جرم شناسی قتل‌های ناموسی در افغانستان

صبح کابل
جرم شناسی قتل‌های ناموسی در افغانستان

مؤسسه حقوق بشر و محو خشونت
Human Rights & Eradication of Violence Organization
‘Training & Empowerment of Young Professional Advocates in Afghanistan’

نویسنده: فریبا ناصری
چکیده
ناموس در جوامع سنتی و قبیله ای، اهمیت به‌سزایی دارد و به معنای وابسته بودن زنان به مردان خانواده یا طایفه‌ای که در رابطه‌ی نسبی یا سببی با هم‌دیگر قرار دارند، اطلاق می شود. قتل های ناموسی به علت‌های گوناگونی مانند: عوامل فرهنگی- اجتماعی، نگرش جنسی و جنسیتی نسبت به زنان، کتمان واقعات قتل‌های ناموسی به دلیل حساسیت‌های سنتی، بی‌سوادی و پایین بودن سطح آگاهی‌های عمومی، بدگمانی، اعتیاد به مواد مخدر، ارتباط دارد. تمامی این موارد، سبب می‌شود تا قضایایی قتل‌های ناموسی به گونه‌ی درست و اساسی آن مورد پی‌گرد قرار نگیرد و این نقیصه، سبب افزایش این گونه قتل‌ها در جامعه‌ی افغانستان شده است. در چنین جوامعی، مردان تسلط کامل بر سرنوشت زنان دارند و می‌توانند در تمامی امورات زندگی، برای آنان تعیین تکلیف نمایند.
پیامدهای اجتماعی قتل‌های ناموسی، نه‌تنها موجب اوج‌گرفتن حس انتقام‌جویی، خشونت، احساس حقارت و عقده در فرزندان قربانی ‌شود که حتا دامن‌گیر نسل‌های بعدی آنان نیز می‌شود. از سوی دیگر، ﭘﯿﺎﻣﺪ اﯾﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ از ﺗﺤﺼﯿﻞ، ﮐﺎر و ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﻓﻌﺎلیت‌های اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، اﻗﺘﺼﺎدي، ﺳﯿﺎﺳﯽ و دﯾﮕﺮ آزاديﻫﺎي اﺳﺎﺳﯽ آن‌ها را شامل می‌شود. از اﯾﻦرو، ﻗﺘﻞ‌های ﻧﺎﻣﻮﺳﯽ، ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ زﻧﺎن و دﺧﺘﺮان از ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎي ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺳﯿﺎﺳﯽ آنﻫﺎ ﻣﯽﺷﻮد و اﯾﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ، در ﻣﻨﺎﻃﻖ روﺳﺘﺎﯾﯽ و قبیله‌ای ﺑﺴﯿﺎر ﺟﺪی است. جرایمی که از تعصبات ناموسي، ناشی می‌شود، در طول زمان و در طي قرن‌های متمادي، شکل گرفته است و به يک رويکرد فرهنگي ثابت، استوار و کهن مبدل شده است.
کلید واژگان: قتل های ناموسی، جرم‌شناسی، حقوق، جزا، افغانستان
مقدمه
قتل‌های ناموسی به مثابه‌ی اساسی‌ترین مورد خشونت علیه زنان، چالش جدی در برابر زنان افغانستان به شمار می‌رود و همه ساله، شماری زیادی از آنان را قربانی می‌سازند. منشأ اساسی قتل‌های ناموسی، مربوط به ساختارهای سنتی جامعه، نقش زنان بیش‌تر به عنوان افراد درجه دوم اجتماع تعریف شده که فاقد اختیارات تصمیم‌گیری و فعالیت‌های بیرون از خانه استند. از آن‌جایی‌که زنان در چنین جوامعی در نقش سرمایه‌های مادی خانواده‌ها ظاهر می‌شود و حق مالکیت زنان را به مردان داده‌اند؛ از این‌رو، مردان خانواده حق نظارت کامل از اعضای خانواده، به ویژه زنان را برای خود محفوظ می‌داند و با کوچک‌ترین بدگمانی و سوء ظن نسبت به آنان، مبنی بر ارتباط جنسی با مردان بیگانه، دست به تنبیه و حتا قتل ناموسی برای حفظ آبرو و شرف خانوداه‌ی خود می‌زند.
