زندگی زیر سایه‌ی کرونا؛ با هم‌خانه‌ام می‌رقصم

صبح کابل
زندگی زیر سایه‌ی کرونا؛ با هم‌خانه‌ام می‌رقصم

نویسنده: جلال نظری

شیوع کوید-۱۹ جهان را شوکه کرده است و شاید نخستین اتفاقی‌ست در تاریخ بشر که زندگی فرد فرد آدمی را در روی زمین مستقیما تحت تاثیر قرار داده است. شبیه خیلی‌ها، نزدیک به دو هفته است که من در خانه قرنطینم و برنامه‌های روزانه‌ام تغییر کرده است. برق ما هنوز نوبتی است. روزی‌که پیش از ظهر برق داریم، بعد از ظهر برق نداریم. شغل من ترجمه است و ناگزیرم که کارم را با رفت و آمد برق تنظیم کنم. جمیله و من، در منزل ششم یک ساختمان زندگی می‌کنیم. پیش از قرنطین خانگی، به ندرت هم‌دیگر را روز یک یا دو بار می‌دیدیم. هر کسی در لاک خودش بود. قرنطین خانگی باعث شده است تا وقت بیشتری را با هم سپری کنیم. اکنون، کارهای خانه را باهم انجام می‌دهیم. باهم پاک کاری می‌کنیم، ظرف می‌شوریم و آشپزی می‌کنیم. بیشتر وقتِ این باهمی، به رقصیدن سپری می‌شود.

رقصیدن شاید یکی از گزینه‌های مناسبی است که فشارهای روانی قرنطین خانگی را برای ما قابل تحمل می‌سازد. من شب‌ها معمولا تا سه یا چهار صبح بیدارم؛ چون نصف روز برق نداریم و مجبورم حجم کارِ باقی‌مانده از روز را شبانه انجام بدهم. صبح‌ها دیرتر از خواب بر می‌خیزم. هرروز برای ده-پانزده دقیقه مراقبه (میدیتیشن) می‌کنم. در روزهای اخیر، روی آورده‌ام به ورزش. ورزش می‌کنم، صبحانه و غذای چاشت را یک‌جای می‌خوریم. معمولا بعد از هر وعده‌ی غذایی، با جمیله می‌رقصم تا هم به هضم غذا کمک کند؛ چون این‌روزها تحرک کم‌تری داریم و هم انرژیِ منفیِ که از فضای عمومی می‌گیریم از جان و تن بیرون شود. زیاد اهل برنامه‌ریزی نیستم.

کارهای مختلفی را در بقیه ساعات روز انجام می‌دهم. کار می‌کنم و در لا‌به‌لای کار در فضای مجازی سر می‌زنم. احساس می‌کنم وابستگی‌ام به فضای مجازی بیشتر شده است. شاید اندکی بیشتر از گذاشته کتاب می‌خوانم. گذشته از این، من عاشق زبانم. تازگی‌ها، کانال یوتیوب آموزش یک زبان خارجی را دنبال می‌کنم و فکر می‌کنم دوره‌ی قرنطینه فرصت خوبی برای آموزش زبان است. روزها این‌طوری به پایان می‌رسند. نزدیک شام، می‌روم بیرون و برای شب خرید می‌کنم. اگر جمیله در جریان روز کار ضروری در بیرون داشته باشد، برای شب نیز خرید می‌کند. یک تا دو ساعت ما در پاک‌کاری و آشپزی می‌گذرد. در جریان این کارها، وقفه‌های رقص زیاد داریم. در گوشه‌ی آشپزخانه، بلندگوی کوچکی را روشن می‌کنیم و غذا را با طعم رقص می‌پزیم. بعد از غذای شب، دوباره می‌رقصیم. بعد از آن، من دو-سه ساعت را در فضای مجازی پرسه می‌زنم. با دوستانم بیشتر از گذشته حرف می‌زنم. صفحه‌های فیسبوک و انستاگرام را بالا و پایین می‌روم. وقتی خسته شدم، دوباره شروع می‌کنم به کار. تا نزدیک سه و نیم یا چهار صبح کار می‌کنم و بعد، می‌خوابم. اکنون که این یادداشت را می‌نویسم نیز ساعت نزدیک چهار صبح است.