با آغاز کار بر سر بندهای آب در افغانستان که در سالهای اخیر و بهخصوص در آغاز سال ۱۴۰۰ خورشیدی، به موفقیتی تنشانگیز و قابللمس رسید، حکومتهای همسایه بهخصوص، جمهوری اسلامی در ایران، واکنشهایی در این زمینه داشت. از جمله این واکنشها میتوان به بحثی در مجلس جمهوری اسلامی در ایران اشاره کرد که عدهای از نمایندگان در برابر اظهارات محمد اشرفغنی، گفتند اگر به باجخواهی علاقه داری، پس جمهوری اسلامی نیز راهکارهایی را برای ایجاد فشار بر افغانستان در برنامهاش خواهد گنجانید.
بلندپایگان جمهوری اسلامی در ایران، پیشازاین نیز واکنششان را به ایجاد سدهای آبی افغانستان، بروز داده بودند. بسیاری از این واکنشها، استوار بر ناتوانیهای اقتصادی در افغانستان است. افغانستانی که سالهاست مهاجرانش به علت بیکاری و جنگ به ایران گریختهاند، نمیتواند زمینه کاری برای آنان در داخل فراهم کند و این یکی از نکات ضعف حکومت افغانستان به شمار میرود.
در واکنشی که مجلس ایران نسبت به ایجاد بند کمالخان داشت، این موضوع بیشتر برجسته بود. آنان با ادعای اینکه افغانستانیها سالها در ایران از خدمات این کشور بهرهمند شدهاند، تلاشهای اخیر حکومت افغانستان را به پرسش کشیده و آن را نادرست خواندهاند.
مهاجران افغانستانی در ایران، همیشه اسباب فشاری در دست مقامهای جمهوری اسلامی بوده و سبب شده که آنان سیاستهای کشور را با آزار و اذیت این شهروندان دور از وطن و محروم نگهداشتن آنان از حقوق انسانیشان، کنترل کنند.
بیشک اینبار نیز، محدودیتهایی بر شهروندان افغانستانی مهاجر در ایران وضع خواهد شد و ممکن است بسیاری از آنان با خطر اخراج اجباری روبهرو شوند. با اینهمه، مقامهای جمهوری اسلامی در ایران، صرفاً به چنین فشارهایی بسنده نمیکنند زیرا سپاه پاسداران، سالهاست که گروههای تروریستی را در افغانستان، حمایت کرده است که بسیاری از حملات بر بندهای آب نیز به آن نسبت داده میشود.
این موارد صرفاً، موضوعات دمدستی برای پیشبینی واکنشهای عملی حکومت کشور همسایهمان است. موارد دیگری که میتوان به آنها اشاره کرد، روابط بازرگانی دو کشور است که شاید پسازاین رو به وخامت بگذارد. هرچند در این اقدام، افغانستان و ایران هردو دچار زیان خواهند شد اما شکی نیست که نظام حاکم بر ایران، بدون در نظرداشت وضعیت مردم این کشور، دست به چنین اقدامانی بزنند.
اگر روابط افغانستان با ایران بر سر آب دچار مشکل شود و یا هم آنگونه که مقامهای جمهوری اسلامی در ایران میگویند، حکومت کشور مقررات حقآبهای را که بین افغانستان و ایران در سال ۱۳۵۱ به امضا رسید، دور زده و یا به آن متعهد نماند، بیشتر از همه مردم محروم سیستان و بلوچستان در ایران، متضرر خواهند شد. سیستان و بلوچستان، یکی از مناطق تحت تبعیض در ایران است و مردم آن دچار بحران اقتصادی هستند.
با بحران آب در منطقه که در این اواخر بیشتر مورد توجه دولتها قرار گرفته است، این بخش از مردم ایران، بیشتر در بحران فرورفته و امکان دارد نظر به موقعیت حساسشان، قربانی گروههای استفادهجو در مناطق مرزی بین ایران و پاکستان و همچنان ایران و افغانستان شوند.
نباید تردید داشت که بحران آب میتواند بهزودی مسبب بحران امنیتی شود و اگر سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی ایران نسبت به این بخش از مردم ایران، تغییر نکند؛ کمبود آب که آغاز شدت بحران اقتصادی است، اعتراضهای شدیدی را میآفریند.
