به اساس تعریف اجلاس جهانی غذا در سال ۱۹۹۶: امنیت غذایی؛ دسترسی فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی همهی افراد در همهی زمانها به غذای سالم و کافی، برای تأمین نیازهای تغذیهای در راستای ترجیحهای غذایی برای داشتن زندگی فعال و سالم است.
به اساس این تعریف، غذا باید سالم و مغذی بوده و از سویی هم باید نیازهای تغذیهای مصرفکنندگان را طوری رفع کند که مصرفکننده، زندگی فعال و سالم داشته باشد. مصرف غذا باید به اندازهای باشد که گرسنگی آشکار و گرسنگی پنهان (نیاز سلولهای بدن) را رفع کرده و نگذارد تا شخص، به سوء تغذیه گرفتار شود.
همینطور، همهی افراد جامعه باید به گونهی یکسان به غذای مغذی و سالم دسترسی داشته باشند که این غذا، باید در دسترس بوده و همهی شهروندان جامعه، توانایی اقتصادی برای تهیهی آن را در هر زمان داشته باشند.
از سویی «حق بر غذا» بدیهیترین حق انسانها است. پس از «حق بر غذا» است که شخص برای به دستآوردن دیگر حقوقش گام بر میدارد و شخصیت حقوقیاش را کامل میکند. برای ادامهی زندگی سالم و فعال که بتواند شخص را به عنوان عنصر مهم زندگی امروزی، یعنی به شهروند مسؤول بدل کند؛ در ابتدا بیشتر از هر چیزی به امنیت غذایی نیاز است.
در هر جامعهای دولتها مسؤولیت دارند تا امنیت غذایی شهروندان شان را تأمین کرده و برنامههای سنجیده و دوامداری، برای کاهش سوء تغذیه و بلند بردن امنیت غذایی شهروندان شان داشته باشند.
اما در آماری که سال جاری، توسط کمیتهی ملی امنیت غذایی و تغذیهی افغانستان منتشر شده است؛ نشان میدهد که ۴۴ درصد جمعیت افغانستان امنیت غذایی ندارند؛ در این میان، کودکان و زنان نسبت به مردان، از امنیت غذایی کمتری برخوردار اند.
آماری که دهم میزان سال جاری از سوی صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف) به نشر رسیده است، نشان میدهد که در افغانستان دو میلیون کودک و ۴۸۵ هزار خانم شیرده و باردار، به سوء تغذیه گرفتار استند.
این در حالی است که سال گذشته نیز، این نهاد گفته بود که حدود ۴۰ درصد کودکان افغانستان از سوء تغذیه رنج میبرند که از این میان، قریب ۲۹٫۵ درصد آنان به سوء تغذیهی شدید گرفتار استند.
در پاکستان به اساس سروی ملی تغذیه که در سال ۲۰۱۸، توسط وزارت صحت و UNESCO صورت گرفته است. نشان میدهد که۶۱ در صد جمعیت آن از امنیت غذایی برخوردار بوده؛ ۱۳ درصد آن با ناامنی خفیف غذایی، ۷ درصد با ناامنی متوسط و ۱۹ درصد آن با ناامنی شدید غذایی رو به رو استند. بر اساس آمار منتشرشده توسط سازمان ملل، در سال جاری ۴٫۹ درصد کل جمعیت ایران از امنیت غذایی محروم بوده و ۴ میلیون دیگر به سوء تغذیه گرفتار اند. سنگاپور با کسب امتیاز ۸۵٫۹ درصد برای امنیت غذایی، در مقام نخست قرار میگیرد. و بوروندی با کسب ۲۳٫۹ درصد امتیاز برای امنیت غذایی، مقام یکصدوسیزدهم را در میان کشورهای جهان از آن خود کرده است. در این ردهبندی، جایگاه افغانستان روشن نیست؛ اما به اساس گزارش «فقر چند بُعدی» که یازده حمل سال جاری از سوی ادارهی احصائیهی مرکزی افغانستان نشر شده است، نشان میدهد که از نظر درآمد و مصرف، افغانستان در میان ۱۹۱ کشور جهان رتبهی ۱۷۰ ام را دارد و در میان کشورهای آسیایی، فقیرترین کشور است.
