در جنگ موجر و مستأجر چه کسی برنده است؟

نعمت رحیمی
در جنگ موجر و مستأجر چه کسی برنده است؟

داشتن علم، دانش، تدبیر و مدیریت شرایط دشوار، تفاوت انسان امروز با گذشته است. غلبه بر شرایط مترقبه و غیر مترقبه‌ و به کنترل در آوردن آن‌ها، دغدغه‌ی همیشگی انسان‌ها بوده؛ اما همیشه حوادث و ناهنجاری‌هایی بوده است که تمرکز و تسلط او بر پیرامونش را به چالش کشیده و انسان را به مبارزه خواسته است. کرونا، موجود میکروسکوپی و ریز، حریف انسان دانش‌مند امروز است، این ویروس که شاید خود، نتیجه‌ی تلاش‌های انسان برای تسلط و نظم بیشتر جهانی باشد، تمام نظم و انضباط کره‌ی زمین را از بین برده و همه چیز، از سیاست، اقتصاد، علم، زندگی و ابهت انسان را ضرب در صفر کرده است تا او جرأت رفتن، دیدن، خوردن و دست زدن به هیچ چیزی را نداشته باشد، بی‌کار و بی‌زار در چهاردیواری خانه اش زندانی شده و حتا نزدیک‌ترین دوستانش را نبیند. خانه‌ی که ممکن است از او نباشد و در آینده‌ی نزدیک یا همین امروز به دلیل نداشتن درآمد و پول، به یک دردسر بزرگ برایش بدل شود.

از چندی پیش، کارزاری از سوی برخی رسانه‌ها در کشور راه افتاد که در دوران قرنتین، بی‌کاری و نداشتن درآمد، مستأجران پول موجران را ندهند یا موجران از مستأجران کرایه نگیرند. تعدادی اندک داوطلبانه چنین کردند؛ اما از آن‌جا که پول‌دار شدن در افغانستان بیش از آن وابسته به کار و تلاش پی‌گیر ناشی از توانایی علمی، تخصص و یا زحمت فراوان باشد، بیشترینه معطوف به مسائل غیر از این چیزها است، اکثر موجران به ندای بخشنده‌ی رسانه‌ها گوش ندادند تا حکومت در یک خواهش-فرمان جدید و عجیب -که این روزها تعدادش نیز زیاد شده است-، اعلام کند که مستأجران از پرداخت کرایه‌ی خانه و دکان معاف اند. در روزگاری که بیشتر اداره‌های حکومتی و قضایی بسته است تا گاو حوزه‌های امنیتی، چهارگانه و پیشانی سپید بزاید؛ آن‌ها که از این پس، مجبور اند به جای کنترل آمد و شد قرنتین، جلوگیری از دزدی و بلوای گرسنگان، مشغول کندن دست موجر از یقه‌ی مستأجر باشند. در جامعه‌ی گرسنه و سقوط کرده‌ی که قانون، هیچ وقت نگاه مساوی به افراد نداشته و حق همیشه با کسی بوده که زور، پول، شناخت و قدرت بیشتر داشته است. در کشوری که رسیدن به قدرت، همیشه از مسیر زور و تفنگ به دست آمده، بایدها و نبایدهایش با لوله‌ی تفنگ و لبه‌ی تیز شمشیر قابل سنجش بوده است؛ قانون نیز به میل و اراده‌ی قدرت و زور عمل کرده و بین دارا و ندار، موجر و مستأجر همیشه تفاوت بوده است. شاید عیب از قانون نباشد؛ چون در جایی که قدرتی ناشی از تفنگ تعیین کننده باشد، قانون خود به خود به گوشه‌ی رانده شده و زورمندان تعیین می‌کنند که چه و کی در کجا و چرا باشد، نه قانون و مقررات.

در چنین وضعیتی، زور حرف اول را زده، زورگویی، زورآزمایی و زورگیری، در نهاد آدم‌ها نهادینه می‌شود، چه کسانی که در بهترین دانش‌گاه‌های دنیا درس خوانده و بالاترین مدرک ممکن را دارند و چه کسی که بر سر سنگی در یک کوهستان نشسته و به «نِی لبک» چوبانی اش پف می‌کند!

