بخش دوم
مسئلهی مهم دیگر در فیلم پرورشگاه، تأثیر کلانرخدادهای تاریخی روی زندگی و فرهنگ عام است. اگر در زمان تغییر تاریخی، مسیر تفکر و ساختار مدیریت دولتها تغییر کند، سیر تفکر و فرهنگ حاکم نیز تغییر میکند؛ یا بهتر است بگوییم: دو فرهنگ با پشتوانهی فکری خود وارد برخورد میشوند، رویارویی در کلانرخدادهای تاریخی خاصیت حذفی دارند یا به این مفهوم؛ فرهنگی که بانی آن انقلابی است و حاکم شده، حاکمیت فرهنگ گذشته را کنار میزند.
به صورت قطعی نمیتوان گفت؛ فرهنگی که با پشتوانهی انقلاب پیروز شده است، از فرهنگ نظام گذشته که با انقلاب فروپاشیده، پویاتر عمل کند؛ اما یک نکتهی قطعی در این برخورد وجود دارد که فرهنگ تازهواردشده، جامعه را درگیر تناقض میکند.
نظامی که توسط انقلاب اعمال میشود، نظام قبلی را از هر لحاظ نفی میکند و بر مهندسی اصول فرهنگی میپردازد. اگر انقلابهای پیروزشده منجر به دکتاتوری شوند و یا با پشتوانهی ایدیولوژی، ساختار و نظام دستخوش تغییر شود، جامعه با این عملکرد انقلاب، عاری از فرهنگ میشود و از همگسیختگی فرهنگی پدید میآید.
تفکر جدیدی که مبتنی بر ایدیولوژی با انقلاب وارد میشود، در پی نابودی فرهنگ گذشته آستین بالا میزند؛ چون، برای مردم جامعه، این فرهنگ، فکر جدیدی است، متن جامعه با آن در تقابل قرار میگیرد و تناقض فاحشی به وجود میآید؛ در چنین وضعیتی، حاکمیت بر آن میشود که از تحمیل و اعمال قدرت برای برپایی فرهنگ تازهوارد استفاده کند.
فرهنگی که توسط انقلاب مجاهدان وارد افغانستان شد، فرهنگ مبتنی بر ایدیولوژی بود که از اطراف افغانستان در کلانشهرها حاکم شد و سمبولهای شهری و رفتار شهرنشینان را با اِعمال سلطه، وادار به دگردیسی کرد؛ تلاشی که تمام نشانههای مدرن را با فرهنگسازی چندگانه به کام نابودی فرو برد.
در فیلم پرورشگاه، این مسئله بسیار به خوبی نمایش داده میشود. آغازین سکانسهای فیلم، نشاندهندهی فرهنگ غنیای است که بانی آن حاکمیت است و تمام نمادها، از شهر و شهرنشینی افغانستان حکایت میکند که تا هنوز ما در آن نقطه بر نگشته ایم.
اولین سکانس فیلم، از موتر آغاز میشود؛ سپس دومین سکانس، سینما است که نشانگر فرهنگ حاکم است و در سکانس بعدی آن، زنان را با پوشش خاص نمایش میدهد؛ پوششی که تا اکنون برای افغانستانیها غیرمعمول است؛ ولی در آن زمان، پوشش معمولی زنان به شمار میرفت. رفتهرفته، فیلم زمان را مشخص میکند که درگیر التهاب است و احتمال دارد، آنچه حاکم است، درگیر فروپاشی شود.
حرکت زمانی فیلم، ساختار هوشمندانهای دارد و با این تکنیک، کم کم حاکم شدن فرهنگ جدید و تناقض آن را نشان میدهد؛ مثلا در آغاز، دو پسر برای ورود به پرورشگاه، مشخصات خویش را به مسئول پرورشگاه بیان میکنند و متوجه میشویم که پدر یکی از این دو، مجاهد بوده و در جریان جنگ کشته شده است. سپس در سکانس دیگری از فیلم، نشان داده میشود که معلم زن خارجی شاگردان پرورشگاه را در مکتب تدریس میکند و باز نشان داده میشود که معلم خارجی، به خاطر جبر حاکم و پیشرفت مجاهدان در جنگ با دولت، افغانستان را ترک کرده است. پوشش زنان نیز، تفاوت فرهنگی را در دو نظام متفاوت مشخص میکند؛ البته در تمام فیلم، به صورت مستقیم جنگ نشان داده نمیشود؛ اما به صورت نمادین روایت دیگری از جنگ است.
در یکی از سکانسها که تقریبا فیلم از نیمه گذشته، تانکی نشان داده میشود که پشت پرورشگاه از تپهای با اصابب گلوله سقوط میکند و در سکانسی دیگر، یکی از بچهها با یک انفجار خودی در داخل اتاق پرورشگاه کشته میشود؛ کودکی از پشت سر پرورشگاه ماینی را یافته است و جنگ تنها در همین دو سکانس نمایش داده میشود.
نقطقهی اوج فیلم که تفاوت دو فرهنگ را به رخ مخاطب میکشد، سوزاندن کتابهای پرورشگاه توسط معلم و کودکان پرورشگاه است؛ از آنجا که مجاهدان، افغانستان را با سلطهی سلاح و حاکمیت ایدیولوژیک تصاحب کردند، فرهنگ حاکم را نیز باید نابود میکردند؛ چرا که مجاهدان بیشتر با فرهنگ کمونیستی مشکل داشتند و از همین رو، باید بقایای آن را نیز نابود میکردند.
این فیلم، چندین ویژگی دارد که آن را متفاوتتر از دیگر فیلمهای سینمایی افغانستان میکند. در قدم نخست، تغییر حاکمیت، در کلانرخدادهای سیاسی-نظامی نیست؛ در زندگی کودکانه است. مسئلهی دوم، نابودشدن حاکمیت فرهنگی است که با هزار درگیری ساخته شده و مسئلهی آخر آن، تأثیر رسانههای جمعی بر ذهن و تخیل کودکانه است. آخرین سکانس فیلم، مانند سکانسهای نخست آن تأثیر رسانه بر روان جمعی را خوب نشان میدهد.
مجاهدان، افغانستان را با جنگهای فراوان و حمایتهای کشورهای بیرونی تصاحب کردند؛ اما در این فیلم، تنها تغییر در نمادها آشکار میشود؛ ولی اخرین سکانس فیلم، مبارزه را بیشتر از آنکه با اسلحه نشان دهد، با درگیری فرهنگها به نمایش میگذارد.
در حکومت دموکراتیک افغانستان، سینما یکی از رسانههای جمعی پرمخاطب است که روان اکثریت مردم را تسخیر کرده؛ اما ورود مجاهدان، این فرهنگ را به نابودی کشانده است.
شخصیت مرکزی فیلم که تحت تأثیر سینمای هند است، با وارد شدن مجاهدان در پروشگاه، از قدرت تخیل خود شبیه شخصیتهای مرکزی سینمای هند که با یاغیها مبارزه میکنند، استفاده میکند و با جلوهای از این سینما و تخیل کودکانه به مبارزه میپردازد که نشاندهندهی تغییر فرهنگی و تناقض فرهنگ جدید با فرهنگ گذشته است.
در فرهنگ گذشته، کودکان با قدرت تخیل در جهان زندگی میکنند و با آموزههای هنری جهان را تغییر میدهند؛ اما فرهنگی که حاکمیت را به دست گرفته، مردان را اسلحه به دست وارد پرورشگاه میکند و همین سکانس، درشتترین نکتهای است که تفاوت دو فرهنگ را به مخاطب القا میکند.