علل اصلی محرومیت از امنیت غذایی در افغانستان
نداشتن دسترسی به غذای سالم و مغذی در همهی زمانها و شرایط، نه تنها که باعث بروز مشکلهای جسمی و گرفتار شدن به سوء تغذیه شده، بلکه باعث میشود؛ شخصی که امنیت غذایی ندارد، از امنیت روانی خوبی هم برخوردار نبوده و رشد ذهنی لازم را نداشته باشد. انسان زمانی که مقدار کالری مورد نیازش را روزانه نتواند مصرف کند، به سوء تغذیه مبتلا میشود. کموزنی و کوتاهی قد، مهمترین نشانههای سوء تغذیه اند.
این بر همه روشن است که بیشتر مردم در افغانستان پیوسته از کموزنی و کوتاهی قد رنج میبرند.
نخستین علتی که مسألهی تأمین امنیت غذایی را در افغانستان به بحران تبدیل کرده است؛ تهیدستی اقتصادی است. نخستین گزارش فقر چندبعدی که توسط وزارت اقتصاد کشور به نشر رسیده است؛ نشان میدهد که ۵۲ درصد مردم افغانستان فقیر استند.
بیشتر خانوادههای افغانستان به دلیل درآمد کم، نمیتوانند فهرست غذاییای داشته باشند که بتواند نیازهای تغذیهای خانواده را فراهم کند. در این میان، زنان و کودکان بیشتر از امنیت غذایی محروم اند. این که چرا زنان بیشتر از امنیت غذایی محروم اند، به اضافهی فقر، عرف نادرست حاکم و باوری است که نسبت به زنها وجود دارد.
در بیشتر خانوادههای افغانستانی به دختران و زنان میگویند: «دختر به اندازهی گوشش میخوره.» و همینطور در شماری از خانوادههای افغانستانی که در ولایتها و روستاها زندگی میکنند، رسم بر این است که نخست باید مردان خانه غذا بخورند و اگر چیزی باقی ماند؛ سهم زنان و کودکان خانواده است.
در افغانستان، شش میلیون و ۲۰۰ هزار زن خانهدار زندگی میکنند که جمعیت غیر فعال در عرصهی اقتصادی به شمار میروند. این نه تنها که امنیت غذایی خود زنان را تهدید میکند، بلکه تهدیدی برای امنیت غذایی کل جمعیت افغانستان نیز است.
ساختار خانوادگی در افغانستان نیز پیوسته باعث میشود که باشندگان افغانستان از امنیت غذایی محروم باشند.
در بیشتر خانوادههای افغانستان یک نفر نانآور است؛ در حالی که میانگین خانوار در افغانستان ۷ نفر است. اینها خود کمک میکنند تا بیشتر خانوادههای افغانستانی از امنیت غذایی محروم بوده و کودکان شان به سوء تغذیه گرفتار شوند.
علت دیگری که باشندگان افغانستان را از امنیت غذایی محروم کرده است، جنگ و ناامنی است.
جنگ در افغانستان هر روز از مردم دهها کشته و زخمی میگیرد که در این میان، شمار زیاد خانوادهها، نانآور خود را از دست میدهند. در افغانستانی که معمولا یک نفر نانآور خانه است، زمانی که خانوادهای نانآورش را از دست میدهد، به گونهی خودکار از امنیت غذایی محروم شده و اعضای این خانواده، در درازمدت ممکن است به سوء تغذیهی شدید دچار شوند. در مواردی به دلیل جنگ میان طالبان و حکومت، شماری از باشندگان افغانستان، در روستاها، ناچار به ترک محل زندگی شان شده و در گوشههای دیگر کشور آواره میشوند.
این خانوادهها به دلیل وابستگی شان به تولیدات محلی و زراعتی خود شان، زمانی که از خانههای شان بیجا و فراری میشوند، دیگر از امنیت غذایی برخوردار نیستند.