وقتی زور بر همه‌ی زوایای زندگی مسلط شود، در نبود تسلط قانون، انسان‌ها به زوردار و بی‌زور، دارا و ندار، موجر و مستأجر، فرادست و فرودست تقسیم می‌شوند و حق نیز همیشه با زوردار، دارا، موجر و فرا دست خواهد بود. وضعیتی که موجب فاصله‌ی مردم از قانون، بی‌عدالتی، از بین رفتن حس مالکیت و وفاق عمومی می‌شود. مردم باور شان را از عدالت‌محور بودن قانون از دست می‌دهند و قراردادها از ثبت رسمی و قانونی به طرف قراردادهای عرفی، اخلاقی و وابسته به نزاکت‌های اجتماعی می‌رود؛ روحیه‌ی فرادست و فرودست بودن وارد رفتار اجتماعی، موجر و مستأجر شده و حتا در کردار کودکان نیز دیده می‌شود. این روحیه، مستأجران را به انسان‌های بی‌ریشه و مؤقت بدل می‌کند که در هیچ کجا آرام و قرار ندارند و تا با محیط، افراد محل و دکاندار سرکوچه آشنا می‌شوند، باید مثل پرستوهای مهاجر، از آن محل کوچ کرده و به جای دیگر بروند.

هدف از بی‌ریشه‌گی، ریشه‌های انسانی، هویت، اخلاق و… نه که ریشه‌های اجتماعی و محلی است. ریشه‌ی مستأجران در سفر و جابه‌جایی است، نه در ماندن؛ درست مثل خود زندگی و دنیا که فانی و گذران است. مستأجران –بیشترینه؛ به خصوص فامیل‌ها- آدم‌های محتاط‌ و منضبط‌تر نسبت به موجران اند، آن‌ها با دانستن وضعیت قانون و قراردادها، تلاش می‌کنند، آهسته بیایند و آهسته بروند تا کلاه شان با صاحب خانه درهم نرود و گرنه، بدون آن که در انتظار حمایت از سوی قانون باشند، باید دنبال خانه‌ی جدید بگردند.

در چنین وضعیتی، چگونه مستأجر جرأت می‌کند به موجر بگوید، براساس دستور جناب والی صاحب کابل، اجاره خانه نمی‌دهد؛ چون اساس رفتار بر عدم مواجه و تقابل است، نه «شخ دماغی» و ندادن کرایه. مستأجران همان‌گونه که گفتم وقتی –به اصطلاح وطنی-، آب شان را از بیم موجران، پُف کرده می‌خورند؛ چگونه به آن‌ها بگویند کرایه نمی‌دهند؟ مگر آن که خود صاحب‌خانه‌ها دل‌شان بسوزند و مستأجران را از پرداخت پول معاف کنند که این کار را نمی‌کنند؛ چون اگر قرار بود که چنین بذل و بخشش‌هایی داشته باشند که صاحب‌خانه نمی‌شدند.

بی‌قانونی و نابسامانی حاصل از وضعیت همیشه آشفته‌ی سیاسی و مناسبات اجتماعی این سرزمین، در نبود تسلط قانون بر جامعه، انصاف، رحم و مروت را نیز از بین برده و همان‌گونه که موریانه‌ی فساد، خزانه‌ی حکومت را جویده، سودجویان نیز تا توانسته اند، جیب‌های مردم را خالی کرده اند. افرادی که همیشه در کمین فرصت بوده و از هر تحول، به نفع خود استفاده کرده اند. وقتی به طرفت‌العینی، تخم مرغ از ۵ به ۲۰ و آرد از ۱۴۰۰ به ۲۸۰۰ افغانی می‌رسد، کرایه نگرفتن موجران از مستأجران، انتظار ناپلئونی و دور از واقعیت است. دی‌شب که قیمت تخم مرغ را از دکاندار پرسیدم، او گفت افرادی را می‌شناسد که در همین مدت کرونایی، از سود احتکار و گران‌فروشی، سه تا خانه خریده اند. والی صاحب کابل و برخی اعضای تیمش، گاهی حرف‌های قشنگ می‌زنند؛ ولی شدنی نیست. باور تان نمی‌شود، کمک‌های رکورد شکن چهارونیم کیلویی را به یاد بیاورید.