پژوهشی از برین مارتین و ویندی وارنی دانش، فنآوری و جامعه دانشگاه والونگونگ استرالیا
برگردان: فرید برزگر/ بخش دوم
سبکهای ارتباطات سیاسی
برای دسترسی به یک بینش در متمایز کردن «امکانات عدم خشونت» به عنوان ارتباطات؛ انجام یک سری مقایسهها، با سبکهای دیگر ارتباطات سیاسی کمک میکند. از راههای فراوان ارتباطات سیاسی، ما سه راه را به مقصد مقایسه انتخاب میکنیم: گفتوگوی منطقی/عقلی، سیاستهای انتخاباتی و خشونت. هرکدام از اینها، در سوی دیگری از هر مرز نظر عدم خشونت واقع میشوند. با آن که عدم خشونت، نظریهی مورد استدلال قرار گرفته است، در هر مورد زمینهی جدال نزدیک به مرز وجود دارد.
نخستین مرز میان «گفتوگو» و «کنش» است. کنش بدون خشونت شامل اقدام است، به عبارت دیگر، انجام کاری عبور از دادخواهی به اعتصاب؛ در حالی که گفتوگو، شامل صحبت کردن یا ابزار نمادین دیگر ارتباطات است. برای آنهایی که صحبت کردن را شکلی از کنش میپندارند، میتوان گفت مرز بین «کنش استدلالی» و «کنش فوق استدلالی» است. بسیاری از روشهای نمادین کنش، مانند نامهنویسی، زیر مجموعهی نزدیک به مرز کنش استدلالی، قرار میگیرند. گفتوگوی منطقی/عقلی که در مقابل کنش عدم خشونت، انتخاب کردیم، یقینأ نوعی از گفتوگو است.
مرز دوم، میان کنش متعارف و غیر متعارف است. کنش متعارف سیاسی، شامل سخنرانیها، جلسات، برگزاری انتخابات، رایدهی، ساختن احزاب سیاسی، لابیگری و بسیاری دیگر که در کشورهایی دارای دولتهای انتخابی، معمولا شناخته شده اند. در مقابل، همانگونه که در نظریههایش تعریف شده، کنش عدم خشونت، به طور کل یا فقط شامل آن اشکالی از کنش میشود که فراتر از رفتارهای معمول سیاسی میروند. به طور مثال، تحریمها و بنداندازی اماکن عامه، بخشی از عملیات معمول و روزانهی دستگاه سیاسی نیست. آنها، مثل امکانات قابل پیشبینی زندگی سیاسی، مانند انتخابات یا جلسات شاخههای احزاب سیاسی پیگیر و معمول نیستند، گاهی حتا غیر قانونی اند. دستهی «کنش متعارف سیاسی»، بستگی به زمینه/ شرایط/ اوضاع دارد. در بعضی دولتها، دادخواهی، راهپیمایی یا حتا اعتصابات ممکن است روزمره و غیر استثنایی باشد، در حالی که در بعضی دیگر، رهبران سیاسی، آنها را چالش جدی تلقی میکنند. دستهی «کنش عدم خشونت»، در برگیرندهی اشکال چالشبرانگیزتر و غیر معمولی از کنش است.
مرز سوم، میان خشونت و عدم خشونت است. خشونت در اینجا به معنای خشونت فزیکی، مانند ضرب و شتم، زندانیکردن و قتل است. برای بررسی این مرز، خشونت عاطفی و ساختاری را کنار گذاشته ایم. خشونت در مقابل بدن فزیکی، مرز است با جدل بر سر این که آیا خرابکاری/کارشکنی/سبوتاژ، کنش عدم خشونت حساب میشوند، یا نه.
