نویسنده: دیرک وان در کلی
مترجم: سید نجیب الله مصعب
گزینههایی برای همکاری امنیتی
با این حال، گزینههای پیش روی چین وجود دارد که در عین پرهیز از مداخلهی نظامی، نقش بیشتری در امنیت افغانستان بازی کند. چین، آموزش امنیتی نه چندان بزرگ، که اکثراً به شکل آموزش پاکسازی مین و مقابله با قاچاق مواد مخدر است را در اختیار افغانستان، گذاشته است. چین، در سال ۲۰۱۲ توافقنامهای مبنی بر آموزش حدود ۳۰۰ مأمور پولیس افغان در طول چهار سال در چین را با افغانستان، امضا کرده است. البته اینها بخش بسیار کوچکی از نیروی پولیس ملی افغانستان، است که شمار آنها به ۱۵۰۰۰۰ نفر میرسد. این توافق تحتالشعاع تلاش کنونی ناتو و امریکا، برای پشتیبانی و آموزش نیروهای افغانستان، قرار گرفته است. در پایان سال ۲۰۱۴، ۹۸۰۰ سرباز از امریکا و ۳۰۰۰ سرباز از دیگر ناتو در این کشور باقی میمانند. تعداد نیروهای امریکا در پایان سال ۲۰۱۵، به نصف کاهش مییابد و بعد از سال ۲۰۱۶، فقط تعداد اندکی از آنها در این کشور میمانند.
بین تحلیلگران چین، بر سر پاسخ سیاستی مناسب در حوزهی آموزش و حوزههای دیگر اختلاف است. از یک طرف، این نگرانی وجود دارد که اگر چین پشتیبان اصلی نیروهای امنیتی افغانستان، محسوب شود، در واقع دردسر گروههای تروریستی را به جان میخرد. از طرف دیگر، عرضه آموزش روش مستقیمتری برای شکلدهی به امنیت و ثبات افغانستان است.
یکی از گزینهها، فراهم کردن آموزش یا تجهیزات برای نیروهای امنیتی افغانستان، است. افزایش آموزش پاکسازی مین یا مقابله با قاچاق مواد مخدر نسبتاً راحت است. مؤسسههایی در چین نیز میتوانند دورههای تخصصی در حوزههای مانند آموزش قضایی برای پرسنل امنیتی افغانستان، ارائه کنند. هو شیشنگ پیشنهاد خلاقانهتری برای آموزش دارد. هو به همراه نویسندگانی مانند «رافائلو پانتوچی»[۱]، از مؤسسهی نیروهای متحد پادشاهی در لندن[۲] و «راوی سانی»[۳]، از بنیاد بینالمللی ویوکاناندای دهلی نو[۴]، پیشنهاد کرد که چین و هند مشترکاً «نیروی محافظت از ذخایر معدنی» را در افغانستان، آموزش دهند.
سازمان همکاریهای شانگهای[۵] ، هم که اتحاد سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای چین، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، تاجیکستان، و ازبیکستان است، میتواند نقشی محدودی در این راستا بازی کند. دانشگاه علوم سیاسی و حقوق شانگهای در حال پایهریزی امکانی برای ترویج تبادلات قضایی بین اعضای سازمان همکاریهای شانگهای (国际司法交流合作 培训基地) است. این امکان مخصوصاً برای عرضه آموزش قانونی و قضایی به وکلا، تیم ضدتروریسم، تیم مرزی و مقاماتی از بخشهای قضایی و اجرایی از تمام کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای است. این آموزش را احتمالاً میتوان گسترش داد تا در موارد خاص، شهروندان افغانستان، را نیز شامل شود.