در کنار جنگ و ناامنی؛ طبیعت هم همیشه با باشندگان این کشور مهربان نیست. سالانه به دلیل حادثههای طبیعی، صدها هزار خانواده از خانههای شان بیجا میشوند که این خانوادهها، به دلیل فقر و نبود توجه جدی و دستگیری از سوی دولت، در خطر سوء تغذیه قرار میگیرند.
«نجیب آقا فهیم» وزیر دولت در امور رسیدگی به حوادث طبیعی میگوید که در زمستان پیش رو بیش از ۱۰۰ والسوالی و ۳۱۳ روستا در معرض جدی حوادث طبیعی قرار دارد.
برای رسیدگی به محلهای آسیبپذیر، ۳۰ میلیون دالر هزینهی احتمالی پیشبینی شده است؛ اما کل بودجهی این نهاد ۲۶ میلیون دالر است.
نداشتن آگاهی از اهمیت امنیت غذایی، علت دیگری است که خانوادهها را از امنیت غذایی محروم کرده و در خطر گرفتار شدن به سوء تغذیه قرار میدهد.
در افغانستان به دلیل بیسوادی و ساختار روستایی آن، یک سوم جمعیت بیشتر خانوادهها، هیچگونه درک و شناختی از امنیت غذایی نداشته و از مرکبات مواد خوراکیای که مصرف میکنند، بیخبر اند. روی این دلیل، حتا آنهایی که توانایی خوب اقتصادی دارند؛ به دلیل مصرف نکردن مواد غذاییای که بتواند تمام نیازهای تغذیهای را رفع کند، ممکن است به سوء تغذیه دچار شوند.
سیستم بردهداری مدرن نیز تا اندازهی زیادی مانعی برای تأمین امنیت غذایی باشندگان افغانستان است.
در گزارش «شاخص بردهداری مدرن» که این اواخر(walk free foundation ) به نشر رساند؛ نشان میدهد که در جهان نه تنها، بردهداری از میان نرفته است، بلکه شکل مدرن و پیچیدهای را به خود گرفته است.
در این گزارش در میان ده کشوری که نظر به میزان جعیت شان بیشترین برده را دارند، افغانستان از میان ۴۰ میلیون برده در جهان؛ با داشتن ۷۵۰٫۰۰۰ برده، در ردهی پنجم قرار میگیرد. شاخصهای این سنجش بردهداری؛ کار بدون مزد یا کار با مزد کم؛ مزدی که تمام نیازهای شخص را بر آورده نمیکند و ازدواج اجباری است.
این بردهها نه تنها که امنیت غذایی خود را تأمین نمیتوانند، بلکه آنهایی که به درآمد این بردهگان وابسته اند؛ نیز از امنیت غذایی برخوردار نخواهند بود. ۵۶۳۰۰۰ تن این بردهگان را مردان و کودکان پسر تشکیل میدهند. اگر فرض را بر این بگذاریم که هر یک از این بردهها مسؤولیت تأمین امنیت غذایی سه نفر غیر از خود شان را نیز به عهده داشته باشند؛ در این صورت، بیشتر از دومیلیون باشندهی دیگر نیز به گونهی خودکار از امنیت غذایی محروم میشوند.
به اساس این گزارش، ۱۸۷۵۰۰ تن این بردهگان را در افغانستان زنان و کودکان دختر تشکیل میدهند که از بیشتر این کودکان در کارهای قالیندوزی، خشتپزی، گدایی و تجارت جنسی بهرهگیری میشود. برده بودن آن هم در افغانستان به خودی خود؛ امنیت غذایی را به رؤیای دستنیافتنی تبدیل کرده است.
بیکاری در کشوری مثل افغانستان که تا گلو در منجلاب فقر فرو رفته است، تهدید بالقوهای برای امنیت غذایی باشندگان آن است.
به اساس بررسیهای اخیر وزارت اقتصاد کشور، از میان ۱۶ میلیون افغانستانی واجد شرایط کار، ۹ میلیون آن بیکار استند.
فقر، جنگ و ناامنی، باورهای مذهبی، حادثههای طبیعی، ساختار خانوادگی، تبعیض جنسیتی، بیکاری، بردهداری، و درک ناقص دولت از اولویتها؛ باعث شده است که قریب به نیمی از جمعیت افغانستان از امنیت غذایی محروم باشند.