دروغ بزرگی که دنیا را فرا گرفت

ابوبکر صدیق
دروغ بزرگی که دنیا را فرا گرفت

نویسنده: Umair haque

منبع: Eudaimonia&co

برگردان: ابوبکر صدیق

یک دوست من از کشمیر-منطقه‌ی مرزی پاکستان و هند- است. پوست رنگی و چشم‌های آبی رنگی دارد. دوست دیگرم از افغانستان است و پوست کم‌رنگ و چشم‌های سبزی دارد. من؟ فکر می‌کنم رنگ پوست من سفید است؛ اما سفید پوست‌ نیستم.
به تصویر بالا دقت کنید! تصویری از شربت‌گل، دختر چشم‌طلایی افغانستانی است. چه به نظر می‌آید؟ همه به چشم‌های او خیره می‌شوند. یک انسان خوش‌سیما اما خاک آلود. او می‌تواند یک آدم سفیدپوست باشد اما؛ زندگی او را به جای دیگری کشانده و «فقر جهانی» سرنوشت او را رقم زده است.
هنگامی که دوست من درباره‌ی منِ کشمیری و افغانستانی می‌داند، چه اتفاقی می‌افتد؟ او سفید پوست است؟ در نخست، ممکن است که برایش عجیب باشد، اما به‌مرور زمان، تلاش می‌کند تا در قسمتی از مغزش آن را بایگانی کند و در این مدت به یک عادت تبدیل می‌شود؛ این روند، به آرامی ادامه می‌یابد.
چیزهایی را می‌بینیم که وجود ندارد
به کسانی پوست قهوه‌ا‌ی رنگ دارند، سفید پوست می‌گویم و آنانی که پوست سفیدی دارند، قهوه‌ای می‌گویم. سفید پوست‌ها سفید نیستند. پدرم سفید است، سیگار سفید است؛ اما اشخاص بیشتری صورتی هستند.
می‌دانید این چقدر مسخره و مزخرف است؟ رقابت بقا، سبب می‌شود دقت را قربانی کرده در مورد هرکسی قضاوت کنیم. افراد صورتی را قهوه‌ای صدا می‌زنیم؛ چون خیلی سفید نیستند و این بی‌دقتی چشم‌های ما را نشان می‌دهد.
وقتی همه سفیدند، پس دیگران چه؟
دوست افغانستانی و کشمیری من قهوه‌ای‌اند؛ مانند خودم، اما من قهوه‌‌ای رنگ نیستم. من می‌توانم بگویم سفید هستم؛ زیرا جلد من مایل به سفید است. نسبت به ایتالیا‌یی‌ها، کاراکاسی‌ها و اسپانیا‌یی‌ها و مناطق ایتوپیایی اما؛ آنان سفید پوست و صورتی‌اند و من قهوه‌ای هستم.
این را می‌دانیم که هر کسی یک رنگ پوست دارد؛ اما ما چه هستیم؟ پوست من قهوه‌ای است. در حالی که چنین نیست، برخی سیاه‌اند؛ اما در حقیقت سیاه نیستند. رنگ پوست آن‌ها بسیار تیره نیست. افراد از نگاه رنگ پوست به گروه‌های متفاوتی تقسیم شده‌اند.
بومیان امریکا رنگین‌پوست‌اند. به مردم آسیا زردپوست اطلاق می‌شود، در حالی‌که نه بومی‌های امریکا رنگین پوست‌اند و نه رنگ پوست آسیایی‌ها زرد است.
رنگ‌ پوست افراد متفاوت است؛ صورتی ،تیره، خرمایی، زرد، سیاه و این همه به چشم‌های ما ارتباط دارد.
چگونه این بحث به خرافه کشیده شده؟
هنگامی که با بیگانه‌ای وعده‌ی ملاقات می‌گذارید، ابتدا از رنگ پوست یاد آوری می‌کنیم. این یک فرضیه برای آغاز گفت‌وگو است. جلد شما صورتی زیبا است؛ اما هیچ تفاوتی ندارد. وقتی در مورد یک سفیدپوست صحبت می‌کنید، احتمالاً کمی به خودتان می‌بالید. با این حال، سفیدی هیچ امتیازی در شخصیت بخشیدن به شما حساب نمی‌شود.
