
مزار شریف شهری که در آن افراد زیادی از شدت فقر دست به گدایی دراز میکنند. محمدابراهیم، پیرمردی است که در اطراف روضهی مبارک از مردم تقاضای کمک میکند و همانطور که از میان انبوه مردم میگذرد، میگوید: «خانای ما خراب شد، جوانای ما کشته شد.»
با شنیدن این حرفها، بیفاصله میفهمم که او یکی از بیجا شدگان ولایتهای فاریاب یا جوزجان است.
به ذهنم چنین رسید که با او صحبت کنم و در خلال حرف زدن، محلی را که آنان در آنجا زندگی میکنند بپرسم. چنین شد و نشانی را که یادداشت میکردم او در میان مردم دوباره به حرکت افتاد و در همین حال جملاتی که میگفت خبرهای بدی را از اطراف بلخ به گوش میرساند.
به گوشهای از شهر آمدهام که هرچه جلوتر میروی خانهها و آبادی کمتر میشود. درنهایت در جایی از دشت شادیان، خیمههایی را میبینم که برخلاف تصورم؛ نه از آن ضد نمها که گویای کمک موسسهای باشد، بلکه خیمههای دستساختهای است که از بوجی و رختهای کهنه به هم دوخته شده است.
پس از اینکه کاملاً وارد محل میشوم، تازه فاجعه رونمایی میشود؛ طوری که اکثر خیمهها، مواد غذایی شان ته کشیده و اگر مقداری آرد وجود داشت، در بارانهای چند روز پیش نمزده و خراب شده. حدود ۲۵۰ خانواده در طول دو هفتهی گذشته به اینجا آمدهاند و این خیمهها نیز تازه برافراشته شده. آنگونه که معلوم میشود ریاست امور مهاجرین بلخ، برای آمارگیری از مردم دیدن کرده؛ اما تابهحال هیچ کاری برای بهبود وضعیت انجام نداده است.
همهی این مردم به دلیل جنگ و ناامنی مجبور به ترک قریههایشان شدهاند. امرالله مردی که در درگیریهای نیروهای دولتی و طالبان، کودک یکسالهاش را از دست داده است میگوید؛ در آن لحظه همه افراد خانواده زخمی شده بودند و هیچ کاری برای نجات فرزندش از او برنیامده است.
خواستم با همسر امرالله صحبت کنم. وارد خیمهای شدم که او و کودکانش در آن زندگی میکنند. او نسخههای داکتر را نشان میدهد که وضعیت صحی کودکانش را بازگو کند. در مورد کودک از دسترفتهاش پرسیدم. «کاش همهمان میمردیم و این روزها را نمیدیدیم. هر روز منتظر این استیم که یکی بیاید و کمک مان کند.» او داغ آوارگی و داغ کودکش را باهم داشت. این غم او را دوچند کرده بود.
در این محل که به بخشهای مختلفی تقسیم شده، حدود یک هزار خانواده از ولسوالیهای مختلف ولایت فاریاب جمع شدهاند. بسیار آنان تقریبا یک سال از بیجاشدن شان گذشته است ولی هنوز نتوانستهاند به حالت عادی زندگی شان برگردند. دلیل اصلی آنهم کمکهای غیر بنیادی به بیجاشدگان است.
بیشتر این افراد از ولسوالیهای شیرین تگاب، آلمار، خواجه سبزپوش و قیصار استند. به گفتهی این بیجاشدگان بعضی از این ولسوالیها به دلیل جنگ گروهها و قوماندانهای محلی با یکدیگر، ناامن شده است. آنان میگویند خطر اصابت هاوان به خانهها و بمبباران شدن قریهها از سوی طرفهای جنگ، کابوسی بود که آنان را از خانههای شان فراری داده است.
منظوره، دختر ده دوازدهساله، از قربانیانی است که چره به دستش اصابت کرده و انگشتانش قطع شده است. منظوره میگوید که وقتی به مکتب میرفته این اتفاق افتاده است و هیچکسی او را به شفاخانه نبرده تا اینکه زخمش در خانه خوب شده است.
در منطقهای که منظوره زندگی میکند کودکان زیادی مثل او آسیب دیدهاند و حالا نیز هیچ توجهی به آنان صورت نگرفته است. طوری که دیده میشود خانوادههای تازهآمده به این منطقه، هیچ کمکی دریافت نکردهاند و هر روز به تعداد آنان افزوده میشود.
به گفتهی مسؤولین بیش از دههزار خانوادهی بیجاشده در بلخ وجود دارند که چهار هزار خانوادهی آن به دلیل جنگ مجبور به ترک خانههای شان شدهاند. این در حالی است که آمار کلی بیجا شدگان ولایت فاریاب بهطور دقیق مشخص نیست و در حالت ضدونقیض قرار دارد.