
نویسنده: مقیم مهران
کرونا پایان جهان نخواهد بود و مطمئنم که آفتاب امید و زندگی، از پس ابر وحشت و هراس و مرگ نمایان خواهد شد. هرچند کرونا خیلی از شیرینیهای زندگی معمولی را از ما گرفته و افرادی نیز در سراسر جهان، جانهای شان را به خاطر این پدیدهی مهلک از دست داده اند، باید بگویم که مسؤولیت ما در جهان پس از کرونا، از جهان قبل از آن متفاوت خواهد بود. لازم نیست پس از پایان فاجعه بر سر مزار قربانیان مویه سر دهیم و تا رسیدن یک اپیدمی جهانسوز و جهانشمول دیگر به زندگی نیندیشیم؛ بلکه لازم است خود را برای مقابله با اپیدمی از جنس این و زندگی بهتر و متفاوتتر از قبل آماده کنیم؛ بنا بر این، برای روزی که دانش بشر این هیولا را به زانو درآورد و در خیابانهای شهرها دوباره زندگی جریان پیدا کند، قولهایی به خود میدهم و برای نسلهای پس از خود یک آرزو میکنم.
به خود قول میدهم که با محیط و طبیعت مهربان باشم. آرامشی را که تماشای یک منظره از طبیعت به من میبخشد و سایهای را که درخت کنار خیابان به عابران هدیه میکند، قدر بدانم. خورشیدی را که هر روز بر سر جهانیان میتابد و به همه نور و روشنی هدیه میکند، به دیدهی قدر ببینم. از قدم زدنم در کوچههای کابل و سرکهای آن، نهایت لذت را ببرم.
به خود قول میدهم که هرچه بیشتر به خانواده، دوستان و همکارانم محبت و لبخند هدیه کنم؛ چون آنان اند که زندگی را برای ما معنادار میکنند.
به خود قول میدهم که از آن روز به بعد، رفتن به کار را از سر عادت و فقط برای امرار معاش انجام ندهم، بلکه کار کنم تا اثر نیکی از خود در جهان به یادگار بگذارم.
به خود قول میدهم که با همه مهربان باشم؛ چون میدانم که دیدن، شوخی کردن و صحبت کردن با اطرافیان است که تلخیهای زندگی را قابل تحمل میکند.
به خود قول میدهم که از کنار تک تک حوادث زندگی شتابان نگذرم و به همه چیز و همه کس احسان و نیکی هدیه کنم و از لحظه لحظهی زندگیام لذت ببرم.
به خود قول میدهم که بیشتر از قبل مواظب خود باشم؛ رژیم غذاییام را بازنگری کنم و از ورزش غافل نباشم؛ چون این دو، کمک میکند تا صحتمند زندگی کنم. کرونا برایم ثابت کرده که وقتی صحتمندی و حیات انسان در معرض خطر باشد، قصهی همه چیزهای دیگر مفت میشود.
به خود قول میدهم که پس از این به قضاوتهای اطرافیانم بیاعتناتر باشم؛ چون دانستم که آنها حتا به داشتن یک قرص نان خشک، داشتن ماسک و دستکش و مایع ضد عفونی بیشتر از صحت و حتا مرگ من اهمیت میدهند. نمیارزد که به ساز چنین اطرافیانی آدم برقصد.
در کنار این قولها آرزو میکنم که هیچ کسی در هیچ گوشهای از جهان و هیچ وقتی به روشی که ما ارزش قدم زدن بیدلهره در خیابان، رفتن به صورت معمولی سر کار و خیلی چیزهای معمولی دیگر را درک کرده ایم، درک نکند؛ چون تا این که ارزش چنین چیزهای معمولی را درک کنیم ما و جهان ما هزینههای سنگینی را پرداختیم.