از هلال بحران برژینسکی تا بازگشت دوباره اسلام

صبح کابل
از هلال بحران برژینسکی تا بازگشت دوباره اسلام

نویسنده: ایمان نوری، دانشجوی روابط بین‌الملل

بخش نخست
زبیگنیف برژیسنکی متولد ۲۸ مارچ ۱۹۲۸ جیواستراتیژیست، سیاست‌مدار لهستانی-امریکایی بود. وی مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر و ابداع‌کننده نظریه هلال بحران بود، تئوری‌ای که یکسر هلال آن به آفریقا و یکسر دیگر آن به بنگلادش / هندوستان ختم می‌شود.
برژینسکی از حامیان مسلح کردن شبه‌نظامیان مجاهدین علیه دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و توانست جیمی کارتر را متقاعد کند که این اقدام موجب می‌شود تا ارتش شوروی برای حضور در افغانستان تحریک شود. هدف اصلی این تئوری مهار ایران و مسلط شدن امریکا بر این کشور و سپس نفوذ بر خاورمیانه بود.

چرا اسلام به چشم تهدید برای غرب تلقی می‌شود؟
ادوارد سعید در یکی‌ از کتاب هایش‌ نوشته است: اسلام به چشم اروپا و غرب سراسر یک تهدید می‌آید. امروز این تهدید بیش از هر زمانی جلب‌توجه می‌کند؛ چون از یک‌طرف رسانه‌ها بر سر آن‌چه ظهور برگشت یا احیای اسلام می‌نامند اتفاق‌نظر و خبر زیادی دارند و از طرف دیگر، بخش‌هایی از دنیای اسلام – فلسطین، حوزه خلیج، ایران، افغانستان و پاکستان که توسعه تاریخی متفاوت و نابرابری را گذرانده‌اند، به سلطه سنتی غرب به‌ویژه امریکا گردن نگذاشته‌اند.
البته نظریات متخصصین و رسانه‌های بین‌المللی در این مورد نابرابر است. جامعه سیاسی ایالات‌متحده نه‌تنها تلاشی برای اصلاح یا حتا مخالفت با تصویر اسلام به‌عنوان تهدید نکرد، بلکه این تصویر را تأیید و بزرگ کرد. از هلال بحران برژینیسکی تا بازگشت اسلام همه با تصویری که ترسیم شده همسو هستند.
دین اسلام را آن‌گونه که ما می‌شناسیم به معنای پایان تمدن در چوکات ظهور روز قیامت است؛ اما اسلامِ ساختگی ضد بشر، ضد دموکراسی، ضد یهود و نصارا غیرمنطقی است.

چرا شرق در برابر غرب ناتوان است؟
شرق‌ و قدرت‌های شرق در تبیین خود این‌گونه عمل می‌کند:
۱. بین شرق و غرب تفاوت عمیق و مطلقی برقرار است؛
۲. بازنمایی جوامع غربی از شرق، نه بر واقعیت، بلکه بر برداشت‌های ذهنی استوار است؛
۳. شرق بدون تغییر و راکد و در نتیجه، قادر به تعریف هویت خود نیست؛
۴. شرق مطیع و فرمان‌بردار است.
حالا چهار روایت در برداشت غرب از شرق دخیل هستند؛ به عبارتی شرق از دل این روایت‌ها در اندیشه و جان غربی رسوخ پیدا کرده و معنا یافته است:
۱. روایت استبداد شرقی؛
۲. فقدان تغییر اجتماعی؛
۳. نظریه‌ی شهوت‌رانی و جنسیت؛
۴. فقدان نظم و انضباط اجتماعی.
یگانه روایتی که نسبت به سایر روایت‌ها خیلی‌ها قوی نقل می‌شود این است که جهان به نحوی غرب‌زده شده و این‌چنین تهدیدها از پشت پرده‌های تلویزیون دیده می‌شود و وجود خارجی ندارند‌.

