
از یکشبنه به این طرف، ویدیویی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود که نشان میدهد، والی ولایت غور، دنبال یکی از معترضان بر تقرر آمر مالی مستوفیت ولایت غور –که از طرف معترضان تقرر او غیرقانونی خوانده شده- حمله میکند و در حالی که چند سرباز به دنبال او میدوند، فرد مورد نظر را با مشتولگد لتوکوب میکند. این ویدیو، در شبکههای اجمتاعی بازتاب زیادی داشت و یک روز پس از آن، مجتمع جامعهی مدنی افغانستان –مجما-، از دولت خواست که والی غور را به دلیل حمله بر معترضان، مورد پیگرد قرار بدهد.
اعتراض و آزادی ابراز نارضایتی، از ارزشهای نظامهای دموکراتیک و مدرن است و این ارزش، در قانون اساسی و دیگر قوانینی که با توجه به آن ساخته شده، تأکید شده است؛ بنا بر این، نه دولت و نه دیگر جریانهای سیاسی، حق دخالت در اعتراضهای مردمی و ممانعت آن را ندارند. هرچند طی دو دههی اخیر، بارها شاهد به خشونت کشیدهشدن اعتراضات مردمی در کابل و دیگر ولایتها بوده ایم؛ اما نمایشی که دو روز پیش والی غور انجام داد، نمایشی بود خندهآور و عجیب که بسیاری برای درک آن انگشت در دهان بردند.
اصلا ماجرا از این قرار است که کسی به نام محمد حکیمپور، از ولایت غور، در آزمون رقابتی در بست آمریت مالی مستوفیت ولایت غور کامیاب میشود؛ اما پیش از این که او در کرسی بنشیند، کس دیگری از سوی وزارت مالیه در این بست گماشته و به غور فرستاده میشود؛ کسی که از ولایت بغلان است و به گفتهی معترضان در غور، به گونهی غیرقانونی و بدون سپریکردن آزمون رقابتی، به این بست معرفی شده است. هنگام اعتراض جمعی از مردم به این تصمیم وزارت مالیه، والی غور، با سربازانش از راه میرسد و بر معترضان بدوبیراه گفته و حملهور میشود؛ حملهای که تا به شخصیت یک والی بیاید، به یک بچهی فیلم بالیود یا بدگرد محل میآید.
این که والی یک ولایت که نمایندهی سیاسی و مسئول همهی اجراآت کابل در یک واحد اداری در سطح ولایت است، تصمیم میگیرد در جمع اعتراض چندنفره حضور پیدا کند؛ از جهتی نیک است و بیانگر این که آقای ظاهر فیضزاده، به حدی متوجه اعتراضات و خواستهای مردم است که خودش شخصا در جمع معترضان حضور یافته و حرفهای آنها را شنیده است؛ اما این که همین والی، به دلیل برهمزدن این اعراض چندنفره که تعداد شان آنچه در ویدیو نشان داده میشود به صد نفر نیز نمیرسد، بیانگر این است که آمریت مالی مستوفیت غور، برای جناب والی صاحب از اهمیت زیادی برخوردار است و زمانی که خبر میشود خطری متوجه این بست مهم برای او، پیش آمده است، شخصا با نگهبابانش در صحنه حضور پیدا کرده و به این هم اکتفا نکرده که به نگهبابانش بگوید مردم را پراکنده کنند؛ خودش دست به عمل شده و با استفاده از مشتولگد، برای دفاع از حق خودش –حقی که خود برای خود میتراشد- اقدام کرده است.
اجرای چنین نمایشی از سوی والی یک ولایت، نه تنها که نادیدهگرفتن قانون است و در هیچ قاموسی قابل خوانش نیست؛ بلکه موقف اداری چوکی یک ولایت را به حد یک بدگرد کوچهای کاهش داده و این بحث را به میان میآورد که برای مقامهای مقیم در کابل و به خصوص آقای غنی، معیار انتخاب افراد در چوکی ولایات چیست و این عجوبههای زمان را از کجا پیدا میکنند که هر چوکیای خالی شد، یکی از آن را فرستاده و آن را پر میکنند. دو هفته پیش، نمایش دیگری را والی هرات به راه انداخته بود که از طرف مردم همیشه در صحنه و عقدهای افغانستان، کلی تعریف و تمجید نیز به حسابش واریز شد؛ حالا که این برادر دیگر هراتی مان در غور شاهد قهرمانی والی هرات بوده است، فرصت را غنیمت شمرده و وارد میدان شده است تا چنگودندانی نشان بدهد و بگوید که [ما هستیم]!
یکی باید به این عالیجنابان طالبمآب بگوید که هنوز گفتوگوهای صلح به نتیجه نینجامیده و امارت اسلامی نیست که هر کدام تان هر طوری خواسته باشید، میتوانید عقدههای حقارت تمام عمرتان را بالای شهروندان گنهکار و بیگناه خالی کنید؛ یکی برای شان بگوید که شما فقط از بخشی از دولت نمایندگی میکنید و نهادهای دیگری نیز برای رسیدگی به مجرمان وجود دارد و نیاز نیست شما محکمهی صحرایی راه بیندازید و مردم را به ریش خود و دولت بخندانید. چنین عملکردهایی در حالی که طالبان نیز هر روز آن را به نمایش میگذارند، نشاندادن چراغ سرخ برای طالبان است و بیانگر این است که والیصاحبان گرامی میگویند؛ طالبان! برادران عزیز! شما تنها نیستید! هر چند جامعهی جهانی بیست سال تلاش کرد با قوانین امروزی ما را مهار کند؛ اما ما مهارشدنی نیستیم و نه تنها که مهار نشده ایم؛ بلکه از بس زیر جبر قانون مانده ایم، هارتر از قبل نیز شده ایم.