این را از سه طریق می‌خواهم برای‌تان ثابت کنم؛ دوستان کشمیری و افغانستانی پوست رنگینی دارند؛ اما نسبت به برخی اروپایی‌ها جلدشان روشن‌تر است. سفید پوست‌ها فکر می‌کنند که سفیدی امتیاز است. شاید کسان زیادی به این فکر می‌کنند، اما حقیقت این نیست.
اگر خود را سفیدپوست معرفی کنم، ممکن است رنگ پوست من سفید نباشد. این برجستگی رنگ پوست است. با این حال، این یک بحث دراز تاریخی است. تاریخی که قربانی‌های پرشمار و زجرهای فراوانی را با خود یدک می‌کشد.
در حالی که روشن‌فکری همواره‌ به تکثر گرایی تکیه کرده اما با آغاز طبقه‌بندی‌ها و پا گذاشتن جامعه‌شناسان به ساحت فرهنگ، تنش‌های فرهنگی و نژادی نیز شروع شد. افسانه‌ی بقا در میان مردم متفاوت بود و هر گروهی بقای خود را در هم‌رنگ‌های خود می‌دید. رنگ‌های متفاوت با اندیشه‌ها و ظرفیت‌های متفاوتی پدیدار شد؛ زرد پوست‌ها در شرق، مردمان تیزهوشی‌اند. هم‌چنان تیره‌پوستان در جنوب امریکا و جنوب آسیا، مردمانی بشاش و سرزنده‌ای هستند. سیاه پوست‌های افریقا و استرلیا، انسان‌های ساده‌ای هستند و رنگین‌پوستان امریکا و هند، مردمانی خشن‌تر و البته رمانتیکی هستند.
این حرف‌ها بیشتر شفاهی بود و کتابی در این مورد نوشته نشده است. در کل یهودی‌ها بیشتر از همه خطرناک‌اند. تمامی این گفته‌ها، وضعیت را رقابتی کرده است. برای همه‌ مردم رقابت پوستی مهم و ضروری پنداشته می‌شود. آن‌گونه که دانشمندان به مطالعه‌ی آن پرداخته‌اند؛ این مسئله یک تجارت بیولوژیکی را مهیا کرده است.
با این حال، اکنون بشر به این درک رسیده که آن‌چه درباره رنگ پوست بر انسان‌ها رفته، خرافاتی بیش نبوده است. همگی یک کالبدی داریم که با دیگری فرقی ندارد؛ اما تفاوت میزان ملانین-رنگ‌دانه- است.
دوستان افغانستانی و کشمیری بسیار شوخ‌طبع‌اند. اصلاً رقابت هیچ بحث میراثی را به دنبال ندارد یا دارد؟ اگر به رقابت اخیر در دنیا ببینید،کشورهای فقیر – جهان سوم کمتر به واکسن کووید – ۱۹ دسترسی دارند، در حالی که تنها ۱۶درصد از نفوس جهان را ثروتمندان تشکیل می‌دهند. این مثال خوبی برای ۲۰ درصد از سفید پوستان و ۸۰ درصد رنگین پوست فقیر در دنیا است.
دنیای ما نژاد پرست است. در ساختار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و شخصیتی، یک واژه‌ی بزرگ به نام رقابت نهفته است. دلیل ساده‌ی این رقابت، اقتصاد است.
چرا رنگ پوست در گام نخستِ رقابت میان گروه‌های مختلف قرار گرفته است؟ به‌گونه‌ی مثال؛ بخش بزرگی از اروپایی‌ها سفیدند؛ اما بازهم من نسبت به اروپایی‌ها سفیدتر هستم، در امریکا سفید پوست‌ها نسبت به دیگران بیشتر قدرت را دست دارند، زور اسلحه و ثروت و قدرت سیاسی. دانشمندانی که پست‌های خوبی را در اختیار دارند، بیشتر سفید اند. چرا در اندیشه‌ی روشن‌‌فکری تفاوت پوستی برجسته شده و چرا افسانه‌ی روشن‌فکری روی کار آمد؟ بشر چه نقشی در تفاوت پوست‌ها دارد؟ آیا این یک اتفاق است که سیاه پوست‌ها در لایه‌های پایین جامعه کار کنند، قهوه‌ای‌ها در وسط و در بالا سفید پوست‌ها و صورتی‌ها باشند؟