نویسنده: فرشاد عمری
کانت، فیلسوف آلمانی، میگوید: « مشکل بسیاری از ما این است که فکر میکنیم در درجهی اول باید الفبا را به کودکان آموزش داد، در صورتیکه قبل از آموزش حرفهای الفبا، مرتب نشستن، سکوت، آرامش، اخلاق و آزادی را باید به آنها آموخت”.
مسألهی آموزش و پرورش، بزرگترین مسألهی جوامع بشری است، طوریکه کشورهای پیشرفته؛ صلح، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش بهروز میدانند و کشورهای پسمانده نیز، به این دلیل پس افتادهاند که فعالیت دستگاه پرورشی آنها، ضعیف و هماهنگ با دیگر دستگاهها نیست. در جهان دو کار مهم در پیش روی بشر قرار دارد که یکی از آنها آموزش و پرورش است و دومی حکومتداری. دومی هم که حکومتداری باشد در حقیقت، نوعی آموزش و پرورش مردم است. در نتیجه آموزش و پرورش، اساسیترین کار بر روی زمین است. با توجه به این مهم چند پرسش در این رابطه مطرح است.
آيا در جامعهی ما، خانواده به فراهم كردن امكانهای رشد، پرورش سالم و شكوفايی همهجانبهی تواناییهای فرزندنشان توجه دارند؟ آيا میدانند فرزندنشان، از آنان چه انتظارهایی دارد؟ آيا به عنوان پدرو مادر مسوولیتپذیر، به اندازهی بسنده با روانشناسی رشد و اصول فرزندپروری آشنايی دارند؟
کمتوجهی خانوادهها به آموزش و پرورش فرزندشان، در آینده باعث چی پیشآمدهای ناگوار به خانواده و جامعه میشود؟ چه میشود که فرزندشان به یکبارگی به خشونت، کارهای ناپسند و تروریزم رو میاورد؟
در این مقاله، تلاش شده تا برخی نکتههای مهم در بارهی آموزش و پرورش کودکان و تاثیرگذاری آن در صلح و آرامش جامعهی سالم، مورد بررسی قرار گیرد.
خانواده به عنوان نخستین آموزشگاه کودکان
بيشك خانواده، به عنوان نهادی مقدس و بیبديل، نخستين و اصلیترین پرورشگاه و آموزشگاه فرد به شمار آمده و همزمان يكی از نهادهای آموزشی و پرورشی عمدهی جامعه است. اساس جامعهی سالم را خانوادههای سالم میسازد. خانوادهی سالم، در انديشهی پرورش انسانهای آگاه و بزرگ است و انسانهای بزرگ، كسانی اند كه به رشد همهجانبه رسیده اند. كودكان پيش از ورود به مکتب، بر اثر آموزش و پرورش غير رسمی و با استفاده از قدرت يادگيری، تقليد و الگوبرداری، رفتارها و مهارتهای گوناگون را در خانواده ياد میگيرند و آنرا به كار میبندند. از اين رو، شايسته است پيش از ورود کودکان به مکتب، رفتارها و مهارتهای مورد نظر را با برنامهريزی و از طريق آموزش و پرورش سازمانيافته، به تدريج، آگاهانه و با شكيبايی به آنها آموخت.
مشكلها، هنگامی آغاز میشود كه انسانها به اين رابطهی دوجانبه توجه نمیكنند و تنها يكجانبه به مسوولیت خود عمل میكند؛ انتظارهای خود را مطرح میکند و اصرار میورزند. برای نمونه، بیشتر زمانها، پدران و مادران به گونهی يكسویه از فرزند يا فرزندان خود، انتظارهایی را مطرح میكنند: « ما از شما انتظار داريم اين گونه رفتار كنيد، ما از شما انتظار داريم اين گونه باشيد و مانند آن.» با این حال خانوادهها، كمتر میانديشند كه فرزندان آنان نيز از خانواده انتظارهايی دارند كه بايد مسوولانه و به موقع به آنها پاسخ داده شود که در در غير اين صورت، يعنی عدم توجه و پاسخگويی به انتظارهای فرزندان، مسايل و مشكلهای گوناگون، ناامنیها و آشفتگیهای روانی و عاطفی را برای شان به وجود میآورد.
روش تربیت سالم کودکان و تاثیر آن در شکلگیری جامعهی رفاه و کاهش تروریزم
کانت میگوید: انسان، تنها حیوانیست که نیازمند پرورش است؛ زیرا شکفتن تواناییهای طبیعی او، برخلاف دیگر جانداران، نادانسته و خودبهخودی صورت نمیگیرد، بلکه نیازمند کوشش و آگاهی از غایت هستی او است .کانت، سن انسان را به سه دوره تقسیم میکند:
دورهی کودکی: این دوره از تولد تا نزدیک به دهسالگی را در بر دارد. در این دوره، کودک نمیتواند از خود نگهبانی کند. به کودکان باید اشیا را همانطور که هستند و بدون دلیل ارایه کرد وگرنه همیشه میپرسند و در برابر هر پاسخی، پرسش تازهای را باز میکنند.
