استقبال و رجوع مردم به مراکز تحصیلات عالی، درس خواندن و فراگرفتن علم به عنوان یک رفتار اجتماعی نوظهور در جامعهی افغانستانی، نویدهای تازهای به همراه داشت، استقبال دانشآموزان از ادامهی تحصیلات عالی و شوق شان برای دانشجو شدن، گویا رمق گمشدهای را به جان نیمبند جامعهی از هم گسیختهی افغانستان باز آورد.
شور و شعف نسل نو افغانستان که در طول سالهای گذشته، بر آن افزوده شد، میرفت تا روی دیگر سکه را به همه نشان دهد. روی بهتر زندگی جمعی و مناسبات اجتماعی و سیاسی؛ اما چیزی که موجب نگرانی و پرسش است، این که بیشتر مؤسسههای تحصیلات عالی، خصوصی اند؛ به این معنا که درصد قابل توجهی از راههای رسیدن به تحصیلات عالی از رهگذر پرداخت شهریه میگذرد. یعنی کسانی که پول دارند، کسانی که امکانات نسبی دارند، درس میخوانند و در آینده نیز منصبها و کارهای مهم را اشغال می کنند.
هر چند نهادهای دولتی، مانند دانشگاه کابل نیز روزنهی امیدی برای طرفداران کسب علم بدون پول است؛ اما این ظرفیت کافی نیست و از سوی دیگر هم سهمیهبندی شدن، یعنی شانس رسیدن به تحصیلات را برای افراد کم توان کمتر ساختن. برای افراد ضعیف جامعه تنها نقطهی امید برای زیستن در آینده، همین رسیدن به تحصیلات عالی است؛ افراد فقیر راهی جز درس خواندن برای دسترسی به منابع ندارند. امید به باسواد شدن و گرفتن مدرک تحصیلی، برای رسیدن به امکانات، شاید یگانه راه و آرزوی بسیاری از مردم بیضاعت باشد. اگر این راه هم بسته شود، دیگر چه راهی برای دسترسی قشر پایین جامعه به منصب هایی که دموکراسی از آن دم میزند، مانده است؟
تنها راهی که امید را در دل شان زنده نگه میداشت، بسته میشود. بعد ناعدالتی اجتماعی و توزیع نابرابر فرصتها با شدت بیشتری به حیات خود ادامه میدهند. نتیجه و برآیند این شرایط، (شهریهای شدن دانشگاهها) چه خواهد شد؟ توقع بیجای دانشجو مبنی بر این که پول میدهد و حق نمره گرفتن و کامیابی دارد.
سوء ظن این که جایی که پول پرداخت میشود، سختگیری برای درس نخواهد بود و این که عدهای دیگر هم باید، تنها نظارهگر این باشند که عدهای درس میخوانند و خود توان درس خواندن را ندارند. این دغدغهی ذهنی چگونه باید از میان برداشته شود؛ با رفتن به سوی مواد مخدر و یا مهاجر شدن به بهانهی کار و یافتن شغل و آیندهی بهتر برای فامیل خود. روند رو به رشد تحصیلات عالی بدون درک و محوریت مسألهی اجتماعی، به نظر میرسد که تنها به یک سویه شدن جامعه کمک میکند؛ جایی که باز هم کفهی ترازو به نفع افراد پولدار سنگینی میکند.
با وضعیت امروز تحصیلات عالی در کشور، نه تنها نمیتوان امید گرهگشایی را داشت بلکه باید دانست، تنها عدهای کمی هستند که به آگاهی میرسند؛ آگاهیای که لازمهی پیشرفت و گذار از این مرحله برای آیندهی بهتر است. تحصیلات عالی پولی یا این نوع طرز فکر موجود در جامعهی فعلی ما، یعنی رشد بیرویه و بدون حساب عدهای که هم اکنون نیز از رسیدن به جایگاه بهتر و خوبتر باز نمانده اند. این مسأله، فاصلهی ایجاد شده بین جامعه را هر روز بیشتر خواهد کرد و نتیجهی معکوس و دور از انتظاری برای قسمتی از اجتماع دارد. باید فکری هم برای افراد جویای تحصیل با سرمایهی کم کرد تا رشد جامعه سریعتر و بهتر انجام پذیرد.