امنیت انسانی در قلمرو طالبان

صبح کابل
امنیت انسانی در قلمرو طالبان

نویسنده: ابومسلم خراسانی
دکتر فرامرز تمنا، پژوهش‌گر امنیت و صلح، ساختار نظامی-سیاسی طالبان را به ایدولوگ‌ها، جنگ‌آوران و تبه‌کاران تقسیم کرده است. بر منبای این تقسیم‌بندی، هسته‌ی نظامی گروه طالبان را جنگ‌آوران و تبه‌کارانی تشکیل می‌دهند که از راه جنگ و اقتصاد جرمی امرار معاش کرده و زمینه‌ی نبردها و جنگ‌ها را فراهم می‌کنند؛ تا در شعله‌های آتش جنگ، نان‌ونوای شان پخته شود. جنگ‌آوران و تبه‌کاران که در زیر چتر نظامی طالبان به سر می‌برند، بیشتر در روستاهای افغانستان فعال بوده و ساحت عمل آن‌ها، مناطق دورافتاده، مرزهای استراتژیک و مناطق کوهستانی است. این قشر قدرت‌مند طالبان، از قاچاق‌بران بزرگ و کوچک مواد مخدر، فرماندهان قبلی ناراض از دولت و افراد عادی تشکیل می‌شوند که زیر چتر امنیتی طالبان زندگی می‌کنند.
حضور جنگ‌آوران بی‌سواد یا اجیران جنگی و تبه‌کاران و قاچاق‌بران حرفه‌‌ای در مناطق روستایی که در قلمرو طالبان قرار دارند؛ مفهوم «امنیت انسانی» توده‌های روستایی را به مخاطره انداخته و نارضایتی‌های گسترده‌‌ای را به بار آورده است. شاید یکی از پیامدهای این وضعیت ناامن اسف‌بار روستاها، جریان سیل‌آسای مهاجرت به دورن شهر‌ها و مناطقی است که در قلمرو دولت افغانستان قرار دارند؛ مهاجرتی که برای فرار مردم از شر جنگ‌آوران بی‌سواد و تبه‌کاران حرفه‌‌ای که مثل خفاش از خون‌ومال و عزت‌شان بهره‌کشی می‌کنند، رهایی یافته و اندکی نفس راحت بکشند. با تبیین مؤلفه‌های امنیت انسانی، به آسانی می‌تواند دریافت که هیچ یکی از این مؤلفه‌های این مهم، در قلمرو طالبان وجود ندارد.
پژوهش‌گران حوزه‌ی امنیت و توسعه، امنیت انسانی را دوربودن انسان‌ها از تمام خطرها، تهدیدها و عواملی می‌دانند که زندگی و شخصیت آن‌ها را با خطر روبه‌رو می‌کند. از سوی دیگر، امنیت انسانی با امنیت اجتماعی تفاوت دارد و در امنیت انسانی، به فرد تأکید بیشتر شده و واحد تحلیل در بررسی امنیت انسانی فرد است نه موارد دیگر. بر پایه‌ی این تعریف، نخستین مؤلفه‌ی امنیت انسانی، حق حیات است. امروزه حیات انسان‌های ساکن در قلمرو طالبان مصون نیست و قتل‌های هدف‌مند، شکنجه‌های ظالمانه‌، بی‌عدالتی سیستماتیک، تجاوزهای جنسی و فساد اخلاقی و مالی به اوج خود رسیده است.
تبه‌کاران و جنگ‌آوران که هسته‌ی جنگ طالبان را پیش می‌برند؛ به هیچ دادگاه و قانون و عدالت پاسخ‌گو نبوده و بدنه‌ی رهبری طالبان، پیوسته از این جنگ‌جویان و تبه‌کاران حمایت‌های سیاسی می‌کنند. صدها مورد قتل‌، باج‌گیری و تجاوز جنسی در روستاهایی که در قلمرو طالبان قرار دارند صورت گرفته است که طالبان نه تنها آن را بررسی نکرده ‌اند، بکله از عاملان آن حمایت کرده و زمینه‌های اوج‌گیری ناامنی و فشار بر مردم را بیشتر کرده ‌اند. بخش بزرگی از چرخه‌ی جنایت‌های ضدانسانی و ناقض کرامت انسان توسط جنگ‌جویان طالبان و یا افراد وابسته به آن‌ها صورت می‌گیرد، که آن‌ها جواب‌گو نیست و از پیگرد قانون و عدالت در امان استند.
