نویسنده: محمد محمدی دانشجوی مقطع ماستری آموزش و پرورش
آموزش و پرورش رکن اساسی و بنیان توسعهی همه جانبه در هر کشوری است، نقش آموزش و پرورش در اعتلای جوامع امروزی بسیار مهم و با ارزش است، و معلمان در قامت هدایتگران این عرصه، بار سنگین این مسؤولیت را در پرورش استعدادهای درونی، پایبندی و تعهد به آرمان ها و باورهای انسانی بدوش میکشند. معلم، کلیدیترین نقش را در توسعه و پیشرفت جامعه بر عهده دارد و توسعه، پژوهش و نوآوری در جامعه، نیازمند نظام آموزشی برنامهمحور و علمی است. به گفتهی «دگلاس نورث»، برندهی جایزهی نوبل اقتصاد «اگر میخواهید ببینید کشوری توسعه یافته است یا نه! به کارخانهها و صنایع آن نگاه نکنید، کافی است سری به مکاتب آن بزنید، سرمایههای ما در چاه نفت یا در بانکها نیست، سرمایههای ما در مکاتب نشستهاند.» در مدلهای اقتصادی نیز آموزش را به عنوان سرمایهی اجتماعی وارد میکنند و کمتر مدل رشدی وجود دارد که این نقش را نادیده بگیرد.
آموزش و پرورش در افغانستان با مشکلات بسیار زیادی روبهرو است و این معضله بر رفتار، گفتار و کردار اکثر باشندگان این کشور تاثیر داشته، چنانچه مشکلات ناشی از آموزش و پرورش را میتوان در نوعیت برخورد اتباع کشور با یکدیگر، روند توسعهی کشور، شیوههای مقابله با بحران و …. را به آسانی درک کرد، زیرا آموزش و پرورش بر همهی نهادها و دستگاههای جامعه تاثیر میگذارد و توسعهی کشورها در تمامی ابعاد نیازمند توجه به آموزش و پرورش است. همهی کشورها منابع انسانی و انرژی لازم را برای توسعه و پیشرفت در اختیار دارند؛ ولی آن چیزی که لازمهی این امر مهم است، ذهن همگرا برای آبادانی و پیشرفت کشورهاست که آن هم در دوره ابتدایی نهفته است. پیشگیری از برخی آسیبهای اجتماعی باید در دورهی ابتدایی شکل بگیرد تا شاهد رعایت مقررات، قوانین و همچنین کاهش جرم و جنایت در جامعه باشیم.
سازمان یونسکو در محاسبات خود، آموزش و پرورش را در پنج سطح دستهبندی نموده است: «پيش دبستاني، ابتدايي، متوسطه، عالي و ساير انواع آموزش و پرورش رسمي». همچنین طی گزارشی این سازمان اظهار داشت که؛ عمدتاً كشورهاي پيشرفته بيشترين هزينهها را به آموزش (ابتدايي و متوسطه) اختصاص مي دهند. در حالي كه كشورهاي در حال توسعه، بيشترين هزينهها را به مصرف آموزش (عالي) ميرسانند. (البته در افغانستان برای نظام آموزشی عالی، نیز چندان هزینهی قابل توجهی در نظر گرفته نشده است؛ ولی با این حال به آموزش عالی توجه بیشتری نسبت به دوران ابتدایی می شود).
سطوح آموزشي در افغانستان عبارت اند از:
*ابتدایی؛
*متوسطه؛
*لیسه؛
*نیمه عالی برای دو سال؛
*عالی برای چهار سال تایید شده است.
هدف از آموزش و پرورش در افغانستان تربیت نسلی است که به هویت ملی خود علاقهمند باشد، از قوانین فردی و عمومی آگاه باشد و به جانبازی در راه فرهنگ، اصالت و دفاع سرزمینش افتخار کند، مهارتهای زندگی و آداب اجتماعی را بلد باشد، چگونه زیستن و مخصوصاً چگونه با هم زیستن را بلد باشد و در رویارویی با مشکلات آنچه برای خود می پسندد، برای دیگران هم بپسندد و بنی آدم اعضای یگدیگرند را بخوبی پذیرا باشد و همواره قانون و اجرای آن را اصل بداند.
آموزش و پرورش در افغانستان از طرفی با کمبود معلم و از سوی دیگر با توزیع نامناسب معلمان نیز مواجه است. توزیع نامناسب اساتید را نه تنها در مکاتب میتوان مشاهده نمود بلکه در دانشگاه ها نیز این موضوع به صراحت دیده میشود. در زمینهی کیفیت آموزشی نیز مشکلاتی وجود دارد و بخشی از ضعف کیفیت آموزشی، به چگونگی جذب، آموزش و نگهداشت معلمان بر میگردد. اغلب معلمان آموزشهای لازم برای حرفهی معلمی را ندیدهاند و در طول خدمت به ندرت در صنفهای داخل خدمت، اطلاعات، دانش و روشهای آموزشی خود را بازنگری و اصلاح کرده اند.
در حدود بیست سالی که گذشت، معاشهایی را که از طرف وزارتخانه صرف پرداخت حقوق و مزایای پرسنل آموزشی؛ از مکاتب گرفته تا پوهنتونها شده، نارضایتیهایی را به دنبال داشته است، در صورتی که خشت اول در شکلدهی شخصیت افراد در اختیار قشر معلم قرار دارد، بر همین اساس به معلمین باید توجه ویژهای شود. این توجه فقط از لحاظ اقتصادی مطرح نیست، بلکه از نظر اخلاقی، معرفتی همواره شأن بسیار بالایی را به معلم و شغل معلمی می بخشد.