این جرایم، علت‌های گوناگونی مانند: عوامل فرهنگی- اجتماعی، نگرش جنسی و جنسیتی نسبت به زنان، کتمان واقعات قتل‌های ناموسی به دلیل حساسیت‌های سنتی، بی‌سوادی و پایین بودن سطح آگاهی‌های عمومی، بدگمانی، اعتیاد به مواد مخدر دارند. تمامی این موارد سبب می‌شود تا قضایایی قتل‌های ناموسی به گونه‌ی درست و اساسی آن مورد پی‌گرد قرار نگیرد و این نقیصه، سبب افزایش این گونه قتل‌ها در افغانستان شده است.
راهکارهای قانونی مقابله با قتل‌های ناموسی در افغانستان؛ توسل به قانون اساسی، قانون منع خشونت علیه زنان، کنوانسیون و اعلامیه‌های بین‌المللی، کنوانسیون رفع کلیه اشکال و تبعیض علیه زنان، اعلامیه‌ی محو خشونت علیه زنان، میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، صورت می‌گیرد. ﻣﺎدهﻫﺎي ۷، ۲۲، ۴۴ و۵۴ از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮاد ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﻘﻮق ﺑﺮاﺑﺮ زﻧﺎن ﺑﺎ ﻣﺮدان، ﺗﺄﮐﯿﺪ ﻧﻤﻮده و دوﻟﺖ را ﻣﮑﻠﻒ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮد وﺿﻌﯿﺖ زﻧﺎن ﻣؤﺛﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ. از سوی دیگر، تنفیذ ﻗﺎﻧﻮن ﻣﻨﻊ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﯿﻪ زنان، ﯾﮑﯽ از اﺳﺎﺳﯽﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎرﻫﺎی است ﮐﻪ دوﻟﺖ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن در سال ۲۰۰۹، توسط فرمان تقنینی رییس جمهور توشیح شده و تا هنوز هم، لازم‌الاجرا است و یک مبنای حقوقی را جهت مبازره با خشونت علیه زنان در کشور ایجاد کرده است. هم‌چنان ماده‌ی ﻫﻔﺘﻢ ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن، دوﻟﺖ را ﻣﮑﻠﻒ ﻣﯽﺳﺎزد ﺗﺎ ﻣﻨﺸﻮر ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، ﻣﻌﺎﻫﺪات ﺑﯿﻦاﻟﺪول، ﻣﯿﺜﺎقﻫﺎي ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ‌ای ﮐﻪ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﻪ آن‌ﻫﺎ ﻣﻠﺤﻖ شده و اﻋﻼﻣﯿﻪ‌ی ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ را رﻋﺎﯾﺖ کند. در ﺣﻘﯿﻘﺖ، اﯾﻦ ﻣﺎده‌ی ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ، اﺳﺎس ﻣﮑﻠﻔﯿﺖ دوﻟﺖ در رﻋﺎﯾﺖ ﺗﻤﺎم اﺳﻨﺎد ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ دوﻟﺖ آنﻫﺎ را اﻣﻀﺎ ﯾﺎ ﺗﺼﻮﯾﺐ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. چنین رویکردی در قانون‌گذاری، در صورتی مؤثر می افتد که این قوانین، موبه مو و به درستی اجرا می‌شود.
در نوشته‌ی حاضر تلاش شده است که ابتدا مفاهیم مربوط توضیح داده شود و سپس، علل و عوامل قتل‌های ناموسی با دقت مورد ارزیابی قرار گیرد.