دورهی جوانی: از دهسالگی شروع و تا شانزدهسالگی ادامه دارد. در این دوره، انسان میتواند خود را حفظ کند؛ اما نمیتواند نوع خود را حفظ کند (تولید مثل نماید) .
دورهی میانسالی: از ۱۶ سالگی به بالا است. دراین دوره، فرد میتواند هم خود و هم نوع خود را حفظ کند.
پرورش هر دورهای، مقدم بر یکدیگر است. پرورش جوانان از دهسالگی باید شروع شود؛ یعنی هنگامی که طبیعتأ به دورهی جوانی میرسند؛ زیرا در این سنوسال است که انسان به مرحلهی اندیشیدن میرسد. در دورهی جوانی، انسان، مفاهیم درستکاری و انساندوستی را درک میکند و آمادهی شناخت اصول شده، اخلاق و آیین را پرورش میدهد. باید جوانان را با تکلیفهای حقیقی مقام انسانی خود آنها و ارزش انسانی دیگران آشنا کرد .
پاداشدادن به كودكان، خوب نيست؛ پاداش دادن آنان را خودخواه بار میآورد و مايهی مزدورصفتی میشود. وقتی كه پای پاداش در ميان باشد، باعث میشود كه كودكان، روحيهی كاسبكارانه پيدا كنند. اگر در پرورش کودک، بيش از اندازه به پاداشدادن تكيه كنيم؛ كودك به صورت شرطیشدن چيزهايی را ياد میگيرد كه پشتوانه ندارد. يادگيری مؤثر آن است كه از انگيزهی دورنی كودك استفاده كنيم.
اگر چنین مرحلههای تربیتی را بالای کودکانمان انجام ندهیم؛ به اطمینان، در خانواده و جامعهی ما، افراد ناسالم، بداخلاق، اهل خشونت، تروریست و مضر به بار میآیند. هرنوع کوتاهی و نبود مسوولیتپذیری ما در این مسأله، نخست به خود ما بعد به جامعه و جهانیان ناخوب واقع میشود. امروزه در جهان عامل اساسی تروریزم، جنگ، نادانی، خودخواهی، ویرانگری و مادهپرستی؛ نبود پرورش سالم این نسل، از دورهی نخستین (کودکی) است. اگر هر فرد، از کودکی درست پرورش شود، ارزشها، مزایا و نیکبختیهای زندگی برایش یاد داده شود؛ هیچگاهی دست به کنش منفی، جهت ضرر رساندن به دیگران نمیزند و سرانجام تروریزم و بدیهای جهان کاهش پیدا میکند. پس ما به عنوان پدر و مادر یا بزرگ خانواده، مسوول به بارآورندهی انسانهای خوب یا ناخوب در جهان استیم.
راهکار و نتیجهی موضوع
درک دنیای کودکان مهم است. این در حالیست که متاسفانه جامعهی ما در حال حاضر به علت آسیبهای اجتماعی، ناهنجاریهای موجود و مشکلهای اقتصادی، ظلم و ستم مضاعفی در حق کودکان صورت میگیرد.
باید فاصله میاننسلی را به کمترین میزان آن رساند؛ پدران و مادران، باید انسانیت را به کودکان خود بیاموزند. در حال حاضر افراد، با نقشهای اجتماعیای که دارند با کودکان برخورد میکنند. فاصله میان کودکان و خانواده، به دلیل نبود درک بزرگترها از نیازها و شرایط جهان کودکانه است و هر اندازه که این فاصله بیشتر باشد، آسیبهای بیشتری برای کودک میرساند. پس باید کودکان را فهمید و درک کرد و شعور کودکی را آموخت.
وقتگذاشتن به کودکان در خانوادهها، از نکتهی کلیدی در آموزش و پرورش کودکان است؛ اما متاسفانه پدران و مادران، به دلیل گرفتاریها و مشکلهایی که دارند، معمولا زمانی را برای توجه و برنامهریزی خانوادگی نمیگذارند. در این مورد، روانشناسان معتقدند که برای شناخت و درک بهتر نیازهای کودک، باید افراد بزرگسال، کودک دوران خود را بشناسند و به آن رجوع کنند.
همچنان، مهمترین گام برای توجه و تامین حقوق کودکان، برگزاری همایشها و کنفرانسها، فعالیت نهادهای مدنی، تدوین و اصلاح قوانین مربوط به کودک، شکلگیری رشتههای آکادمیک و علمی در مورد کودکان است.
عاقبت نوع بشر، در کمال رشد اخلاقی است؛ اما چگونه میتوان به این کمــال دست یافت و به چه چیزی میتوان امید داشت؟ پاسخ این پرسش آموزش و پرورش است و دیگر هیج.