در جامعهی افغانستان یکی از آسیبهای اجتماعی که به امنیت روانی خانوادهها آسیب زده، تجاوز جنسی است؛ یکی از آسیب زنندهترین رخدادهایی که میتواند برای مردان و زنان در سطح جامعه اتفاق بیفتد.
در حال حاضر نیز کشور ما با رشد روزافزون نگرانیها از نبود امنیت روانی و صحی افراد جامعه به شدت رنج میبرد. چالش یا معضلی که تا سطح کلان نهادهای اجتماعی و حقوق بشری را در سطح جهان حتا درگیر خود کرده است. متأسفانه با این که جهان به شدت نگران آسیبهای اجتماعی تجاوز جنسی در جامعهی افغانستان است؛ اما در داخل افغانستان باورها و نگرشها به گونهی دیگر است.
مردم افغانستان باید هر چه زودتر بتوانند در بارهی این رویکرد نگرش خود را تغییر بدهند. پروندههای تجاوز جنسیای که ما تا کنون در سطح رسانهها از وقوع آن آگاه شدیم، متأسفانه برخلاف باور عامه عمل تجاوز بیشتر توسط آشنایان فرد رخ داده است و در بیشتر این پروندهها کودکان بیشتر در معرض آسیب بوده اند.
آگاهی کم خانوادههای افغانستانی در این باره، سبب شده است که در بیشتر موارد با واکنشهای غیر مسؤولانهی والدین روبهرو شویم. باید بدانیم که تجاوز جنسی میتواند بنیان روانی فرد را دگرگون کند و آسیبهای گوناگونی را در بخشهای مختلفی از زندگی فرد ایجاد کند. به دلیل سنگین بودن بار روانی این اتفاق، معمولا قربانیان آن نمیتوانند مسأله را برای دیگران عنوان کنند. کودکآزاری جنسی از جمله مواردی است که کمتر گزارش میشود. عنوان نکردن این اتفاق علاوه بر این که میتواند بار روانی تجاوز را بیشتر کند، میتواند فرد متجاوز را همچنان موجه جلوه دهد و در نهایت رفتار او میتواند ادامه پیدا کند.
تجاوز جنسی به معنی تحمیل رابطهی جنسی به یک فرد دیگر بدون رضایت او است. تجاوز میتواند اشکال مختلفی داشته باشد: مرد به زن، زن به مرد، مرد و زن به کودک، زن به زن و مرد به مرد.
انواع تجاوز بر اساس وضعیتی که تجاوز در آن صورت میگیرد، جنسیت و ویژگیهای متجاوز و جنسیت و ویژگیهای قربانی طبقهبندی میشود. از انواع تجاوز میتوان به تجاوز توسط آشنا، تجاوز زناشویی یا تجاوز زوجی، تجاوز دستهجمعی، تجاوز به محارم، تجاوز در زندان، تجاوز جنگی، سوءاستفادهی جنسی از کودکان و تجاوز از لحاظ قانونی اشاره کرد.
نوعی دیگر از تجاوز، تجاوز خاکستری است که مفهوم عجیبی دارد. در تجاوز خاکستری هر دو طرف در انجام این عمل تردید دارند و یا در تعریفی دیگر، قربانی نمیتواند به متجاوز بفهماند که واقعا میلی برای انجام رابطهی جنسی ندارد و قربانی گمان میکند یا ترجیح میدهد که فکر کند، قربانی باوجود مقاومت ظاهری در باطن به انجام این کار رضایت دارد. بسیاری از افرادی که مورد تجاوز قرار میگیرند، این امر را گزارش نمیدهند؛ بنابراین به دستآوردن آمار واضح، دشوار میباشد. نکتهی قابل توجه این است که تنها ۲۰ درصد تجاوزهای صورت گرفته توسط افراد غریبه رخ میدهد. بیشتر تجاوزها از قبل برنامهریزی شده است و توسط آشنایان مورد اعتماد فرد قربانی رخ میدهد.
بحث خشونت جنسی و مخصوصا شکل تجاوز آن میتواند علتشناسی پیچیدهای داشته باشد. از یک طرف میتوان به علل زیستی اشاره کرد و از طرف دیگر علل رشدی و روانشناختی وجود دارند. در بسیاری موارد فرد متجاوز دچار اختلال جنسی است و تنها از طریق تجاوز به دیگران ارضا میشود.
در ادامه به برخی از علل تجاوز جنسی اشاره خواهم داشت.
اختلالات شخصیت: یکی از مهمترین عوامل میتواند اختلالات شخصیت باشد. اختلال شخصیت ضداجتماعی به شدت مستعد این عمل خشونتبار میباشد.
تجربیات دوران کودکی: در کنار این امر متجاوز در کودکی سابقهی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتن، تجربهی خشونت، ارتباط نامناسب با والدین، خشم شدید نسبت به مادر یا زنهای مهم زندگی، رهاشدگی، بیاعتمادی نسبت به والد و الگوبرداری از والد خشونتگر را شاهد بود.
عدم توانایی کنترل تکانه: یکی از اموری که سببساز تجاوزات میشود، عدم کنترل تکانه و ناتوانی فرد در جلوگیری از تمایلاتش میباشد؛ یعنی فردی که از کودکی مورد خشونت قرار گرفته و توانایی کنترل تکانه هم ندارد، به راحتی خشمهایش را بروز میدهد.
باورهای غیر منطقی: یکی از دلایلی که فرد متجاوز بدون احساس گناه به آن ادامه میدهد، این است که قربانی را قربانیزدایی میکنند؛ یعنی متجاوز موقعیت را طوری تفسیر میکنند که گویی قربانی مستحق این برخورد است و گویی متجاوز در حال اجرای عدالت روی او میباشد. در حالتهای دیگر متجاوزان اعتقاد دارند که فرد قربانی خود مایل به این کار است و حتا ممکن است توانایی تفسیر صحیح نشانههای نارضایتی را نداشته باشند.
عدم وجود قوانین بازدارنده در جامعه: و در نهایت به عنوان آخرین دلیل و ضعیفترین آنها میتوان گفت در جوامعی که قوانین بازدارنده وجود ندارد و سیستم قضایی و پولیس در پیگیری و مجازات ضعیف عمل میکنند، ممکن است فرد به راه خود ادامه دهد و قربانیان بیشتری بگیرد.