با وضعیتی که مردمان افغانستان و ایران دارند، طرفهایی که از مناقشهها میتوانند استفاده کنند، دو جمهوری اسلامی در دو سوی مرز است. جمهوری اسلامی در ایران، مانع رشد اقتصادی و زراعتی- استفاده درست از بندهای آب- در خاک افغانستان میشود و جمهوری اسلامی در افغانستان، سعی میکند برای مقابله با آنان، لااقل آبها را در گرو خود نگه دارد.
سیاستهای دو کشور در قبال منابع اقتصادیای چون آبها، بیش از اینکه دورنمای اقتصادی داشته باشد، دورنمای سیاسی صرف است. حکومت افغانستان در زمانی که درگیر گفتوگوهای صلح کشور است، نیاز به ابزار فشار بر مقامهای جمهوری اسلامی در ایران دارد. ایران نیز، چون درگیر تحریمهای اقتصادی است آب، حیاتیترین عنصر برای بقایش بهحساب میآید. بقای قدرت و جلوگیری از فروپاشی.
در هفتم حوت سال گذشته، سیستان و بلوچستان، شاهد اعتراضات مردمی بود. مردم این ولایت از بحران اقتصادی به ستوه آمده و دست به فعالیتهایی میزنند که حکومت ایران آن را غیرقانونی میداند. بسیاری از مردمان این ولایت در نقاط مرزی، مشغول سوختبری هستند و به تاریخ چهار حوت سال قبل، نیروهای سپاه، ۱۷ تن را در تیراندازی به قتل رساندند.
این اقدام حکومت، منجر به اعتراضات سنگینی شد که سودجوییهای جمهوری اسلامی بانی آن بود؛ بنابراین، لازم است که حکومت ایران و بهخصوص مجلس این کشور که چندی است، با اظهارات تحریککننده میخواهد مقامهای افغانستان را با چالشهای غیر دیپلماتیک مواجه کند، راهحل بهتری را روی دست بگیرند.
اینطرف، حکومت غنی نیز بهجای ایجاد غرور کاذب و استفاده از آن در گفتوگوهای صلح، بحران آب را که یک خطر جدی است، واقعاً جدی بگیرد و سعی کند از مطابق با نیازهای مردم دو کشور، راهحل سیاسی و دیپلماتیک را پیشنهاد کند.
در کلیت این مناقشه، مردم دو کشور زیان خواهند کرد؛ زیرا هم روحانی و هم آقای غنی، اهداف سیاسی دیگری دارند که میخواهند با احساسات مردم به آن برسند.
مناقشه آب و نقاط اختلاف آن:
در سال ۱۳۵۱، قراردادی بین دو کشور به امضا رسید که بر اساس آن، مقدار معینی از آب رود هیرمند باید وارد خاک ایران شود. افغانستان خودش را به این قرارداد، متعهد میداند؛ مشکل این است که جمهوری اسلامی در ایران، این تعهد را صرفاً زبانی دانسته و ادعا دارد که حکومت افغانستان، مقدار تعیینشده آب را به ایران نمیدهد.
جمهوری اسلامی ایران، میگوید باید مازاد آب که از سیلابها بهوجود میآید نیز باید بر سهمیه ایران اضافه شود؛ در حالیکه حکومت افغانستان، آب سیلابها را بر اساس حقآبه از آن خود میداند.
افغانستان در سالهای گذشته و شاید اکنون نیز نتوانسته کنترل درستی بر آب رود هیرمند داشته باشد. این باعث شده که مقدار بیشتری از آب در سالهای پرآبی وارد ایران شود. ورود آب کنترل نشده به ایران، انگیزهبخش سیاستهای سودجویانهای شده و حکومت این کشور را واداشته تا دست به گسترش زمینهای زراعتی بزند. همچنان، مقامهای این کشور، آب سیلابها را که در این سالها وارد ایران میشود در چاهنیمهها ذخیره کرده و سیاست جداگانهای را برای استفاده از آن پیش گرفته است.
این سیاستها، آب هامون را که تالابهای طبیعی است، متضرر ساخته است. ضرری که نهفقط به مردم ایران و افغانستان میرسد بلکه مسئلهای جهانی را خلق کرده و به محیطزیست صدمه وارد میکند.
با اینهمه، حکومت ایران، این اشکال را مربوط به تلاش حکومت افغانستان انداخته و میگوید؛ ایجاد بندهای آب در افغانستان، باعث کاهش آب هامون شده است.
