مدتی قبل خبرهایی از لتوکوب یک دختر و یک پسر جوان و تخریب موتر حامل آنها در صفحات مجازی پخش و نشر شد. این دو جوان به دلیل داشتن ارتباط فراقومی، مورد خشم عدهای از باشندگان شهر کابل قرار گرفته بودند.
چنانچه از عکسهای این حادثه پیداست، مردم با خشونت تمام، موتر حامل این جوانان را تخریب کرده بودند. یکی از کاربران فیسبوک، در این مورد نوشته است «… اگر پولیس مانع نمیشد مردم این دو جوان را میکشتند.» شخصی بنام حسن رحیمی، نظر داده که کاش او نیز آنجا میبود که در لتوکوب سهم میگرفت. زکیه میرزایی کاربر دیگری است که چنین نوشته است: «کاری خوبی کردن، از دنیا رخصت میکرد، خوب بود…»
این اولین باری نیست که در کابل، جوانان به دلیل رابطههای فراقومی مورد خشم مردم قرار میگیرند و آخرین بار نیز نخواهد بود؛ چون تعصب، تبعیض، تصورات قالبی و قوممداری پدیدههایی هستند که تا حد قابلتوجه بر ارتباطات و ظاهر شهر حاکم است.
باشندههای شهر کابل، اغلب باشندههای اصلی ولایتهای مختلف کشور و مربوط به قومیتهای مختلف است. همانگونه که الگوی زیستی در ولایات نیز مختلط نیست و اقوام مختلف در قسمتهای مختلفی زیست دارند، این الگو در کابل نیز حفظ شده است. جدا نشینیهای کابل که منشأ در فرهنگهای تا حدودی متفاوت و نوع دستهبندی قومی ازلحاظ موقعیتهای جغرافیایی قرار دارد، باعث به میان آمدن پدیدهها و ارزشهای شده است که جدایی گروههای قومی را در جغرافیای کوچک کابل نیز حاکم کند.
این جدایی در کابل قبل از آنکه توسط فاصله ایجاد شده باشد، جدایی ارتباطات است. اقوام مختلف در نقاط مشخص کابل مسکنگزین شدهاند؛ اما مسئله از مسکنگزینی فراتر رفته و ارتباطات بیرون قومی باشندههای کابل را زیر تأثیر گرفته است.
در جانب دیگر، جنگها و سیاستهای تاریخی این جغرافیا که زمانی بر اساس لشکرکشیهای منطقهای و قبیلهای اتفاق افتاده، قومیتها را ازلحاظ روانی دشمن همدیگر ساخته است. برآیند این جریان، در شهر کابل بهعنوان خانهی مشترک، باعث جدایی و بیگانهپنداری باشندگان شهر کابل شده است. این همان سیاسی شدن قومیت است.
در جنگهای داخلی که آتش آن در کابل بیشتر از هر جای دیگر داغتر بود، باعث عمیقتر شدن شکافهای قومی و سیاسیتر شدن قومیت شد. در سالهای دهه ۷۰ احزاب درگیر جنگ، از رقومیت بهعنوان محرک موتور جنگ سود میجستند. همین جنگها، شکافهای قومی و نژادی شدت بخشید. در واقع، در جنگها، چه در گذشتههای دور و چه در جنگهای داخلی، از تنوع فرهنگی، مذهبی و قومی سوءاستفاده شده است.
تنوع قومی و فرهنگی هیچ منافاتی برای جامعه ندارد؛ ولی وقتی بحث برتریطلبی به میدان کشیده میشود، قومیتها بر ضد هم موضع میگیرند. موضعگیریهای قومی لزوماً بهصورت رسمی اعلام نمیشود؛ اما همینکه افراد از اقوام مختلف در یک شهر علیه همدیگر مقولههای «توهینآمیز» دارند؛ نشان از موضعگیریهای قومی است که در متن اجتماع جریان دارد. ممکن است، مدعیان رهبری قومی، باهم عکسهای بگیرند و تظاهر کنند که با همتایان خود از قومیتهای مختلف مشکل ندارند و رفیقاند، هرچند میتوان به چنین اعمالی خوشبین بود؛ اما واقعیت این است که همین رهبران و رهبران قومی گذشته چنان از قومیت سوءاستفاده کردند که دیگر لایههای مردمی جامعه، دشمن تمامعیار همدیگر شدهاند. با کوچکترین جرقه، بهصورت هجومی به دعوا میپردازند.
تا اینجای بحث باید، روشن شده باشد که شکافهای قومی بر روابط اجتماعی باشندگان کابل حاکم است. این شکافها باعث بهمیان آمدن نوع نگرش ناسالم اقوام بر ضد هم شدهاند.