هلال بحران چیست و چه هدفی در پشت آن است؟
زبیگنیو برژینسکی شخصیت برجسته سیاسی، دانشگاهی و همچنین مشاور امنیت ملی امریکا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر است. او در سال ۱۹۷۹ و هم‌زمان با سقوط رژیم رضاشاه پهلوی و ظهور انقلاب اسلامی در ایران، کتابی تحت عنوان «هلال بحران» نوشت و در آن به ارائه نظریه‌ای تحت همین عنوان پرداخت. این نظریه دربرگیرنده نقطه نظرات وی در خصوص مسائل خاورمیانه است. او در کتاب خود معتقد است که بحران خاورمیانه همچنان به‌عنوان یکی از مشکلات اساسی این منطقه در سال‌های آینده باقی خواهد ماند و هیچ تغییری در آن رونما نخواهد شد و وضعیت بدتر از پیش خواهد شد.
برژینسکی در این نظریه از یک قوس بحران نام می‌برد که از شاخ آفریقا و مصر شروع و تا هند ادامه دارد. به اعتقاد وی، سرنگونی رژیم محمدرضا شاه، روی کمانه شمالی این قوس، یعنی ایران، ترکیه، پاکستان و افغانستان یعنی کشورهایی که بین شوروی سابق، اقیانوس هند و خلیج‌فارس قرار گرفته‌اند تأثیر می‌گذارد که خود باعث اتخاذ تصمیمات مهم در سیاست خارجی امریکا می‌شود؛ مثل کوشش امریکا برای وادار کردن مصر و اسرائیل به نزدیکی هرچه بیشتر (توافق عادی‌سازی روابط با اعراب که صورت گرفت) و تقویت پیوندهای نظامی میان پاکستان، ترکیه، یمن و دیگر کشورهای عربی بر ضد شوروی جهاد افغانستان به‌منظور توسعه الگوی همکاری منطقه‌ای.
به اعتقاد برژینسکی، منطقه هلال یا قوس بحران، منطقه‌ای است که به دلیل پویایی و تحرک نیروهای داخلی آن، از توان لازم برای پدید آوردن چالش برای منافع ایالات‌متحده امریکا در منطقه ذکر شده برخوردار است. او معتقد است که قوس بحران در سراسر کشورهای اطراف اقیانوس هند با ساختار سیاسی شکننده و ناپایدار شروع شده و این امر خطر تجزیه همان کشورهایی را دارد که برای غرب پایگاه‌های حیاتی هستند، اثر هرج‌ومرجی که ایجاد می‌شود، با نیروهایی پر خواهد شد که با ارزش‌های امریکا، دشمن و با دشمنان امریکا، همدل هستند. این قوس بحران از اندونیزیا و تیمور شرقی تا جنوب آفریقا را در برمی‌گیرد.
در واقع، وقوع انقلاب اسلامی در ایران و خروج ایران از محور امریکا، موازنه قدرت منطقه‌ای میان ابرقدرت‌های دوران جنگ سرد (شوروی و امریکا) را دگرگون ساخت. پیروزی انقلاب اسلامی موجب فروریختن سیستم امنیتی-منطقه ای خلیج‌فارس و خروج ایران از حلقه امنیتی سنتو (پیمان بزرگ امنیتی عراق) گردید. سقوط این سیستم امنیتی و خروج ایران از پیمان سنتو، ابرقدرت‌ها و کشورهای منطقه را به شکل‌دهی نظام‌های امنیتی جایگزین و بدیل واداشت. ایالات‌متحده امریکا به‌عنوان بازنده عرصه تحولات ایران که برای مدتی در همان زمان انزوا را در پیش گرفت، جهت پر کردن خلای امنیتی ناشی از سقوط رژیم شاه، اقدام به اتخاذ تصمیماتی در این رابطه نمود.

