لکنت زبان در تمام کشورهای جهان میان افراد وجود دارد. خیلی از دانشمندان بزرگ، استادان دانشگاهها و شهروندان عادی لکنت زبان دارند. در کشور ما لکنت زبان یکی از سوژههای بد است. خیلیها لکنت زبان را عیب کلان دانسته و طرف را مسخره میکنند. البته این کار به اخلاق افراد و در کل سطح آگاهی و شعور جمعی وابسته است؛ ولی با آنهم این مورد در کشور ما بیشتر سوژهی منفی است.
بهتر است موقع حرف زدن با کسانی که دچار این مشکل گفتاری استند، اندکی صبوری به خرج بدهیم. سعی نکنیم واژهای که میخواهند بگویند را ما بگوییم. با آرامش صبر کنیم تا آنها خود شان واژه را بیان کنند. ما عادت داریم در مواجه با افرادی که لکنت زبان دارند، در گفتن گپ شان کمک کنیم. آنچه را که حدس میزنیم میخواهند بگویند را ما میگوییم.
سخن گفتن حاصل مجموعهای از اعمال و فرمانهایی که هنرمندانه همآهنگ با هم و در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر عمل میکنند. هنگامی که صحبت میکنیم، صدای خود مان را میشنویم و در همان حال بدون آن که متوجه باشیم، نقشهی ادای هجای بعدی را طرح کرده ایم. در افرادی که به لکنت زبان مبتلا استند، این فرآیند مختل شده است. به یک معنا در افراد مبتلا به لکنت زبان، ارتباط بین تأثیرپذیری از محیط و ارسال فرمان به عضلات برای پاسخگویی به این تأثیرات، دچار اختلالاتی شده است.
چنانچه فرد مبتلا به لکنت زبان یک گوشی در گوشش بگذارد، به شکلی که صدای خودش را نتواند به وضوح بشنود، ممکن است لکنتش برطرف شود و روانتر صحبت کند. دلیل آن هم این است که در این وضع، سیستم عصبی در نیمکرهی چپ مغز فرد تضعیف میشود و لاجرم، نیمکرهی بخش راست، وظایف نیمکرهی چپ را به عهده میگیرد و تلاش میکند فقدان را جبران کند. نیمکرهی راست مغز، در اشخاصی که بیانی شیوا و روان دارند، فعالتر از اشخاص مبتلا به لکنت زبان است. با این حال پژوهشگران دریافته اند که این امر در برخی مواقع تحقق پیدا نمیکند. برای مثال، چنانچه فرد به اضطراب و تنش دچار شود، تعادل شکننده یاد شده، دوباره مختل میشود.
اما متأسفانه شوخی کردن در افغانستان شوخی با مواردی است که ما فکر میکنیم عیب طرف مقابل است و برای پیروز شدن در شوخی، همان نقطه را نشانه میگیریم. در مورد لکنت زبان شان با آنها شوخی نکنیم. در رخ دادن این اتفاق، آنها تقصیری ندارند. کارهایی را باید انجام دهیم و کارهای هم است که نباید انجام دهیم. مثلا، برخی افراد وقتی یک واژه را نمیتوانند بیان کنند، دچار استرس میشوند؛ آنها را زیر فشار نگذاریم و اجازه بدهیم احساس آرامش کنند. هرگز لکنت زبان دیگران را اسباب شوخی و خنده نکنیم.
در این دنیای مضحک، بهانههای دیگری برای خندیدن پیدا کنیم! با کسی که دچار لکنت زبان است، آرام و شمرده حرف بزنیم. تند حرف زدن ما باعث میشود او هم احساس کند باید با شتاب حرف بزند؛ به همین دلیل، خطاهایش بیشتر میشود. در کودکان لکنت زبان قابل تداوی است. برخی کودکان در دورهای از زندگی دچار لکنت زبان میشوند. این دوره ممکن است خیلی کوتاه و گذرا باشد؛ اما در خیلی مواقع لکنت زبان کودکان شدید شده و برای روابط آنها و اعتماد به نفس شان مشکلاتی را ایجاد میکنند.
خیلی مواقع خانوادهها در مورد لکنت کودکان و نحوهی برخورد درست با آنها نگرانیهایی دارند. به کودکانی که دارای لکنت زبان اند اعتمادبهنفس بدهیم. کودکانی که دچار لکنت زبان استند را تشویق کنیم در میان جمع حرف بزنند؛ تشویق شان کنیم تمرین کنند. اگر کودکی لکنت زبان دارد، او را سرزنش نکنیم؛ بلکه تلاش کنیم با کمک گفتاردرمانی، راحتتر حرف بزند. وقت حرف زدن کسی که لکنت دارد، با مهربانی به او نگاه کنیم و تماس چشمی برقرار کنیم و نشان دهیم مشتاقانه و با صبوری حرفهایش را میشنویم.
در آخرین مورد برای آنها دلسوزی نکنیم یا به صورت اغراق شدهای نسبت به آنها مهربان نشویم. فقط شرایط شان را درک کنیم و برای حرف زدن، به آنها اعتمادبهنفس بدهیم. برای این که انسان بهتری باشیم، لازم نیست حتما مکتب بسازیم، با انگشت کوچک مان سوراخ یک سد را ببندیم، همهی قرآن یا شاهنامه را حفظ کنیم یا سوپرمن باشیم؛ گاهی کافی است با کسی که دچار یک مشکل مادرزادی است با احترام و همدلی برخورد کنیم.