
روانشناسی معاصر، برای روابط سالم و انسانی میان والدین و فرزندان اهمیت بسیاری قائل است و آن را اساس سلامت روانی اعضای خانواده در نظر میگیرد. نگاه تحولی به مقولهی بهداشت روانی افراد و بررسی عوامل مؤثر بر آن، از زمان پیش از تولد تا بزرگسالی، نقش مهمی در ارتقای سطح سلامت روانی افراد و پیشگیری از ابتلا به اختلالات روانی دارد.
مراحل کودکی تا نوجوانی فرزندان واجد نوعی رشدنایافتگی است که موجب میشود، فرزندان در این سنین برای تأمین سلامت روانی خود نیازمند حمایت والدین خود باشند. از این جهت، طبق دیدگاه خانوادهدرمانیِ روانتحلیلگری، سرنوشت خانواده و کارکرد بهنجار آن، عمدتا با توجه به رشد اولیهی شخصیت اعضایی که خانواده را تشکیل میدهند، تعیین میشود.
اگر والدین، بزرگسالانی، بالغ و سالم باشند، سیستم خانواده هماهنگ خواهد بود. همچنین ظرفیت والدین برای فراهم کردن امنیت برای خود در حال رشد فرزندان شان، به این بستگی دارد که آیا آنها خود شان از احساس امنیت کافی برخوردارند، یا خیر. همچنین طبق دیدگاه روانتحلیلگران، والدین باید به اندازهی کافی ایمن باشند تا بتوانند انرژی خود را به مراقبت از نوزاد شان سوق دهند و او این احساس امنیت را از خانوادهی اولیه خود و شرایطش در خانوادهی جدید خود میگیرد. تعامل عاطفی مناسب با کودک از همان اولین روز تولد او، نقش مهمی در سلامت روانیاش دارد. پذیرش موجودیت کودک اولین قدم در راستای برآورده کردن این امر است؛ لذا کودکان ناخواسته، اگر با عدم پذیرش والدین در مراحل بعدی رشد شان نیز مواجه باشند، سازمان روانی شان به طور کلی مختل خواهد شد. در روابط عاطفی والدین علاوه بر کمبود عواطف ثابت، محبت افراطی و عدم ثبات عاطفی نیز به بهداشت و سلامت روانی کودک آسیب میرساند.
کاهش اعتماد به نفس، وابستگی، افزایش اضطراب و بروز حسادت در فرزندان از عوارض و شیوههای نادرست برخورد عاطفی والدین است. از ارکان دیگر سلامت روانی در کودکان، رشدشناختی مناسب آنها است و در این راستا، وظیفهی مهم والدین فراهم کردن زمینه و بستری مناسب برای ارتقای رشدشناختی فرزندان است؛ ایجاد فرصتها و تجارب جدید، بازیهای پرورشدهنده و برانگیختن حس کنجکاوی کودک، میتواند زمینهساز رشد شناختی مناسب وی باشد.
از عوامل دیگر مؤثر بر سلامت روانی فرزندان، فضای حاکم هر خانواده است. طبق بررسیهای به عمل آمده از زندانهای ایران، از تعداد ۸۰۰ کودک بزهکار، ۸۸ درصد آنها یا فرزندان طلاق بودند و یا در خانوادههای آشفته و در آستانهی جدایی، پرورش یافته بودند. علاوه بر وجود تعارض و اختلافهای خانوادگی، کانون سرد و بیروح و تهی از عاطفهی یک خانواده نیز میتواند اثرات نامطلوبی بر سلامت روانی فرزندان داشته باشد و زمینهساز کجرویهای آیندهی آنها باشد.
مهارتهای برقراری ارتباط صحیح، مهمترین ویژگی اعضای یک خانوادهی سالم است.
عوامل مؤثر در سلامت روانی خانواده
به طور کلی عوامل زیادی در رشد بهنجار سیستم خانواده و سلامت روانی اعضای آن، دخالت دارد که در زیر به برخی از مهمترین این عوامل اشاره میشود.
وجود قواعد و مقررات روشن در خانواده:
ایجاد و تدوین قواعد و مقررات خاص توسط سرپرستان خانواده، برای حفظ ارزشها، نیازها و اهداف این واحد کوچک و مهم اجتماعی، امر ضروری است. وجود چنین قواعدی باعث ایجاد هماهنگی بین اعضای خانواده، در جهت ارتقای سلامت روانی آنها خواهد شد و از بروز نابهنجاریها و کجرویها جلوگیری خواهد کرد. البته این قواعد نباید خشک و غیرقابل انعطاف و خشن باشد و باید به گونهای تنظیم شود که در برخی موارد متناسب با شرایط اعضا، تغییر کند. همچنین این قواعد باید به صورت روشنی برای اعضای خانواده مشخص شود و باید با توان افراد خانواده متناسب باشد تا از قابلیت اجرا در محیط خانواده برخوردار شود.