آلهی فشار خوبی برای این گروه است تا از طریق آن، حکومت افغانستان را زیر فشار برده و خواستهای شان را در میز گفتوگوها تحمیل کنند.
دوم این که رسانهها و فعالان مطبوعاتی، نقش سازندهای را در تولید آگاهی و اطلاعرسانی دارند. اکثر مطبوعات کشور به صورت آزادانه و مستقل رویدادهایی را که در آن جان شهروندان افغانستان را میگیرد، بازتاب میدهد.
گروه طالبان و داعش که عاملین این رویدادها به شمار میروند، سرخط خبرهای رسانهها در بیست سال اخیر بوده است. از سویی هم، دانشآموزان و دانشجویان با فراگیری ارزشهای نوین و بهروز، میتوانند بنیادهای فکری طالبان را زیر پرسش قرار داده و از جنگ این گروه که به باورهای سنتی استوار است، مشروعیتزدایی کند.
آگاهیدهی و مشروعیتزدایی از خطه فکری طالبان، تهدید جدی به فعالیت این گروه به حساب میآید؛ بنا طالبان با حربهی حملههای تروریستی، مراکز علمی و رسانهها را تهدید میکند.
نباید فراموش کنیم که طالبان تعبیر دگم و منحصربهفرد از دین دارد که بر اساس آن، صنفهای درسی و تربیون رسانهها، مرکز ترویج فسق و فساد به شمار میرود. مبارزه با این فسق و فساد که ریشه در باورهای غلط طالبان از دین دارد، خود بستر خشونتها را مهیا میکند.
سوم این که دانشگاه با آن که محل فراگیری دانش شمرده میشود؛ اما وجود دانشکدهی شرعیات را نیر نباید نادیده بگیرم؛ دانشکدهای که سه استاد آن (مبشر مسلمیار، ظاهر داعی و معروف راسخ) سال پار به جرم سربازگیری برای گروههای افراطی چون داعش از سوی امنیت ملی دستگیر شده بودند و بارها از سوی شهروندان افغانستان، متهم به ترویج افراطیت در میان دانشجویان دانشگاه کابل است.
بدیهی است که وجود همچون دانشکده زمینه را برای حملههای تروریستی مهیا میسازد.
چهارم این که پنج هزار زندانی طالبان، بر اساس موافقتنامهی این گروه و امریکا از زندانهای افغانستان رها شد. به اساس گزارش تحقیقی روزنامهی صبح کابل که در ۵ سپتامبر ۲۰۲۰ نشر شد، ۶۸ درصد از زندانیان طالبان به میدان جنگ برگشته اند.
مصاحبههایی که زندانیان رهاشده با دانشگاه کوینز بلفاست داشته اند، نشان میدهد که علت برگشت این زندانیان در میدان جنگ به شعار «ادامهی جهاد! جهاد علیه نیروهای اشغالگر و حامیان آن!» متمرکز است.
نباید فراموش کنیم که رسانهها و مراکز علمی، از دید طالبان تربیون اشغالگران به شمار میرود. از این رو، رهاشدن زندانیان طالب بر حملههای این گروه به مراکز آموزشی و رسانهها، نقش اثرگذاری دارد.
با این همه، نکتهای که از آن به صورت نتیجهگیری میتوانیم یاد کنیم این است که حملههای گروههای تروریستی بر مراکز علمی و رسانهها، ریشه در قدرتطلبی آنان و بنیادهای فکری شان دارد. تروریستان با راهاندازی حملهها بر نهادهای پایه که میتوان بنیادهای اصلی جامعه شمرد، از یکسو میخواهند ابزاری به مثابهی آلهی فشار در گفتوگوهای صلح افغانستان داشته باشند و از سوی دیگر، بنا به باورهای نادرستی که از دین و جهاد دارند، حمله بر این نهادها، راه رفتن به بهشت را برای شان هموار میکند.