سازمان همکاریهای شانگهای، میتواند نقش کمی در مهار بیثباتیهای جدید در افغانستان، بازی کند. این سازمان، بعد از سالها بحث، احتمالاً سال دیگر گسترش مییابد. وزارت امور خارجهی چین، قویاً حامی پیوستن هند و چین به عنوان عضو اصلی است. شایعاتی درباره عضویت ایران هم شنیده میشود. اگر این کشورها پذیرفته شوند، پس تمام کشورهای هممرز افغانستان، به استثنای ترکمنستان، عضو سازمان همکاریهای شانگهای خواهند بود. سازمان همکاریهای شانگهای سابقه بدی در همکاری بر سر برخی مسائل از جمله مسئله افغانستان دارد. هر کدام از اعضا سیاست خود را در قبال افغانستان، پیش گرفتهاند. نشانههای جدیدی از بهبود اندکی در همکاریها دیده میشود. در اوت سال ۲۰۱۴ سازمان همکاریهای شانگهای بزرگترین تمرین آموزش نظامی خود را از سال ۲۰۰۴ تاکنون برگزار کرد. به همین ترتیب، توافق بر سر افزایش تعداد اعضا هم نشان کوچکی از همکاری است؛ اما بیاعتمادی بین کشورهای آسیای مرکزی، همچنان شدید است و مانع اتفاق نظر در سازمان همکاریهای شانگهای میشود. از اینرو، همکاریها احتمالن به تمرینهای مشترک، آموزش غیرنظامی، اشتراک اطلاعات و شاید همکاری اجرایی برای مسائل امنیت غیرسنتی، محدود میشود.
همکاری ضد قاچاق مواد مخدر بین افغانستان و چین، حوزه دیگری برای همکاری احتمالی است. تلاشهای مشترکی که تا این دم صورت گرفته ناچیز بوده است؛ اما پیشنهادهایی برای افزایش همکاری در این حوزه شده است. مثلن، «ژان کن»[۶]، از دانشگاه سینکیانگ، در یک مقاله ژورنال برای آکادمی افسران پولیس یونان، نوشت که چین باید بر افزایش همکاری بین فرودگاههای اورومچی و کابل، اصرار کند تا مانع ترافیک نقطه به نقطه مواد مخدر شود. مصاحبهشوندههای زیادی موافق بودند که این نوع همکاری کاملاً امکانپذیر و مطلوب است. این در حالی است که بیشتر ترافیک مواد مخدری که از افغانستان، سرچشمه میگیرد از طریق آسیای مرکزی و از مسیرهای زمینی انجام میشود. چین، به سازمان همکاریهای شانگهای فشار آورده است که عملکرد ضدقاچاق مواد را هم به ساختار ضدتروریسم منطقهای[۷]، بیفزاید. هرچند برخی رسانههای دولتی چین، اخیراً نوشتهاند که ((ارگان ضدتروریسم سازمان همکاریهای شانگهای))، تصمیم گرفته است که درباره مواد مخدر و جرائم سایبری بیشتر سختگیری کند»؛ اما هنوز این اتفاق به شکل رسمی نیفتاده است. محدودیتهای زبانی و فرهنگی هم ظاهراً مسئلهساز هستند. مثلاً لئوای[۸]، از آکادمی پولیس سینکیانگ، به همراه «ژان کن»، میگوید که کمبود مهارت در زبانهایی مانند پشتو و اردو، کیفیت و سرعت تحقیقات منطقهای در حوزه ترافیک مواد مخدر، را به شدت مختل کرده است.
از سال ۲۰۱۱ مشارکت دیپلماتیک چین در مسألهی افغانستان، به شدت افزایش یافته است. این موضوع تقریباً به طور قطع ادامه پیدا خواهد کرد. در مشارکت دیپلماتیک چین در افغانستان، دو رویکرد کلی وجود دارد. اول، تقویت روابط دوجانبه با خود افغانستان، است. در جون سال ۲۰۱۲ چین و افغانستان، «مشارکت راهبردی و همکارانه» اعلام کردند. چین با چندین کشور مشارکت راهبردی دارد؛ عنوان دقیق این مشارکت برای هر کشور فرق میکند و تعریف مشخصی برای آنها وجود ندارد، پس نباید درباره کارایی آنها غلو کرد. درباره افغانستان میتوان این توافق را نشانهای از افزایش تمرکز چین، بر این کشور دانست؛ اما باید بر کمکهای توسعهای چین در افغانستان و نه بیشتر تمرکز کرد.