جدول شماره ۱، گروه هشت امکانی را نشان میدهد که از یکجا کردن هرسه تضاد، خلق شده است: کنش، گفتوگو، کنش متعارف، کنش غیر متعارف، خشونت و عدم خشونت. چندین مدخل در جدول شماره ۱، مخصوصا آنهایی که در بارهی گفتوگو اند، با دستهی مبهم «گفتوگوی خشونتبار»، میتوانند مورد بحث قرار گیرند. به این ترتیب، نکتهی اصلی ما این است که موقعیت کنش عدم خشونت را در رابطه به فعالیتهای دیگر، چگونه توضیح دهیم. اکنون بر تضاد میان عدم خشونت و سه شکل متضاد ارتباطات سیاسی، مانند گفتوگوی منطقی/عقلی، سیاستهای انتخاباتی و دهشتافگنی/تروریزم تمرکز میکنیم.
جدول ۱٫ کنش عدم خشونت خلق شده در فضای نظری تضادهای گفتوگو، کنش متعارف-غیر متعارف، خشونت و عدم خشونت.
(مثالهای معمول برای هر دسته)
غیرمتعارف متعارف
کنش عدم خشونت راهپیماییها، اعتصاب و اشکال دیگر کنش عدم خشونت انتخاباتها، لابیگری و اشکال معمول کنش سیاسی
گفتوگو مطالبههای قدرتمند عاطفی گفتوگوی هر روزه
کنش خشونتبار تروریزم بیرونی اقدام پولیس، زدوخورد
گفتوگو بدزبانی شخصی بدزبانی در حمایت از رقابتها
جدول شماره ۱.
برای بسیاریها، گفتوگوی منطقی/عقلی، سبک آرمانی ارتباطات سیاسی است (Habermas, 1984, 1987)، حتا اگر واقعیت فقط اتفاقی تخمین شده باشد. در گفتوگوی منطقی/عقلانی، اشتراک کنندگان از اغفال کردن، عاطفی بودن، خواستهای ویژه و هر چیزی که اساس حقیقی و منطقی یک مبادله را زیر پرسش ببرد، اجتناب میکنند. مسلمأ، این بهترین راه به اعضای جامعهي سیاسی در رسیدن به توافقات عملی برای زندگی باهمی است. به این ترتیب، نیاز نخواهد بود که ما بر سر امکانپذیربودن و مطلوبیت گفتوگوی منطقی/عقلی به عنوان یک روش یا هدف (اگر در نظر بگیریم) یا در بهترین شکل، به عنوان یک سبک ارتباطات سیاسی، دچار تردید شویم.
سیاستهای انتخاباتی، نسبتا سبک متفاوتی از ارتباطات سیاسی است. در اینجا، میتوانیم سیاستهای انتخاباتی را به عنوان رقابت میان احزاب و ( نامزدها)، برای یک دفتر سیاسی، شاخصهبندی کنیم که در آن، انتخابات شیوهی اصلی گزینش است. سیاستهای انتخاباتی، ابعاد ارتباطی مختلف دارند. آشکارترین شکل آن؛ نامزدها و احزاب سیاسی تلاش میورزند تا اعتماد رایدهندگان را هم با ارتباط مستقیم، مانند سخنرانیهای انتخاباتی و تبلیغات و هم با تطبیق پالیسیهایی که از طرف مردم خواستنی تلقی شده اند، به دستآورند. هرچند بعضی از عناصر سیاستهای انتخاباتی، به اساس ارزیابیهای منطقی از گزینهها صورت میگیرند، بعضی دیگر مانند فراهم کردن بودجهی ویژه، به حوزههای انتخاباتی کلیدی و تحرکات نمادین در مقابل جرایم یا خارجیها، چشمپوشی از روال معمول آجنداسازی، عملی کردن اتفاقات دلخواه (روابط عامه و تبلیغات ویژه) و راههای دیگر، کسب برتری نسبت به مخالفان سیاسی، اغفال کننده اند.
