
در دهمزنگ منتظر موتر ایستادهام. آنطرفتر مردی که دست یک پسربچهی نوجوان را در دست دارد؛ با شتاب به سمت یک دکان، باشیشههای شکسته که ظاهراً مدتی خالی مانده و قبلا نانوایی بوده است، نزدیک میشود. دست پسربچه را در بیرون دکان یله میکند و خودش با عجله داخل دکان میرود؛ کمی که پیشتر میرود، رو به پسر نوجوان که ظاهراً پسرش است میکند و میگوید: «تو اونجه برو، مه اینجه.» بعد؛ با آسودگی کمربندش را باز میکند و همانجا رفع حاجت میکند.
برای کابلنشینان، رفتارهایی از این دست بدیهی و طبیعی شده است. ساعتی پیشتر؛ در پل سوخته، جوانی را دیدم که با سرووضع کاملاً مرتب، در کنار پیادهرو، بی هیچ شرمی پیشاب میکرد.
اگر برای مدتی در کابل زندگی کرده باشید، احتمالاً مردانی را دیدهاید که از مکانهای عمومی تشناب ساختهاند. چرا مردم پیادهروهای زیرزمینی، کنارهی پیادهروها، گوشهوکنار پارکها و دیگر مکانهای عمومی را به تشناب تبدیل کردهاند؟ در این نوشته تلاش شده است تا به این پرسش پاسخی ارایه شود.
رفع حاجت در اماکن عمومی، قطعاً کار ناپسندی است و انجام کارهای ناپسند را در علم جامعهشناسی، ناهنجاری میگویند.
امیل دورکیم، یکی از بزرگان علم جامعهشناسی، دلیل چنین اعمال ناپسند را بیهنجاری و ضعف ارزشهای جامعه میداند. او معتقد است، زمانی که ارزشها و سنتهای جامعه ضعیف میشود، بدون آنکه ارزشهای جدیدی جایگزین شوند، چنین وضعیتی به وجود میآید.
کابل، شهری که با گذشت هر روز شلوغتر و سبک زندگی نیز متحولتر میشود، بهنظر میرسد دچار تاخر فرهنگی شده و در قالب همین تاخر فرهنگی، بسیاری از ارزشها و هنجارهای ما ضعیف شده است. ساختمانها عصری شدهاند، قبل از آنکه شهروندان استفادهی درست از ساختمانهای عصری را بدانند، دستشوییها، متفاوتتر از گذشته ساخته میشوند؛ اما هنوز تعدادی از شهروندان کلوخ با خود حمل میکنند و از آن در استنجا استفاده میکنند.
فرهنگ به انسانها نشان میدهد که چگونه ضروریاتشان را رفع کند. مثلاً، چگونه کسب درآمد کند، چگونه با دیگران معاشرت کند، چه وقت غذایش را بخورد و چگونه غذا را میل کند و حتا چگونه رفع حاجت کند.
بهراستی چه چیزی سبب شده که میزان فرهنگ شهرنشینی در کابل تا به این میزان تنزل یابد؟ چه شده که پیشاب کردن در ملع عام به یک «فرهنگ» مبدل شود؟ ممکن است حتا طرح اینگونه پرسشها شرمآور تلقی شود اما؛ شرمآورتر، انجام این عمل زننده و به دور از اخلاق انسانی است. عملی که هر روز جا افتادهتر میشود؛ تا جایی که امروز میتوان آن را یک «فرهنگ» خواند. این مسئله را به این منظور یادآوری نشده که ما بد فرهنگیم؛ بلکه روی این لحاظ یادآوری شده که در سالیان پسین، کمترین توجه به فرهنگ شهرنشینی صورت نگرفته است.
فرهنگی که به ما یاد داده است که در داخل صحن حویلی خود یا داخل دکان خود، رفع حاجت نکنیم، میتوانست به ما یاد بدهد که داخل خانهی دیگران و یا روی سرک هم این کار را نکنیم. واضح است که ما بهجاهایی که احساس مالکیت میکنیم، اهمیت میدهیم؛ اما به نظر میرسد هر آنجایی که از ما نیست، بیشتر از یک تشناب برای ما ارزش ندارد. شهروندان کابل در بسیاری موارد، احساس مسئولیت بهمثابه مالکیت شخصی را بهخوبی اجرا میکنند.