در جولای سال ۲۰۱۴ چین، انتصاب نماینده ویژهای را برای افغانستان، اعلام کرد. «سون یوسی»[۹]، قبلاً سفیر چین در افغانستان و هند، بوده است. طبق اعلام وزارت امور خارجه، سون «برای افزایش ارتباطات با افغانستان و تمام طرفهای درگیر و حراست از صلح، ثبات و توسعه پایدار افغانستان و منطقه» تعیین شده است. اینکه اینها واقعاً چه معنایی دارند، هنوز معلوم نیست. دیگر نمایندگان مخصوص چین، مثلن در دارفور نقش فعالی در وساطت بین طرفهای مخالف در درگیریها ایفا کردهاند؛ اما با توجه به نقش برجستهای که امریکا در این وسط دارد، احتمال واسطهگری چین درباره افغانستان، فعلاً کمتر است؛ ولی غیرممکن نیست. در شرایط افغانستان، میتوان پیشبینی کرد که این نماینده، حداقل نقش جلودارِ چین را بین گروههای مختلف حاضر در جامعه افغانستان، بازی کند.
چین، مدتها تماس خود را با طیف وسیعی از گروهها و بازیگران در افغانستان از جمله طالبان، حفظ کرده است. از وقتی که دولت کرزی، در سال ۲۰۰۱ به قدرت رسید تماس با طالبان، عمدتاً از طریق واسطهها بوده است؛ اما طبق گزارشهای اخیراً بیجینگ در حال بازسازی ارتباطات مستقیم خود با طالبان، است. ارتباطاتی که پیش از حمله امریکا، در سال ۲۰۰۱ با طالبان، داشت. این تلاشها ادامه مییابد و شاید بعد از کنارهگیری آیساف تشدید هم بشود. «ینگچن»[۱۰]، از دانشگاه نرمال شرق چین[۱۱]، ارتباط با انواع گروهها را راهی برای ترویج این رویکرد میداند که توسعهی افغانستان، به رهبری خود افغانها انجام شود. چین، همچنان از فرایند بازسازی «به رهبری افغانستان و برای افغانستان»، قاطعانه حمایت میکند … چین شاید ارتباطش را با تمام نیروهای سیاسی و اقتصادی در افغانستان و نه فقط دولت مرکزی، حفظ کند تا امکان مشارکت همه آنها در فرایند میانجیگری برای صلح افغانستان، را فراهم کند.
«چاو واشنگ»، میگوید: چین، احتمالاً ارتباطش را با طالبان، ادامه میدهد. پس برنامهها برای افغانستان و طالبان … بلندمدت و مبتنی بر این ملاحظه هستند که چین، تعاملات دیرپایی با طالبان، خواهد داشت. در واقع چین با خود این سازمان مخالف نیست بلکه با تروریسم، جداییطلبی و افراطگرایی مخالف است.
ارتباطاتی که چین با طالبان، در نظر دارد در پی تلاش برای بستن فضایی است که تروریستهای اویغور بتوانند در آن فعالیت کنند. بیجینگ، میخواهد کاری کند که افغانستان، پایگاهی برای گروههای معارض اویغور نشود. از طرفی، چین، میخواهد که از سرمایهگذاریهای خود در افغانستان، در برابر حملات طالبان محافظت کند.اینکه این رویکرد تا چه حد مؤثر خواهد بود محل مناقشه است. برخی منابع چینی، میگویند که طالبان به علت رابطهای که با پاکستان، دارند، نمیخواهد خشم بیجینگ، را برانگیزد. دیگران تعهد طالبان، در قبال درخواستهای چین را زیر سؤال میبرند. در عین حال، طالبان، حملات زیادی به پروژههای چین در افغانستان کرده است.
[۱]– Raffaello Pantucci
[۲]– Royal United Services Institute
[۳]– Ravi Sawhne
[۴]– New Delhi’s Vivekananda International Foundation
[۵]– Shanghai Cooperation Organization
[۶]– Zhang Kun
[۷]– Regional Counter-Terrorism Structure
[۸]– Liu Yi
[۹]– Sun Yuxi
[۱۰]– Yang Cheng
[۱۱]– East China Normal University