گفتار اول – قتل‌های ناموسی از نظر مفهومی
الف- قتل‌های ناموسی
در خصوص قتل‌های ناموسی، تاکنون تعریف رسمی‌ از سوی سازمان‌ها، نهادهای بین‌المللی، متون حقوقی و قانونی افغانستان ارائه نشده و بی‌پیشینه است؛ لذا بیان یک تعریف جامع و علمی از این واژه، کار مشکل و دشوار است. بنابر این، قتل‌های ناموسی؛ یکی از مصادیق قتل‌های عمد است که قربانی آن توسط خویشاوندان مقتول، به گمان برقراری رابطه‌ی جنسی با یک مرد بیگانه، مبادرت به عمل زنا، مورد تجاوز قرارگرفتن، فرار از منزل و یا حتا خودداری از ازدواج اجباری به قتل می‌رسد». قربانیان این گونه قتل‌ها، معمولاً زنان و دختران جوان هستند که توسط مردان خانواده به قتل می‌رسند؛ اما در برخی موارد، فرد متجاوز بعد از ارتکاب تجاوز جنسی، قربانی خود را جهت پنهان کردن جنایت صورت گرفته، به قتل رسانده که در چنین حالتی، اگر مرتکب عمل از جمله اقارب مقتول باشد، از زمره‌ی قتل‌های ناموسی، به حساب می‌آید. یکی از مهم ترین شاخه‌های این نوع قتل، ادعا به خاطر حفاظت از ناموس صورت می‌گیرد.
به دلیل فرهنگ‌ها و سنت‌های رایج در جامعه‌ی افغانی، منظور از واژه‌ی «ناموس»؛ همسر، مادر، خواهر، دختر و یا زنان خانواده مرد است. از این رو، حافظ و نگهدار ناموس صرف به مردان خانواده تصور شده و متعلق به آنان است و مرد را در موقف نظارت و سلطه بر زنان قرار می‌دهد و هر موقع احساس نماید که زن، خواهر، دختر و یا حتا مادرش کاری کرده که به گمان وی سبب آبرو‌ریزی خانواده شده باشد، وی را به قتل می‌رساند. قتل‌های ناموسی از مصادیق جنایت عمدی محسوب می‌شود. مانند قتلی که ناشی از عدم مهارت، بی‌احتیاطی، عدم دقت، غفلت و عدم رعایت مقررات نباشد، بلکه با اراده و قصد فاعل ارتکاب یابد. قتل عمد، از آن‌جا‌که با ترصد و برنامه‌ریزی قبلی صورت می‌گیرد و قصد و اراده‌ی فاعل در آن موجود است، شامل قتل‌های ناموسی است.
قتل‌های ناموسی به دلایل و گونه‌های متعدد، ارتکاب می‌یابد، مانند قتل به دلیل مبادرت به زنا (قتل ناشی از عمل منافی عفت، قتل ناشی از روابط عاشقانه، قتل ناشی از اختلافات زناشویی).
فرار از منزل به قصد ازدواج، هرچند که براساس ماده‌ی ۴۲۵ قانون جزا سال (۱۳۵۵) جرم محسوب نشده و هر فردی که به این عمل مبادرت ورزند، تحت شرایط مندرج در ماده‌ی فوق، مسؤولیت جزایی ندارد؛ اما در جامعه‌هایی سنتی که دختران پا به فرار- با شرایط ذکر شده- می‌گذارند، اغلب به خانواده‌های‌شان تسلیم داده می‌شوند که احتمال قتل دختر فراری توسط خانواده نیز می‌رود. این‌گونه قتل نیز، در زمره‌ی قتل‌های ناموسی به حساب می‌آید.
ب – ناموس در لغت
یکی از واژه‌هایی که بروضعیت زندگی زنان افغان در افغانستان تأثیر فراوانی گذاشته و منجر به قتل‌های عمد می‌شود «ناموس» است و واژه‌ی ﻧﺎﻣﻮس از واژهﻫﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﻫﺎ معنا ﺑﺮاي آن ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه و رﻳﺸﻪي آن، تاکنون ﻧﺎﻣﻌﻠﻮم اﺳت. ﺑﺮﺧﻲها ﮔﻔﺘﻪ‌اﻧﺪ که اﻳﻦ واژه، از یونانی «nomos » وارد ﺷﺪه اﺳﺖ. واژه‌ی ناموس در ﺟﺎﻣﻌﻪ‌ی افغانی مفهوم پیچیده و جنبه‌های از رابطه‌ی جنسی متعارف و نیز حقوق خاصی برای مردان در اعمال خشونت بر زنان تعریف می‌شود.
