
یکی از مسؤولیتهای اساسی متولیان فرهنگی، پرداختن به ارتقای فرهنگ شهروندی است. یکی از مواردی که فرهنگ شهری مان را به نمایش میگذارد، موترهای شهری است که همهروزه با آن روبهرو میشویم.
استفاده از موترهای لینی «شهری» از اصول فرهنگ شهری و شهرنشینی است؛ به هر اندازه که در این راستا کارهای مفید صورت گیرد و روی این فرهنگ کار شود خوب است. هر چقدر که بگوییم ما آدمهای با فرهنگی استیم و از فهم و کمالات مان تعریف کنیم، باز هم کم گفته ایم؛ اما چه شد که این موضوع کهنه و نخنماشدهی فرهنگ شهرنشینی به ذهن من خطور کرد؟ به چند موردی اشاره میکنم که همه روزه به عنوان یک چالش با آن روبهرو استیم.
دختران و زنان در موترهای شهری با چالش عمدهای روبهرو استند؛ یکی این که اگر زنی در صندلی سیت جلو بنشیند، باید در صورت پیدا نشدن سرنشین زن دوم، کرایهی دو نفر را بپردازد. این برخورد از یک طرف که غیرعادلانه است از طرف دیگر تبعیض آشکار در فرهنگ شهری کابل به شمار میرود. مشکل دیگری که در این قسمت با آن روبهرو میشویم؛ اگر زنی بخواهد سوار موترهای تندرو شود با آزار و اذیت رانندگان بر میخورد؛ خصوصا با آزار لمسی، در موترهای تونس و مرسیدس؛ چون تکه ای برای سرنشین دوم در پیشروی ندارد باز هم با آزار جنسی-لمسی روبهرو میشود.
برخورد رانندگان با زنان و دختران یکی از آزاردهندهترین مواردی است که در شهر با آن روبهرو استیم. مثل «خاله! اگر د پیش روی میشینی باید کرایهی دو نفر را بتی» یا «خاله! یک نفر دیگر پیدا کو، برو ده موتر دگه» مشکلات موترهای لینی به اینها خلاصه و تمام نمیشود. از دویدن دنبال موتر و پارک بیجا و آویزان شدن به میلههای موترهای کلانتر ملیبسها و ریختن آشغال در معابر و داد زدن و صدا کردن القاب مختلف به همدیگر و بد و بیراه گفتن به ترافیک و موترهای در حال عبور و درگیر شدن با یکدیگر و پرتاب آب دهان در امتداد ۴ جهت اصلی و هارن زدنهای بیمورد و تنهزدن آدمها به همدیگر و لایی کشید موترها در خیابانهای کم عرض، هرچند این موارد عمومی است؛ اما یکی از مشکلات و موارد آزاردهنده برای زنان محسوب میشود.
با این همه مواردی که در یک مسیر همه به مشاهده میرسند؛ ولی سکوت همه جا را فرا میگیرد. جنبندهای تکان نمیخورد و کسی پلک هم نمیزد، هیچکس چیزی نمیگوید و گفته هم نمیتواند. این که خیلی از رانندگان در داخل موتر سگریت میکشند یکی دیگر از مشکلات عمومی است. بارها دیده ایم و هر روز مشاهده میکنیم؛ وقتی در موتر لینی بالا میشویم، سه نفر که نشسته اند برای نفر چهارم یک سانتی هم تکان نمیخورند. اصلا خیال شان نیست که قرار است یک آدم دیگر کنار شان بنشید. اصل بر این است کسی که اول در موتر و چوکی بلند میشود باید در آخر تشریف ببرد.
اما میدانید که همشهری محترم مان حاضر است چندین بار از جایش بلند شود و یا هم پایین شود؛ ولی حاضر نیست که در جای اصلی خودش بنشیند و در موقع پایین شدن، تنها یکبار زحمت پایین شدن را بکشد. کمتر کسی را میتوان در موترهای شهری یافت که برای دیگران احترام بگذارد. فرهنگ شهری و فرهنگ استفاده از موترهای شهری، به اندازهای نگرانکننده است که نمیشود به تحول در حوزهی اجتماعی و فرهنگی در این کشور امیدوار بود. موترهای شهری کابل روایتهای فراوانی دارد؛ یکی از قصههای تلخ و تکراری موترهای شهری کیسهبُری است. کیسهبُری و ربودن پول و تلفون، از مواردی است که سالهای زیاد وجود داشته است. در امان بودن از دست این کیسهبران، بر میگردد به زیرکی و باهوشی افراد؛ به هر اندازهی که باهوش و چالاک باشید، به همان پیمان از شر دزدی در امان خواهی بود. از آن جایی که ناامنیها در شهر کابل بیشتر شده است، شهروندان خصوصا از سوی شب کمتر در موترهای خُرد رفت و آمد میکنند؛ با این باور که موترهای کلان امنتر از موترهای خُرد است. استفاده از موترهای شهری در کابل به شدت آزاردهنده است.