ما معمولا نسبت به کسانی که دوست شان داریم سخاوتمندتریم؛ از خطای آنها سادهتر میگذریم، نظر شان را عمیقتر میپذیریم و در قیاس با دیگران، مقاومت اندکی در مقابل شان داریم. در عالم سیاست هم این نگاه وجود دارد.
تصمیمگیران و صاحبان قدرت، با رواداری و مدارای بیشتر با همفکران شان برخورد میکنند. احساس میکنند آنها صادقتر اند؛ اگر هم مرتکب خطا بشوند، میگویند نیت بدی نداشته اند و «هر انسانی ممکنالخطاست» و به همان اندازه نسبت به منتقد و مخالف خود سختگیر اند، خطای آنها، «جرم و گناه» است، سوءنیت دارند و لبخند شان حتما توطئه و نقشه است برای نفوذ و…
اولین بار دکتر اِدوارد تورندایک، این نکتهی روانشناختی را عمومی کرد و نام آن را #اثر_هالهای (Halo Effect) گذاشت. اثر هالهای، یک خطا در شناخت و تصمیمگیری است که فرد قضاوتکننده بر اساس ذهنیت پیشین دست به تصمیمگیری در مورد فرد یا مجموعهای میزند و آن را خالی از ایراد میداند. مثال مشهور این اثر، رفتار بسیاری از معلمان است. وقتی معلمی از دانشآموزی ذهنیتی منفی بهعنوان یک فرد «تنبل» دارد، در برخوردهای بعدی نیز ممکن است این پیشداوری بر قضاوت او تأثیر بگذارد. برای همین، معمولا به معلمان توصیه میشود که در هنگام تصحیح ورقههای امتحانی به اسامی دانشآموزان نگاه نکنند تا ذهنیتهای قبلی بر نحوهی قضاوت آنها تأثیر نگذارد.
در ارتباطات انسانی هم وقتی از کسی دروغی میشنویم و این دروغگویی ثابت میشود، بر اساس اثر هالهای که حول موضوع دروغگویی در خصوص آن شخص در ذهن ما شکل خواهد گرفت، ما آن فرد را انسانی دروغگو تصور کرده و پس از آن در اعتماد کردن به وی دچار تزلزل خواهیم شد. در واقع برای مغز، سادهتر است تا به جای تلاش و کنکاش تازه، به داشتههای پیشین خودش استناد کند.
این اثر، به همان اندازه که میتواند زیانهایی در پی داشته باشد در صورت استفادهی هنرمندانه برای تأثیرگذاری روی دیگران مؤثر است؛ اما حقیقت آن است که در عالم سیاست افغانستانی، بیش از آن که فکر کنید، تأثیرگذار و خسارتبار است. موارد بسیاری از این اثر را میتوان مثال زد. اندکی دقت، نشان میدهد که بسیاری از ما گرفتار «اثر هالهای» استیم و به شدت روی تصمیمهای ما تأثیر میگذارد. ریشهی بسیاری از اعتمادکردنهایی که منجر به خیانت میشود، در همین اثر هالهای است. پروندههای فسادهای گسترده، نشان میدهد برخی از مدیران تنها به دلیل اثر هالهای موجود در ذهن خود یا دیگرانی که به آنها باور داشتند، نسبت به برخی نرمش نشان دادند و زمینهی فساد ایجاد شد. بسیاری از عزل و نصبهای مدیران، تأیید و رد صلاحیتها، احضارها و بازخواستها یا چشمبستنها بر خطاهای استراتیژیک دوستان، ریشه در «اثر هالهای» دارد.
وقتی کسی را از یک قوم و دیگری را از قوم دیگر تعریف میکنیم، بسته به نزدیکی یا دوری ما نسبت به این دو جریان سیاسی، از پیش او را قضاوت کرده ایم و حتا روی ادبیات مان تأثیر میگذارد. آرزوی بزرگی است که تصور کنیم مدیران و تصمیمگیران ارشد از این خطای روانشناختی مصؤون بمانند؛ اما درک همین نکتهی ساده و فهم آن که در برابر «اثر هالهای» باید مقاومت کرد و نباید به آن اجازه داد به ما ذهنیت از پیش تعیینشدهای نسبت به افراد بدهد و قضاوت نهایی را بر اساس شناخت کامل انجام داد، گام بزرگی است. به ویژه در هنگام تأیید یا رد صلاحیت افراد برای پذیرفتن مناصب کلیدی، هنگام مصاحبهها و امتحان تقرریها.