موسیقی و فرهنگ در جامعه‌ی افغانستانی

تقی حسینی
موسیقی و فرهنگ در جامعه‌ی افغانستانی

موسیقی سالیان درازی است که بین مردم رواج دارد و اولین نشانه‌های نواختن موسیقی به چهار هزار سال پیش بر می‌گردد، که در آن هر جمع و جماعتی بنا بر سبک و سیاق خود و با ابزار مربوط به خود، موسیقی را می‌نواخت. آنچه اهمیت داشت، این بود که موسیقی، عاملی بود برای نزدیک‌تر شدن قلب‌ها. در ابتدا شاید این موسیقی بود که آیینه‌ی آداب، رسوم و اتفاقات زمان خود بود؛ اما به مرور و با گذشت زمان کم کم موسیقی بخشی از فرهنگ هر مرز و بوم شد و به عنوان رکنی از ارکان جامعه بر فرهنگ،

تأثیر انکارناپذیری گذاشت. فرهنگ عبارت است از اندیشه‌ی مشترک یا ویژگی‌های فکری یک جامعه. فرهنگ موروثی نیست و وجود مستقل ندارد و در همه‌ی زمان‌ها از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و به عنوان یک ساختار اجتماعی شناخته می‌شود.

به طور کلی می‌توان گفت که هم فرهنگ بر موسیقی اثر می گذارد و هم موسیقی بر فرهنگ و این ‌که تأثیر کدام یک بیشتر است، به عوامل متعددی بستگی دارد و بسیار نسبی است. معمولا هنرمندان و به ویژه شاعران، از پیشگامان و تأثیرگذاران بر تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده اند. این عده به علت داشتن تفکری متفاوت، خلاق و در عین حال برخورداری از ذوق هنری، همواره درد جامعه را بهتر درک کرده و در قالب شعر و موسیقی از بطن جامعه، مشکلات و معضلات روز سخن گفته اند.موسیقی نشأت‌گرفته از احساس افراد بوده پس به سادگی بر احساسات دیگران تأثیر می‌گذارد و در صورت برخورداری از جذابیت و خلاقیت کافی، به مرور در جامعه تسری یافته و بر سطح وسیع‌تر تأثیر می‌گذارد و فرهنگ را دست‌خوش تغییراتی هرچند اندک می کند؛ این تغییرات کوچک در طی زمان رشد کرده و تغییرات اساسی را در هر فرهنگی شکل می‌دهد.

تأثیر موسیقی معمولا بر نسل جوان بیش از سایر اقشار جامعه است. سبک موسیقی مورد علاقه‌ی افراد می‌تواند نشان‌دهنده‌ی طبقه‌ی فرهنگی آن فرد نیز باشد؛ لذا سبک پوشش، گویش، رفتار و… همه و همه نشان از میزان گره‌خوردگی عمیق فرهنگ و موسیقی دارد. آنچه امروزه در جامعه‌ی ما به عنوان موسیقی رواج دارد را، نیز می توان گفت، از پیوند تنگاتنگ بین فرهنگ و نوع رفتار کنش‌گران اجتماعی افراد جامعه‌ی افغانستانی است. گفته شد؛ موسیقی بر فرهنگ تأثیر بسیاری دارد، نوع موسیقی و یا علاقه به انواع موسیقی که در حال حاضر در بین افراد جامعه‌ی ما رواج دارد، یکی از عامل‌های عقب‌ماندگی فرهنگی و رفتاری و حتا پوششی است. مبنا را بر موسیقی غربی نمی‌گذاریم؛ اما پیشرفتی که باید در موسیقی و شعر می‌داشتیم، وجود ندارد؛ آثاری چون سراچه، آخ ، اخی خمارم، یا پرده‌ی اول؛ امثال این‌ها، نوع موسیقی رفتاری جامعه را تعیین می‌کند.

همان طور که خواننده از درد دندان می‌گوید، افراد اجتماع ما نیز از درد دندان بی‌صبری و بی‌حوصلگی را در رفتار خود پیشه می‌کنند. آهنگ رفتاری در جامعه‌ی ما به شدت خارج از نوت است؛ به اصطلاح نه سور دارد و نه لَی، نه کمپوز دارد و نه هماهنگی بین آلات موسیقی آن دیده می‌شود. رفتار اجتماعی ما را در یک کنسرت تصور کنید، به طور یقین جایزه‌ی بی‌نظم‌ترین و ناهماهنگ‌ترین اجرای موسیقی خواهد بود. موسیقی، شعر و شاعری از ملزومات پیشرفت در هر جامعه‌ای است. موسیقی می‌تواند در نزدیک‌تر شدن قلب‌ و احساس مشترک زندگی و همچنان کنترل رفتار اجتماعی نقش به سزایی داشته باشد.