زمان رونمایی هلال بحران فرا رسیده بود
رونمایی هلال بحران از سوی برژینسکی و دکترین کارتر مبنی بر تشکیل نیروهای واکنش سریع، عمده‌ترین اقدامات امریکایی‌ها جهت مقابله با آثار و پیامدهای ناشی از انقلاب اسلامی ایران و حضور روس‌ها در افغانستان بود. به‌علاوه، امریکا به انعقاد قراردادهای امنیتی دوجانبه با کشورهای منطقه دست زد و همه کشورهای اروپا، خاورمیانه، جنوب آسیا و آفریقا را علیه شوروی متحد و منسجم ساخت و رهبری را در دست گرفت. از طرف دیگر، واکنش ابرقدرت شرق (شوروی) به انقلاب اسلامی و بازتاب‌های منطقه‌ای آن به‌صورت حمله شوروی به افغانستان شکل عینی به خود گرفت. در عرصه منطقه‌ای نیز، همسایگان عرب حوزه خلیج‌فارس، اقدام به ایجاد شورایی کردند که از آن به شورای همکاری خلیج‌فارس یاد می‌شود.
عمده‌ترین وجه این شورا، بعد امنیتی آن است. از دیگر آثار دولت‌های اقتدارگرای شرقی از حیث امنیتی، نزدیکی هرچه بیشتر اسرائیل و ترکیه و همچنین اسرائیل و مصر بود تا از این طریق بتوانند در مقابل امواج روس‌ها، حزب دموکراتیک خلق افغانستان و انقلاب اسلامی ایران مقاومت کنند.

تئوری منظومه‌های شش‌گانه
برژینسکی حتا در نظریه منظومه‌های شش‌گانه خود که در اوایل دهه ۱۹۹۰ مطرح نمود، به منطقه هلال بحران (به‌عنوان مرکز جنگ) نیز اشاره کرده و منظومه پنجم خود را به هلال مسلمانان (شیعی و سنی) یعنی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، ترکیه، کشورهای منطقه خلیج‌فارس، عراق، ایران، پاکستان و کشورهای جدید آسیای مرکزی تا سرحدات چین (کاشغر، یارکند، آیغور) اختصاص داده است. به عقیده او، این صف‌بندی اگرچه از مشترکات بسیاری برخوردار است و دارای پتانسیل فوق‌العاده بالایی است، اما در معرض نفوذ قدرت‌های نوظهور بوده و کماکان فاقد یک انسجام سیاسی و اقتصادی واقعی است.

حریفان این نظریه کی‌هایند؟
پس از بخار عربی و ناکام ماندن بهار عربی در مقابل ایران و ترکیه، نوع نگاه امریکا و غرب نیز در مقابل آنان تغییر کرد، یعنی در مقابل ترکیه از مدارا کار گرفته شد اما در مقابل ایران، سیاست‌ها تا بحث فشار حداکثری پیش ‌رفت؛ اما؛ چهار کشور به‌عنوان قدرت‌هایی که دوی آن جهانی است و دوی آن منطقه‌ای، برای این نظریه دردسرهای بزرگی خلق کرده‌اند و برنامه‌ریزی‌های دقیقی روی دست گرفته‌اند‌. (روسیه، چین، هندوستان، ایران)
ایران برای امریکا ثابت کرد که تمام بحث دیگر برجام نیست و عقد قراردادهایی با چین رقیب سنتی امریکا می‌تواند راه بیرون رفت خوبی برای ایران جهت مهار تحریم‌ها باشد.
ائتلاف‌هایی در چوکات شانگهای و برکس برای ناتو از همین حالا زنگ خطر برای غرب است. هندوستان به همین زودی‌ها اقتصاد سوم‌ جهان خواهد شد. روسیه دوباره در قالب سیاست‌های خاورمیانه در جهان ظهور می‌کند.
امریکا چه سلاحی در دست دارد؟
امریکا چند سلاح بزرگ و هولناک در دست خود دارد:
۱. نظم نوین جهانی؛ این نظریه تا هنوز بر قوت خود پابرجاست، تمام بازارهای دنیا به بازارهای امریکا وابسته است، این تئوری به‌اندازه‌ای قوی است که اروپا حتا نمی‌تواند در خواب هم راه جدایی از امریکا را بررسی کند؛ مقدمه‌ی این نظریه فروپاشی شوروی بود‌.
۲. پیمان ناتو بیش از ۴۰ کشور به رهبری امریکا هنوز فعالیت دارند و از امکانات بالایی برخوردار هستند.
۳. حضور نظامی امریکا در حال حاضر تنها در آسیا ۸۳۰ پایگاه نظامی دارد و تا الحال هژمون بزرگ دنیاست
۴. اقتصاد بزرگ دنیا
دالر امریکا بر فرق تجارت جهانی ایستاده است و دست امریکا در این زمینه هنوز هم بالاست.
ادامه دارد…