چه رابطهای میان تصورات دینی، با پذیرش تکلیفها و دیگر جنبههای سلوک انسانی، به ویژه جنبههای اقتصادی در جامعه وجود دارد؟ آیا دریافت انسانها از کائنات از جمله الوهیت و حلقههای دینی آنان، میتواند کارکردهای واقعی آنان و همینطور روابط اجتماعی و به ویژه رفتار اقتصادیشان را که امری بسیار دنیوی است، در چارچوب جهانبینی دینیشان شکل بخشد و تحت تاثیر قرار دهد؟ هر جامعهای تصوراتی از مرتبهی فوق طبیعی، ارواح، خدایان یا نیروهای غیر شخصی دارد که اینها از نیروهایی که بر رویدادهای طبیعی حاکماند هم متفاوتاند و هم برتر؛ و سرشت و کنش آنها به گونهای است که به جنبههای غیر معمول ناخشنودکنندهی تجارب و وقایعی که عقل انسانی نیز از درک آن ناتوان است، معنا میبخشد.
وجود چنین مرتبهی فوق طبیعی، جدی گرفته میشود و بسیاری از رویدادهای عینی در این تجارب، اگر نه به تمامی، لا اقل تا حدودی به دخالت آنها نسبت داده میشود و مردم بخش مهمی از وقت و منابع مالی خود را برای تنظیم روابطشان با این مرتبهی فوق طبیعی، بدانگونه که باورش دارند، صرف میکنند. انسانشناسی مدرن، این نظر را کاملا تایید کرده است که اعتقاد به امور فوق طبیعی، اعتقادی است جهانشمول و در بسیاری از مذاهب و فرهنگها وجود دارد. توسل جستن به امر غیر طبیعی، تنها در میان دینداران مرسوم نیست و در میان بسیاری از مردمان بدون دین مشخص هم رواج دارد که نمونهی بارز آن را میتوان در جادو مشاهده کرد.
اما در این بحث، صحبت از دین است؛ انسانهای مختلف در ادیان مختلف برای امر دنیایی خود، از منابع مافوق طبیعی درخواست کمک و نیاز میکنند؛ آروزی طول عمر، سلامتی، پیروزی بر دشمن و امثال آن، همه این امور دنیایی استند. در پرتو چنین برداشتی از نیروی ماورای طبیعی، مهمترین بخش زندگی انسانی نیز که اقتصاد باشد هم تحت تاثیر قرار میگیرد. تعینگرایی، تقدیر، قضا و قدر و قناعتی که بین مسلمانان رواج است، راه را برای پیشرفت اقتصادی بسته که هیچ، سدی را نیز به بلندای تاریخ در مقابل آن ایجاد کرده. وقتی از این موضوع سخن به میان میآید که همسایهی تو اگر فقیر است تو نیز تظاهر به نداری کن، اخلاق متکی بر عقاید دینیای را ترویج داده است که در آن تلاش برای دنیا و ساختن آن کاری بیارزش جلوه مینماید. ترویج فقر با این نوع برداشت در جامعه حتمی است و تلاشی برای رفاه انجام نمیشود. صبر پیشه و دست به درگاه خداوند مینشینند تا شخص خدا بیاید و معدن را برایشان استخراج و پول حاصله را به حسابشان واریز کند؛ در کنار معدن مس، شب تا صبح دعا میکنند که خدایا به ما روزی عطا بفرما؛ اما در گوشهی دیگر، روح سرمایهداری عجینشده با اخلاق پروتستانی، جامعهای را برای مردمان این کیش رقم زده است که رفاه و آسایش خلق خدا در الویت آن قرار دارد.
آنها با باور این که اگر میتوانی در زندگی به درآمد بیشتر دست پیدا کنی و آن کار را انجام نمیدهی در واقع نافرمانی خدا را انجام دادهای و این که انسان رستگار کسی است که پول بیشتری دارد؛ زیرا میتواند به افراد بیشتری کمک کند و در سایهی آرامش فکری میتواند به پیشرفت و ترقی دست پیدا کند؛ زندگی آرام و بدون دغدغهای را با محوریت دین برای خود ساختهاند که هم دنیا را دارند و هم ذخیرهای برای آخرت خود اندوختهاند؛ زیرا به وظیفهی دینی خود عمل کردهاند. رفاه اقتصادی برآمده از مناسبات دینی و مذهبی این کیش، فضای صلحآمیزی را به وجود آورده که مردمان این آیین دیگر مجالی برای فکر کردن به منازعه را ندارند و پیوندهای ایجاد شدهی اقتصادمحور، راه را برای هر گونه تعارض و کشمکش بسته است. حال به آسانی میتوان درک کرد که چرا در اکثر کشورهای اسلامی، به شمول افغانستان، وضعیت اقتصادی اینگونه آشفته است و فکری هم برای بیرونرفت از این منجلاب نمیشود؛ دینی که درد این دنیا را دوا نکند، در آخرت هم چیزی برای گفتن ندارد. برداشت از دین باید اصلاح و به خدمت بشر درآید تا روح تعالیطلبی آن بیش از بیش آشکار شود و سعادت را برای دنیا و آخرت پیروان خود درپی داشته باشد.