در زندگی شهری، اماکن عامه، ملکیتهای همه است. تا زمانی که ما جادهی عمومی و کوچهیمان را بهمثابهی ملکیت فردی – جمعی ندانیم، در نگهداری آن ناکام خواهیم بود.
البته باید اقرار کرد که مسایل و مشکلات اجتماعی نمیتواند یک عامل داشته باشد. مسئولیت بهمثابه حس مالکیت، میتواند یکی از عوامل باشد؛ اما بدون شک اولین و آخرین عامل نیست.
کسی که از خانه دور است و نمیتواند، تشناب پیدا کند؛ چهکار خواهد کرد. باید قبول کنیم که انجام اعمال ناپسند، گاهی از سر نیاز انجام میشود. شهر کابل، شهری است که نیازهای شهروندان بهصورت جامع در نظر گرفته نشده است. به گونهی مثال، همانقدر که ترانسپورت عمومی در این شهر مهم است، تشناب عمومی نیز مهم است. به همان اندازه که نبود ترانسپورت عمومی در سطح شهر کابل مشکلآفرین است؛ به همان اندازه، نبود تشناب عمومی هم دردسرساز است.
مردم اگر به تشنابهای عمومی در سطح دسترسی نداشته باشند، بیشک بهدنبال راه بدیل میگردند. باید متوجه بود که یک قاعدهی نامحسوس در میان جوامع وجود دارد: افراد جامعه عادت دارند، کارهای ناپسند خود را توسط اعمال دیگران توجیه کرده و انجام دهند. به این صورت هرچه یک عمل، بیشتر در یک اجتماع صورت بگیرد، به همان میزان ممکن است افراد بیشتری آن را تقلید کنند. یادم است که چند سال پیش در صف پاسپورت، منتظر رسیدن نوبت بودم؛ در خلال دو ساعت، حتا یک نفر نرفت که در کنارهی کوچه پیشاب کند؛ اما پس از اولین نفر، طی نیم ساعت، تقریباً بیش از نیمی کسانی که آنجا بودند، رفتند و در کنار دیوار با خیال راحت آن کار را کردند.
این نمونه نشان میدهد که تا چه حد افراد از همدیگر تأثیر میپذیرند. فردی که ممکن است امروز پیشاب کردن در اماکن عامه را بد بپندارد، با دیدن مکرر افراد در حال رفع حاجت؛ هرچند ممکن است هنوز نظر منفی داشته باشد اما؛ زمانی که خودش به تشناب نیاز داشته باشد و تشناب هم بهآسانی قابل دسترس نباشد، اولین راهی که به ذهن فرد میرسد، همان است که مشاهده کرده است.
یک مسئله را باید در نظرداشت که تعداد زیادی از مردم، بهخاطر دیده نشدن، این کار را نمیکنند؛ اما اگر شب تاریک شود و کسی دور و اطرافش دیده نشود، آنوقت ممکن است هر کاری را انجام دهد. حرف همان است که ما به اماکن عامه هیچ ارزشی بالاتر از تشناب نمیدهیم. فردی که بدون هیچ توجهی پوست کیله را از موترش روی سرک میاندازد؛ اگر نیم شبی آنجا به پیشاب کردن نیاز پیدا کند، باکمال پررویی، روی سرک تشناب خواهد کرد.
البته اینکه چرا زنان این کار را نمیکنند، بحث مفصلی را نیازمند است؛ اما بهصورت کل میتوان گفت، ارزشهای جنسیتی و ناموسیای که در این شهر حاکم است و حضور کمتر آنان در اماکن عامه، از این کار زنان جلوگیری میکند.
باید یادآور شد که شهرداری کابل تعدادی از تشنابهای سیار و سازههایی را به نام تشناب در سطح شهر بنا کرده است؛ ولی با وجود آن، مردم کمتر از آنها استفاده میکنند.
به اداره محترم شهرداری باید یادآوری کرد که مسایل اجتماعی را باید قبل از بروز آن جلوگیری کرد. زمانی که یک ناهنجاری اجتماعی در جامعه جریان یابد، بهآسانی از بین رفتنی نیست. یاد ما باشد که مردان امروز، کودکان دیروز بودند و کودکان امروز مردان فردایند.