باوجود اینکه نفوس کابل تا حدودی بر اساس قومیت در این شهر توزیع شده است؛ اما فراموش نکنیم که کابل شهری واحد است و اقوام ناگزیر از برقراری رابطه است. منشأ این ارتباطات اقتصاد و ادارات مشترکی است که برای شهروندان خدمات عرضه میکنند. ما از اقوام مختلف، هر روز یکدیگر را میبینیم، با همدیگر به سودا و فروخت میپردازیم، در یک اداره کار میکنیم؛ ولی به دلیل شکافهای عمیق، این ارتباطات از سطح نیازمندیهای روزانه پیش نرفته است. به این صورت اگر شخصی از یک قومیت، با دیگری صحبت میکند، از سر نیازمندی است نه از سر روابط سالم جامعه! این نوع رابطه اجتماعی را میتوان، رابطهی معیوب نامید.
افراد جامعهی با روابط معیوب همدیگر را در عین زمانی که میبینند، اما با پیشفرضهای که در ذهنش دارد، همدیگر را قضاوت میکنند. اغلب همین پیشفرضها اشتباه است و تبعیض و تعصب نیز از همینجا ریشه میگیرد. نشانهی وجود چنین روابط معیوب قضاوتهای نادرست افراد علیه قومیتهای دیگر است. شاید زیاد شنیده باشید که شهروندان عادی، انواع و اقسام توهینهای قومی را علیه همدیگر به کار میبرند. برای مشاهدهی این واقعیت کافی است نظرهای شهروندان عادی را در چنین زمینههای، زیر مطالب فیسبوکی بیبیسی و یا کدام رسانهی دیگر ببینید. حال با این حساب، تصور کنید شهر کابل در چه وضعیتی قرار دارد! برآیند چنین روابط معیوبی، تصورات معیوب باشندهها را در پی دارد و نهایتاً، اعمال افراد، ریشه در تصورات آنها دارد.
این میتواند یک پهلوی واقعیت این شهر باشد. پهلوی دیگر واقعیت آن است که در شماره ۲۹۵ همین روزنامه، زیر عنوان «کابل شهر جنسیتزده» آورده بودم. آنجا گفته بودم که در این شهر مردان فکر میکنند، محافظ و درنهایت مالک زنان است و شهروندان میپندارند که هر زنی برای یک مرد دیگر یک ارزش است؛ اما این ارزش ربطی به او ندارد.
حال در بحث ناموسپنداری قومی میخواهم به این واقعیت اشاره کنم که: در این شهر قومیت یک ارزش است و زنان هر قومیت بهصورت کلی، ناموس آن قومیت بهحساب میآید. بنا بر نگرش حاکم بر شهروندان، از ناموس باید با شدیدترین قوت محافظت شود؛ اما وقتی افکار قومی میشود، پسران جوان، با برخوردی که ریشه در نگرشهای منفی و معیوبشان دارد، میخواهند از دختران و یا زنان قومیت دیگر سوءاستفاده کنند. در این صورت ممکن است، افراد وارد روابط عاطفی شوند، بدون آنکه صداقتی در کار باشد. البته با توجه به وضعیت شهر کابل میتوان، تصور کرد، همانگونه که ممکن است تصورات معیوب گروههای قومی بر اعمال آنها تأثیر بگذارد، ممکن است، افراد تلاش در پیوندهای عاطفیشان نیز دنبال خیانت و یا سوءاستفاده باشند.
هرچند ارتباطات اجتماعی معیوب، وضعیتی را به بار آورده که زمینهی برقراری ارتباطات سالم عاطفی را در میان اقوام مختلف دشوار شده؛ بااینوجود ممکن است اشخاص زیادی باشند که بر اساس آزادی اراده و شناخت صمیمی همدیگر وارد رابطه صمیمی شده باشند. با توجه به دیگرپنداری و سیاسی بودن قومیت که نگرشهای منفی بیشماری را به همراه آورده، افرادی که بیرون از دایره قومیت وارد پیوندهای عاطفی میشوند، در این شهر بهشدت آسیبپذیرند.
سیاسی شدن قومیت، معیوب شدن روابط اجتماعی، تصورات منفی و وجود گرایشهای سوءاستفاده جویانه در میان تعدادی از باشندگان شهر باعث شده که تعدادی از آنها روابط کاذب عاطفی را با شخصی بیرون از قومیت خود برقرار کنند.
در جانب دیگر اما اغلب نفوس قومیت دیگر به زنان و دختران مربوط به قومیت خود، بهمثابه ناموسِ قوم مینگرند که نیاز شدید به محافظت دارد. تصادم این دو نگرش چنان خطرناک است که ممکن است باعث مرگ افراد و محکمه صحرایی کسانی شوند که دارای پیوندهای فراقومی هستند.
چنین وضعیتی، برای هر شهری، خطرناک است و باید به فکر راه چاره بود. برای حل چنین معضلات کلانی، نیاز است تا تحقیقات گستردهی میدانی و بهدنبال آن اقدامات سازنده صورت گیرد. با آنهم تأکید بر ارزشهای مشترک، خلق ارزشهای جدید، دامن نزدن به موارد اختلافی و قومیت سیاسی، مبارزه با تصورات اشتباه و توهینهای قومی، از مواردی است که میتواند برای اصلاح این وضعیت مفید باشد.