بر علاوهی موارد فوق موضوعات زیر موجب اختلال در روند توسعه و تربیت نیروی انسانی در افغانستان شده است:
*عدم انگیزه و دلبستگی معلمان؛
*ابراز نارضایتی معلمان بطور مستقیم و غیرمستقیم از اوضاع معیشتی به دلیل پایین بودن حقوق و مزایای معلمی؛
*کمبود انگیزه و رغبت در معلمان در تمامی مقاطع آموزشی از ابتدایی تا آموزش عالی؛
*معلمان ما احساس داشتن یک هویت شغلی و حرفهای مستقل را ندارند؛
*معلمی را نه از روی عشق و علاقه، بلکه انتخابی تنها با هدف داشتن یک شغل به پیش میبرند.
*یکی از جنبههای متناقض، نسبت هزینههای پرسنلی به سایر هزینهها در بودجهی وزارت معارف است؛
و همچنین کمبود کتاب، صنوف درسی، مواد ممد درسی، لابراتوار و پراکندگی مکاتب، عدم امنیت و ترانسپورت کارا و صدها مشکل دیگر از مواردی است که نظام آموزش و پرورش افغانستان را با مشکل مواجه کرده است. برنامهریزان آموزش و پرورش، نتوانسته اند تا کنون این معضلها را حل کنند.
سرمایههای انسانی مهمترین دارایی یک ملت است و همه باید از فرصتهای برابر برای رشد و شکوفایی فردی بهرهمند شوند، نباید به صورت گلخانهای تعداد اندکی تحت حمایت قرار گیرند و خیل عظیمی از استعدادهای نامکشوف در کشتی بحرانزدهی مکاتب معمولی هدر روند، که مشابه همین اختلال را در سیستم آموزش و پرورش برای مکاتبی زیادی در ولایتهای مختلف میتوان دید که هیچ توجهی به آنها نمیشود. در مقابل تمرکز بیشتر ریاستهای معارف بر روی چند مکتب انگشتشمار در مراکز شهرها است. این عدم توجه در سطح کلان موجب شده است، سهم تولید دانش در مکاتب افغانستان به قدری پایین آید که حتی در ردههای دانش جهانی ۰۵/۰ فیصد هم به چشم نخورد و این در حالی است که سهم تولید دانش در مکاتب آمریکا %۳۶ کل تولید دانش در جهان است.
شمهای از پیشنهادها و راه کارها:
*حمایت دولتمردان و سیاستگزاران کشور از برنامهها و پالیسیهای وزارتهای معارف و تحصیلات عالی؛
*اصلاح پالیسیهای آموزش و پرورش و راه عملی شدن آنها؛
*تضمین تساوی، فراگیری، و کیفیت ساختارهای آموزش و پرورش برای همه؛
*بسیج منابع و تامین مالی مورد نیاز برای آموزش و پرورش؛
*تضمین نظارت، پیگیری و بازبینی همه اهداف؛
*تدوین سیاستها و قوانین مناسب، همراه با تقویت آنها؛
*تاکید بر فراگیری و برابری جنسیتی؛
*تمرکز بر کیفیت و یادگیری؛
*حمایت از یادگیری در طول زندگی؛
*پرداختن به آموزش و پرورش در وضعیت های اضطراری؛
*اطمینان از عدم تبعیض (قومی، جنسی، حزبی، مذهبی، منطقه و….) بین شاگردان، معلمان، مدیران و کارمندان؛
*اطمینان از تخصیص عادلانهی منابع میان مکتب ها و مراکز یادگیری منتفع و محروم از نگاه اجتماعی، اقتصادی و غیره؛
*آراسته ساختن مکاتب به سیستم کامپیوتری و اتصال به ریاست معارف برای جلوگیری از بروکراسی- مخصوصاً برای شقه، نتایج و تبدیلی شاگردان و غیره؛
*تدوین چارچوب و ابزارهای سنجش و ارزیابی دانش و یادگیری در دانش آموزان و رفع نواقص آنها؛
*فراهمسازی فرصتهای به دست آوردن دانش، مهارتها، ارزشها و نگرشهایی که در طول عمر برای هر دو جنس و همه سنین جهت ایجاد جامعهی صلح آمیز و توسعه یافته مورد نیاز است؛
*انکشاف و نشر تجربههای خوب دربارهی آموزش و پرورش برای توسعهی پایدار و تربیت شهروندان جهانی برای افزایش همکاری و تفاهم بینالمللی.
در نتیجه، توجه روز افزون به نوع و گسترش آموزش و پرورش، ضرورتی انکار ناپذیر است و عدم توجه کافی به آن نهایتاً تنگناها و مشکلات عدیدهای را فراروی رشد و توسعهی اقتصادی و اجتماعی جامعه ایجاد خواهد نمود و همچنین نباید فراموش کنیم که توسعه در هر جامعهای از ذهن توسعه یافته آغاز میشود و مادامی که محوریت منابع و فعالیتها بر مقولهی آموزش افراد واقع نشود، نمیتوان با صرف هزینههای هنگفت در حوزههای دیگر انتظار نیل به اهداف توسعهی پایدار را داشت. بنابراین، اقدام مسؤولانهی افراد و اجتماعات همه و همه برای ایجاد بستر لازم جهت ارتقاء وضعیت آموزش و پرورش در کشور ضرورتی مهم است. امید است در آیندهای نه چندان دور، معلمان و شاگردان این کشور طعم تحول بنیادین در نظام آموزشی را بچشند.