تهدیدهایی مانند جرایم سازمان‌یافته؛ نظیر قتل‌های هدف‌مند، نقض حقوق اساسی انسان، قاچاق مواد مخدر و تجاوزهای جنسی، از مؤلفه‌های اساسی عدم امنیت انسانی است که همه‌ی آن‌ها نه تنها در قلمرو طالبان نقض می‌شود؛ بلکه قاچاق مواد مخدر، قتل‌های هدف‌مند، ترورهای پنهان، باج‌گیری، تجاو جنسی و قاچاق مواد مخدر به گونه‌ی آشکار و رسمی و بدون هیچ نگرانی به اجرا در می‌آید. به عنوان نمونه: سال گذشته مردم منطقه‌ی «جرغان»، یکی از روستاهای دورافتاده در مرز ولایت سرپل و غور، در واکنش به باج‌خواهی طالبان دست به اعتراض زدند که طالبان سرکرده‌های آن اعتراض را کشته و بخش بزرگی از مردم را شکنجه کردند.
در زندان‌های طالبان، هیج حقوق انسانی مراعات نمی‌شود؛ مردم در ترس و دلهره به سر می‌برند، دادگاه و عدالت و قانون وجود ندارد، خویش‌خوری و رفیق‌‌بازی در ساختار این گروه، مجرای‌های رسیدن به عدلت را بسته است. تبه‌کاران و جنگ‌آورانی که چتر امنیتی طالبان آن‌ها را حمایت می‌کند، همه مؤلفه‌های امنیت انسانی را نقض کرده و ساختاری غیرانسانی، غیردینی و پر از خشونت و توحش را ایجاد کرده ‌اند که هیچ کس، توانایی مخالفت و اعتراض بر آن را ندارد. مردم مجبورند که یا کوچ ‌اجباری کنند؛ یا در این شرایط اسف‌بار فقر و ناامنی به سر برده و بدون این که صدای اعتراض بلند کنند، باید به زندگی‌شان ادامه‌ بدهند.
غیرانسانی به خاطری است که همه‌ی مؤلفه‌های امنیت انسانی در این ساختار خونین نقض می‌شود؛ غیردینی برای این است که پیامبر اسلام گفته است: «جان و مال و ناموس مسلمان مصون است»؛ اما در این ساختار، جان، مال و ناموس مردم در امان نیست و گراف فساد مالی، تجاوزهای جنسی، باج‌گیری، قتل و ترور هر روز بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود. جنگ‌آوران و تبه‌کاران تمام این جنایات را به نام اسلام انجام می‌دهند که بزرگ‌ترین خیانت به اسلام است. از این ‌رو، به گونه‌ی قطع می‌توان ادعا کرد؛ ساختاری را که طالبان با استفاده از جنگ‌آوران و تبه‌کاران در قلمرو خود ایجاد کرده اند، ساختاری خونین، غیراسلامی و ناقض همه‌ مؤلفه‌های امنیت انسانی است.
امروز طالبان بیشتر از هر روز دیگر، از مردم و توده‌های افغانستان بریده ‌اند. مردم به شدت از عمل‌کرد طالبان در روستاها ناراض استند، شمار زیادی از علمای سنتی نه تنها با گروه طالبان هم‌دست و هم‌فکر نیستند، بلکه از اقدامات غیراسلامی و غیرانسانی طالبان به ستوه آمده و در موارد بسیار، به شهرها و محل‌های دیگری که دولت حاکمیت دارد، مهاجرت کرده ‌اند. اکنون طالبان نه مردم دارند، نه جامعه‌ی ‌جهانی آن را هم‌راهی می‌کند و نه از نظر ایدیولوژیکی قوی و ثابت استند؛ طالبان جز خشونت و جنگ،‌ ابزار دیگری در دست ندارند و اگر جنگ را از این گروه بگیری، شیرازه‌ی آن از هم می‌پاشد و نابود می‌شود.