هرچه به این موضوع بپیچیم، راهحلی که بتواند یکی از کشورها را مجبور به تبعیت از دیگری کند، پیدا نمیکنیم. برای همین است که بحث بر سر یافتن مقصر، فقط تنشهای سیاسی و در نهایت نفرت بین مردمان دو کشور را برجسته میکند.
نه جمهوری اسلامی در ایران و نه حکومت فعلی افغانستان، هیچکدام نمیتوانند با دوام دادن به این موضوع و ایجاد فشار بر یکدیگر از بحران آب نجات یابند. بحران آب، یک مسئله جهانی، منطقهای و سپس کشوری است. پس همانگونه که مشکل، مشکلی جداگانه نیست؛ باید یافتن راهحل نیز بهطور جداگانه و در تلاشهای فردی جستوجو نشود.
برای اینکه به یک نتیجه درست برسیم، مهم است که بر تنشهای ممکن تمرکز کنیم؛ در صورتی که جمهوری اسلامی ایران بخواهد افغانستان را با تهدید اخراج مهاجران، کاهش روابط ترانزیتی و بازرگانی یا هم فعالیتهای مخفیِ مثل سالهای قبل، مجبور به تبعیت کند، حکومت افغانستان نیز به فعالیتهایش بدون در نظرداشت توقع مقامهای این کشور، ادامه میدهد؛ چیزی که در زمان حساس کنونی، به نفع هیچیک از ملتها نیست.
ایران که دچار بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای جهانی است با گسترش روابط اقتصادیاش با افغانستان، میتواند کمی هم که شده نفس راحتتر بکشد و در عین حال، افغانستان را با دعوت به گفتوگو برای حل مناقشه آب، راضی کند. مشخص است که توقع حکومت افغانستان از ایران، چیزی جز همسویی این کشور با حکومت فعلی در گفتوگوهای صلح نیست.
روابط ایران با طالبان؛ چه آن بخشِ روشن و آشکار آن و چه بخش پنهانی که مربوط به فعالیتهای استخباراتی میشود، سبب شده تا حکومت اشرفغنی، احساس ترس کرده نگذارد ایران، سیاستهای موردنظر حکومت را تخریب کند.
همسویی دو کشور در بحران سیاسی و اقتصادی هردو طرف، الزامی است؛ زیرا چنین به نظر میرسد که هیچیک از گزند زیان دیگری ایمن نمیماند.
با بحران آب ابزاری برخورد میشود:
نتیجه تمام گفتهها این است که بحران آب، جدای مسئله رود هیرمند و نیازهای ایران و افغانستان، مسئله حساس و دارای اهمیت بیشتر است. افغانستان درست زمانی دست به کنترل آبهایش میزند که جهان و بهخصوص منطقه، نیاز جدی به آب دارد. بخواهیم یا نخواهیم؛ آب، اصلیترین مسئله است و میتواند تعیینکننده مناسبات سیاسی و اقتصادی زیادی شود.
مهم اما این است که چگونه میخواهیم از آب برای طرح مناسبات جدید سیاسی و اقتصادی استفاده کنیم؛ با ساختن اهرام فشار بر یکدیگر، با جنگ بر سر آن یا هم با ایجاد یک برنامهی همهگیر که بتواند زمینه اشتراکات سیاسی و اقتصادی را بر محور استفاده منصفانه از آب، بسازد؟
وجود رودها در افغانستان، این کشور را برای همسایگانش برجسته ساخته و بخشی از دلایل بسیارِ جنگ در افغانستان نیز همین موضوع بوده است. امروز اما کار بهجایی رسیده که در افغانستان، انگیزهای برای ایجاد حکومت مشخص به وجود آمده است؛ حکومتی که نهتنها نیاز به اثبات قدرت خود در منطقه دارد بلکه نظر به وقایع اخیر در درون کشور، اصلاحاتی را در سیاست داخلی نیز روی دست گرفته است. این اصلاحات، شاید خیلی نزدیک نباشد اما اگر موردبررسی همگانی و اجماع منطقهای قرار نگیرد، نقاط اختلافی را در نظام آینده کشور با کشورهای همسایه، طوری برجسته میسازد که شاید تا سالهای سال نتوانیم آنها را برطرف کنیم.
بنابراین،همزمان با گپوگفت بر سر صلح در افغانستان و بحران اقتصادی ایران به دلیل تحریمها، داغ شدن مسئله آب، ناامیدکننده است و میتواند دستخوش سوءاستفادههای بسیار قرار بگیرد و سبب بحران روابط سیاسی بین دو کشور شود.