ﻣﻔﻬﻮم ﻧﺎﻣﻮس در ادﺑﻴﺎت و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻓﺎرﺳﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ؛ آﺑﺮو، ﺷﺮم، راز، ﺗﺪﺑﻴﺮ، ﺧﻮدﭘﺴﻨﺪي، ﻧﻴﮏﻧﺎﻣﻲ، ﻋﺼﻤﺖ، ﺷﺮف، ﺣﻴﺜﻴﺖ، زوﺟﻪ و زن‌ﻫﺎي ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻳﮏ ﻣﺮد؛ ﻣﺜﻞ ﻣﺎدر، ﺧﻮاﻫﺮ، دﺧﺘﺮ و ﺟﺰ آن‌ها نیز ﺑﻪ ﮐﺎر رﻓﺘﻪ اﺳت. اﮐﺜﺮﯾﺖ اﯾﻦ ﻣﻌﺎﻧﯽ، ﺑﺎ ﻣﻔﻬﻮم مردسالاری ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ و اﺟﺘﻤﺎعی دارد؛ اما ﺍﺯ آن‌جاﻛﻪ ﻏﻴﺮﺕ، ﺷﺮﻑ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻲ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ‌اند؛ لذا ﻭﺍژﻩ‌ی ﻏﻴﺮت ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺎ نیز ﻧﺎﻣﻮﺱﭘﺮﺳﺘﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ که ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﻮﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ استند. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺮﺍﻗﺐ ناموس‌های ﺧﻮﺩ، ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻨﺒﺎﻁ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﺍژﻩ‌ی ﻏﻴﺮﺕ ﻭ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
اندیشه های مدرن می‌توانند تعاریف کهنه دنیای قدیم را به چالش بکشند و زنان را با چراهای متعدد، در رابطه با خود، اطرافیان  و از همه مهم‌تر، با هنجارهای مورثی جامعه مواجه سازند و آنان را به درگیری جدی وادارند که در این درگیری، آن ها به دنبال خودفراموش شده‌ی خویش هستند. زنان جامعه بارها و بارها گذشته را مرور کرده اند  تا ببینند که دیروز پر از افسوس و امروز پر از بایدهای سخت و طاقت‌فرسا؛ راهی جز مبارزه‌ای سخت برای آنان باقی نگذاشته اند. ناگفته نباید گذاشت که در این مبارزه، زنان بی شماری قربانی شده اند؛ اما مردم از تعداد اندکی این قربانی ها با خبراند و مابقی آن ها، به نام های غیرت و آبروی خانوادگی، پنهان و پوشیده مانده است و به این قتل ها، «قتل های ناموسی» اطلاق می شود. فرهنگ و افکار جامعه، تعریفی مناسبی از غیرت و شرافت مردان است. این‌که به چه اندازه به بیراهه رفته است و علاقه مندی یک دختر و پسر حتا با رعایت آداب و رسوم، غیرت برادری را جریحه دار می‌کند. سوء ظن به کودک هفت ساله، پدر را به کشتن او ترغیب می‌کند و امتناع از ازدواج اجباری، یعنی عدم تسلط مردان بر زنان خانواده که در جوامع سنتی به این گونه مردان «بی ناموس» خطاب می شوند و منجر به قتل دختران می‌شوند. از نظر لغوی ناموس به معنای عصمت، پاکی، عفت، زوجه و زن هایی که متعلق به یک مرد، مانند؛ خواهر، همسر، مادر و امثال آن آمده است. از طرف دیگر، عفت، پاک‌دامنی، شرف و عزت زنان خانواده، وابسته به مردان اند. از این رو، ‌ناموس مفهوم شناور و سیال دارد که در فرهنگ ها و جوامع مختلف، به طریق گوناگون معنا و مصداق پیدا می کند؛ اما به صورت کل، در اکثر کشورها دو جنبه عمومی و خصوصی دارد. این واژه از یک سو احترام و حیثیت فرد را تعریف می کند، مانند نگرش فرد نسبت به خودش در جامعه. از سوی دیگر، نوع نگاه جامعه نسبت به شخصی است که تا اندازه زیادی به رفتار و برخورد زنان بستگی دارد و نگاه افراد جامعه را نسبت به آنان مشخص می نماید. از این رو، شرافت به معنا ناموس، تنها به رفتارهای او بستگی ندارد؛ بلکه رفتارهای دیگران نیز در سربلندی وی تاثیرگذاراند.