سبک سوم، ارتباطات سیاسی خشونت است. یک نمونهی آن، حملات دهشتافگنی یا تروریستی؛ معمولا به هدف نشان دادن موجودیت و فوریت شکایت یک گروه مشخص، از طریق یک رسانهی جمعی است. تردیدی نیست که تروریزم میتواند، به عنوان ارتباطات فعال شده و تقویت شده، توسط خشونت فهمیده شود (Schmid & de Graaf, 1982). دولتها نیز میتوانند، خشونت را در نقش نوعی ارتباط، مانند حضور گستردهی پولیس، دستگیریها و وحشیگری در برابر معترضان؛ (چه معترضان خشونتبار باشند چه بدون خشونت) به کار بندند. خشونت همچنان میتواند در خدمت توابع دیگر، مانند گرفتن جان انسان و داراییهایشان، همچنان اخلال یا حفظ نظم حاکم قرار گیرد؛ اما غالبا ابعاد مهم ارتباطی وجود دارند. در واقع، در اکثر موارد، معانی مشخصی از خشونت، مانند ضرب و شتم به خوبیفهمیده شده اند؛ اما ضرور است بگوییم معانیای که مقصود استفادهکنندگان خشونت اند، همیشه عین آن چیزی نیست که دیگران درک میکنند. آن مواقع که معانی واضح نیستند، مانند «تیراندازی هوایی/اتفاقی/رندوم»، به طور اغلب بسیار مختل کننده اند. به هرحال، بیشتر ازین میشود، در بارهی هر کدام ازین سبکهای ارتباطات سیاسی گفت؛ اما آنچه گفته آمدیم به منظور مقایسهی آنها کافیست. برای مقایسه شش امکان که با عناصر قدرت و تغییر اجتماعی سروکار دارند را انتخاب کردیم. آنها را اینجا، با یک پرسش مرتبط فهرست کرده ایم:
گفتوگو: آیا سبک ارتباطات، یک روند تبادل دوجانبهی معلومات و چشماندازها را پرورش میدهد؟
سازگاری ابزار-نتیجه: آیا سبک ارتباطات (ابزار) با هدف روند ارتباطات سازگاری دارد (نتیجه)؟
فرصت برای اشتراک: آیا سبک ارتباطات برای هر کسی که بخواهد اشتراک، کند باز است؟
محدودهی وضع فشار: آیا سبک ارتباطات، ظرفیت اذیت و منکوب کردن دیگران را دارد؟
برابرسازی قدرت: آیا سبک ارتباطات، ظرفیت کاهش نابرابری قدرت در میان اشتراک کنندگان را دارد؟
تحول نظام: آیا سبک ارتباطات، ظرفیت تغییر ساختارهای اجتماعی را دارد؟
بعضی ارزیابیهای نخستین در جدول ۲ داده شده اند. بعضی مدخلها در جدول، ممکن بدیهی یا خود-توضیح باشند، در حالی که دیگران نیازمند جدال بیشتر اند. چند دیدگاه را اینجا مطرح میکنیم.
جدول ۲: مؤلفههای چهار سبک ارتباطات سیاسی
گفتوگوی منطقی/عقلی سیاستهای انتخاباتی کنش عدم خشونت خشونت
گفتوگو
/دیالوگ یک ویژگی بارز مؤلفهی نسبی عنصر ضروری محدود یا معدوم
سازگاری ابزار-نتیجه بلند نسبی بلند پایین
فرصت برای اشتراک بلند محدود بلند پایین
محدودهي وضع فشار پایین متوسط (ستم از سوی اکثریتها) پایین بلند
برابرسازی قدرت پایین متوسط بلند بلند
تحول نظام پایین پایین بلند بلند
بالاتر از همه، گفتوگوی منطقی/عقلی، روشی است برای استفاده در دیالوگ (هرچند میتواند شکل تکگویی/مونولوگ را به خود گیرد). غالبا، هدف به خودی خود، گفتوگوی منقطی/عقلی است که در این صورت، سازگاری ابزار-نتیجه در درون ساخته شده است. هدف دیگر کنش منطقی/عقلی است؛ این میتواند «گفتوگو در عمل» تعبیر شود که باز هم، سازگاری ابزار-نتیجه را فراهم میکند. بیشتر افراد، میتوانند در گفتوگوی منطقی/عقلی اشتراک کنند، گرچه ممکن است اشتراک بعضیها، نسبت داشتن مهارتهای کم محدود باشد. در سوی دیگر، گفتوگوی منطقی/عقلی، قدرت کمی در خود دارد، چه در فشارآوردن برای توزیع دوبارهی قدرت، چه در تحول نظام.