
نویسنده:فرشاد عمری
سواد رابطه چه است؟ چگونه آدمها به کمبود آن مواجه استند؟ نداشتن سواد رابطه، ما را به کجا میکشاند؟
از آنجاییکه امروزه سواد رابطه در جامعهی ما به موضوع اساسی در ایجاد پیوندها مبدل شده؛ این نوشتهی تحقیقی-معلوماتی به شرح این مهم پرداخته است.
تعریف
سواد رابطه به معنای داشتن دانش رفتار، گفتار و عمل مناسب در ایجاد پیوند میان انسانها است.
ارتباط سالم و مثبت، ضمن حفظ استقلال فردی؛ سلامت، شادابی و بهترینها را برای آدمها به همراه دارد. انسانهاییکه ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری تجربه میکنند و شادتر استند.
عوامل کمککننده در بیسوادی رابطه
ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ خوب انتخاب کنیم؛ معمولا ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ همزیستی ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنیم ﮐﻪ خاصیتﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪی ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ. اکثر وقتها ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺣﺲﻫﺎﯼ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ، اختلالهای ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ و تعبیر اشتباه رفته و ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯﻣﺪﺗﯽکه ﺁﻥ ﺣﺲ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﺧﻮﺩ ﺯﺩﻥ ﻭﯾﮑﯽ هم ﺳﺮ ﺁﻥ بیچاره.
ﺑﺤﺮﺍﻥ نداشتن ﺗﻌﺎﺩﻝ؛ بلد ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺁﻫﺴﺘﻪﻭﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ آنچنان ﺗﻨﺪ میرانیم ﮐﻪ در بعدش نفس مان ﺑﻨﺪ میآید. همه ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻫﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺮﺝ میکنیم، ﺗﻮﻗﻊ طرف مقابل ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﻣﺪﺗﯽ که ذوق و علاقهی مان ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ و…
ﻗﺪﺭﺕ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ، ﺟزوی ﺗﻔﮑﯿﮏﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﻧﺪ؛ به طور مثال، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ در ﻣﯿﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪی ﻋﺎﻃﻔﯽ بفهمیم ﻣﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭیم، ﻋﺎﺩﺗﯽ ﯾﺎ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ما ﺗﺤﻤﻠﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ؛ اما آیا ﺗﺤﻠﯿﻞ میکنیم؟ ﺑﻪ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺟﺰییات میپردازیم؟ ﺭﺍهکارﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﺍﻃﻼﻉ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻣﯽکنیم؟ البته که نه؛ چرا که ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻭ ﺁﻧﯽ از خود ﻧﺸﺎﻥ میدهیم.
ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺗﺤﻠﯿﻞ، ﺩستآﻭﺭﺩ پختگی است ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﮐﻪ این ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪی ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﺎ اﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ، ﺫهن ﻏﻠﻂ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻏﻠﺒﻪ میکند ﻭ ﺍجازه نمیدهد ﮐﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺩﺭﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ تنشها ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺷﻮﺩ.
بلد ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎﯼ آدمها ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ما اﺳﺖ، ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ؛ حتا ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ و ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎی ﺍﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﻢ. ﻏﺮﻭﺭﺧﻮﺩ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ؛ ﺍﻣﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭﮐﺶ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺍﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ که ﺧﻮﺩﺵ ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﺁن ﺭﺍ فقط ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ؛ ﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ بر ﺍﺳﺎﺱ ﺧﻮﺍﺳت ﻣﺎ، ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﺎﺯهﺍﯼ ﺑﺴﺎﺯﺩ.
راهکارها
عزیزالله قانع، استاد دانشگاه در رشتهی علوم اجتماعی است. او سه موضوع اساسی را راهکار این مساله میداند.
۱- انتظار واقعگرایانهای از طرف مقابل داشته باشیم. هیچکسی دقیقن همان چیزی نیست که خواهان آن استیم. گاه افراد با عمل شان شما را ناامید میکنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیریم و قصد تغییر آنها را نداشته باشیم.
۲- ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺏ کنیم؛ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽﮐﻪ بیشترین ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ بیشترین درک را داشته باشد، انتخاب کنیم. ﺍﻟﺒﺘﻪ شباهت ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ یکسانی ﻧﯿﺴﺖ.
۳- در رابطهها ﺗﻌﺎﺩﻝ داشته باشیم؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﯾﺘﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ بدﻫﯿﻢ. همچنان ﻧﯿﺎﺯ ﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻪﺷﺪﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯿﻢ؛ ﻧﻪ ﺧﻔﻪ ﺍﺵ ﮐﻨﯿﻢ و ﻧﻪ ﻭﺍﺩﺍﺭﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺧﻔﻪی ﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ. همچنان در این باره حدیثی از صحابهی کرام نیز بیان شده؛ انسان بلندمرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مىشود.
توصیههای سودمند
کارشناسان حوزهی ارتباطات، چند نکته را به عنوان توصیه توزیع دادند.
– برای دوست خود وقت بگذاریم، شنوندهی خوبی باشیم.
– تبادل اطلاعات کنیم.
– خود مان باشیم؛ اگر بتوانیم در برخوردها خود مان باشیم و نقش بازی نکنیم، بسیار دلچسبتر و مقبولتر خواهید بود. چنانچه خود را زیر نقاب پنهان کنیم، بالاخره دیر یا زود خود واقعی مان آشکار خواهد شد و به روابط ما لطمه خواهد زد. یک رابطهی سالم با انسانهای واقعی ساخته میشود، نه با شخصیتهای ساختگی.
– برای گفتوگو زمان مناسبی را تعیین بکنیم.
– روی زمان حال بحث کنیم و از موضوع بحث خارج نشویم. شکستهای گذشته قابل تغییر نیستند.
– پذیرای احساسهای دیگران باشیم، دیگران را درک کنیم و به احساس آنها احترام بگذاریم.
– خود را بشناسید؛ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ، از آنچه استیم و دوست داریم باشیم، ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﺩمدمیﻣﺰﺍﺝ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯾﻢ؛ ﺍﻣﺎ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍقعن که اﺴﺘﯿﻢ! ﺍﺯ ﻋﻼقهی ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳتﻫﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺁنچه ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻃﻠﺐ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، شناختی نداریم. ﺍﯾﻦ فقر ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﻢ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻔﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ خوشبختی ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ.
– به خود فرصت بدهیم؛ دوستشدن و ایجاد یک رابطهی سالم یکباره اتفاق نمیافتد. نزدیکشدن به افراد جدید کمی دشوار به نظر میرسد؛ ولی به خاطر بسپارید آشناشدن با افراد کمی طول میکشد. ایجاد یک رابطهی سالم نیاز به زمان دارد.
نتیجهی کلی موضوع
متاسفانه جامعهی ما در کنار فقر علمی و مفهومی، دچار بیسوادی شدید رابطهای میان افراد است. بدون همپذیری و درک دیگران همواره با هم ناسازگاریم. از سوی دیگر، کمسوادی رابطه باعث شکلگیری سویتفاهمها میشود؛ ممکن خیلی نیت نیک به همدیگر داشته باشیم؛ اما سویتفاهمهای مان باعث دوری از هم میشود. پس از نظر من نیاز است تا بیشتر یاد بگیریم که برای همدیگر خیلی میارزیم. تلاش بکنیم که به همه، آدم خوبی باشیم. محبت، صمیمیت، حس همکاری و صداقت را پیشهی خود بگیریم.