ج-معنای اصطلاحی قتل‌های ناموسی
در خصوص تعریف اصطلاحی «قتل‌های ناموسی» لازم به ذکر است که تاکنون تعریف مشخص و دقیقی از سوی سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی در زمینه‌ی خشونت علیه زنان یا حقوق بشر مطرح نشده است؛ اما چیزی که آشکار است، این نوع جرم یکی از جرایم ناموسی علیه زنان به‌حساب می‌رود و در واقع، مهم‌ترین، اساسی‌ترین و نوعی خاصی از قتل‌های عمد است.
یاسمین حسن، روزنامه‌نگار پاکستانی، قتل ناموسی را چنین تعریف کرده است: «عمل آدم‌کشانه‌ای که در آن، زن را به خاطر رفتار غیر اخلاقی که مرتکب شده یا گمان می‌رود که از وی سرزده است، به قتل برسانند».
به صورت کل، قتل ناموسی سنت و فرهنگی‌ای است که مرد خانواده یکی از زنان خویشاوند خود را تحت عنوان ناموس و شرافت خانواده، به دلیل ارتباط نامشروع وی با جنس مخالف، حتا اگر زن قربانی تجاوز جنسی شده باشد، به قتل می‌رساند؛ اما در مورد عرض و ناموس حقوق‌دانان، نظریات متفاوت بیان نموده است. دکترگلدوزیان می‌گوید: «کلمات عرض و ناموس در قانون مجازات اسلامی، به نحوی بیان شده که می‌توان گفت، باهم‌دیگر مترادف هستند؛ ولی با توجه به مفاهیم عرفی این دو واژه، می‌توان بیان نمود که مقصود عرض آبرو، عزت، شرافت و حیثیت خانوادگی است. مقصود از ناموس، زنان خانواده‌ای است که وابسته به مرد و رعایت حرمت آنان از نظر موارد اخلاقی است.»
د – قتل های ناموسی به مثابه‌ی خشونت علیه زنان
رفتار خشونت‌آمیز با زنان، یک نوع نگرش منفی نسبت به آن‌ها و رابطه‌ی سلطه‌جویانه مردان بر زنان است. قتل ناموسی نیز می تواند زیرمجموعه‌ای این رابطه‌ی سلطه‌جویانه‌ی مردان بر زنان خانواده باشد.
زن باید تا آخر عمر به رابطه ای که با مرد بسته است، وابسته بماند و فقط جسد او می‌تواند از خانه‌ی شوهرش بیرون شود. این خشونت‌ها علیه زنان افغانستان، از پشتوانه‌های قوی فرهنگی و سنتی برخوردار است؛ زیرا خشونت علیه زنان از متن الگوهای فرهنگی و مناسبات اجتماعی جامعه‌ی افغانستان برآمده است که بسیاری از این الگوها و مناسبات، نه خلق‌الساعه است و نه ویژه‌ی جامعه‌ی افغانستان؛ بلکه اکثر جوامع سنتی گذشته، نگرش مشابهی نسبت به زنان داشتند.
نکته‌ی قابل تأمل، این است که فرهنگ‌های سنتی معمولاً توجیه دینی می شوند و دین هم «بافت قبیله» می گیرد. در جوامع سنتی، فرهنگ رنگ خود را به دین می دهد و آن‌ را برساس معیار‌های خود درمی آورد؛ زیرا دین در فرهنگ قبیله ای، منفعل و اثرپذیر است.
این بینش و نگرش بر وضعیت زندگی زنان افغانستان، چنین تأثیراتی دارد که زن در افغانستان به اتهام بدکارگی، به قتل می‌رسد؛ زیرا مردان، زنان را همیشه مایه‌ی ننگ، شرم و بار دوش‌شان می‌دانند. لذا آنان برای از بین‌بردن این لکه‌ی ننگ، دست به قتل آن‌ها می‌زنند و این نوع خشونت، عنوان دفاع و محافظت از ناموس و شرف را به خود می گیرد. این اعمال در حقیقت، از وحشیانه‌ترین و فجیع‌ترین قوانین عصر ما است که سالانه تعدادی زیادی از زنان، قربانی این عمل خشونت‌بار مردان می شوند.

ادامه دارد