نویسنده: سرینجوی بوز
مترجم: سید نجیب الله مصعب
کمک و سرمایهگذاری هند
مجموعه امداد هند به افغانستان به شکل کمک، اکثراً در زیرساختها بوده است. هند چندین پروژه مثل ساخت بزرگراه راهبردی زرنج – دلارام را به عهده گرفته است که افغانستان را به بندر چابهار ایران وصل میکند. هند خط انتقال ۲۰۰ کیلومتری از پلخمری به کابل و یک ایستگاه کوچک در چیتمالا کشیده است. «منموهان سینگ»، نخست وزیر سابق هند در سال ۲۰۱۱ بازدید دو روزهای از افغانستان کرد که در جلسهی مشترکی با پارلمان افغانستان وعدهی کمک ۵۰۰ میلیون دالری دیگری برای کمک به توسعهی زیرساختها داد. هند تا اکنون حداقل ۲ میلیارد دالر به شکل کمک تخصیص داده است که پنجمین اهداکننده به افغانستان به شمار میرود. شکل ۴ بخشبندی همکاری توسعهای هند با افغانستان را نشان میدهد.
از نظر سرمایهگذاری هم شرکتهای هندی ۸/۱ تا ۲ میلیارد دالر در افغانستان سرمایهگذاری کردهاند که حقوق معدنکاری بزرگترین معدن آهن افغانستان در حاجیگک را برای کنسرسیومی از شرکتهای دولتی و خصوصی هندی به ارمغان آورد. ارزش کل سرمایهگذاری برنامهریزی شدهی هند به ۶/۶ میلیارد دالر میرسد.
در تابستان سال ۲۰۱۰ مقامهای امریکا و افغانستان یافتههای پیمایشی را در بوقوکرنا کردند که ادعا میکرد این کشور روی ذخایر کشفنشدهای از مس، آهن و لیتیوم به ارزش ۱ تریلیون دالر نشسته است. برای کشوری که ۹۷ درصد تولید ناخالص داخلیاش به جز تولید تریاک به کمکهای خارجی وابسته است، توسعهی صنعت مواد معدنی با هر ارزشی برای بقای دولت حیاتی است. منگل شیرزاد، استاد حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه ننگرهار میگوید: «استخراج از معادن برای چین خیلی مهم است. اگر افغانستان فقط با کمکهای بینالمللی زنده باشد، نمیتواند توسعه پیدا کند. افغانستان باید معادن و منابع خودش را داشته باشد».
افغانها برای دسترسی به این ذخایر به شدت به کشورهای خارجی مثل چین و هند برای تخصص فنی و صنعتیشان وابسته هستند. زمینشناسان شوروی بسیاری از منابع معدنی این کشور را در دهه ۱۹۶۰ بررسی کرده بودند؛ اما بیش از سه دهه جنگ و بیثباتی از توسعهی صنعت معدنکاری در افغانستان جلوگیری کرده بود. با بستن توافقات / قراردادهای چین و هند، این دو قدرت منطقهای باید در راستای رقابت سالم، نه رقابت مخرب عمل کنند. مثلاً نگرانی از نقش چین در افغانستان در تفکر هند در قبال افغانستان نقش دارد. گزارشها حاکی از آن است که اصرار چین برای خط لولهی گاز ترکمنستان– افغانستان- چین که تقریباً به قیمت توقف خط لولهی تاپی است نگرانیهایی در دهلی ایجاد کرده است. موفقیت کنسرسیوم چینی در کسب حقوق استخراج مس در عینک هم باعث نگرانیهایی شده بود. هرچند این دغدغهها تا حدی بعد از کسب حقوق استخراج معادن حاجی گک تخفیف یافته است.
جاده ابریشم، بریکس و همکاری چین- هند
هند به سختی در تلاش برای مقابله با خیزش اقتصادی قریبالوقوع چین در افغانستان است؛ اما بیجینگ دست به کار پروژهی جادهی ابریشم جدید شده است -که از مسیرهای زمینی و دریایی تشکیل شده است- این پروژه برای وصل کردن چین از زمین و دریا به غرب طرحریزی شده است که از آسیای مرکزی از جمله افغانستان میگذرد و به سادگی شکست نمیخورد. دیدگاه چین این است که جادهی ابریشم دریایی در مقابل مسیر زمینی پرخطر است؛ زیرا از قلمروهایی میگذرد که لزوماً با چین رابطهی دوستانهای ندارند. هند، اندونزیا و جاپان کشورهاییاند که رابطهی خوبی با چین ندارند و حضور نیروهای امریکایی را در این مسیر نیز نمیتوان نادیده گرفت. این دیدگاه تا حدی دلیل سرمایهگذاری هنگفت چین در امکانات بندری در بنگلادش، برمه، سریلانکا و پاکستان را توضیح میدهد. پیچیدگی ژئوپلیتیک جاده ابریشم دریایی هم میتواند توضیح دهد که چرا استراتژیستهای چین چنین انتظارات زیادی از راهبرد «پیش به سوی غرب» چرخش به سوی آسیای مرکزی با جادهی ابریشم زمینی آن به عنوان جایگزینی برای جاده ابریشم دریایی دارند. منطقهی آسیای مرکزی که مسیر زمینی از آن میگذرد در مقایسه با خط دریایی خالی از نفوذ امریکا است و محیط بسیار دوستانهتر و امنتری برای چین دارد.
راهبرد بلندپروازانه پیش به سوی غرب بر ضرورت ساخت تصویری مثبت از چین در آسیای مرکزی صحه میگذارد. «وانگ جیسی» معمار این راهبرد، معتقد است که سیاستگذاران چینی باید بر توسعهی پیوندهای اقتصادی و دیپلماتیک چین در این منطقه تمرکز کنند. او میافزاید که قواعد و سازوکارهای همکاری قدرتهای بزرگ هنوز در منطقه آسیای مرکزی مستقر نشده است و این موضوع فرصتی طلایی در اختیار چین میگذارد که حضور بینالمللیاش را در آنجا محکم کند. آسیای مرکزی شاید بزرگترین هدف تلاشهای چین در یکپارچگی منطقهای باشد. به این ترتیب، یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر نقش هند در افغانستان پساناتو، روابط احتمالی با دول دیگر آسیای مرکزی و چگونگی مدیریت روابطش با چین است.
چین دربارهی همکاری با هند در افغانستان از طریق سازمان همکاریهای شانگهای، هند را به مشارکت در پروژهی جاهطلبانهی جادهی ابریشم زمینی دعوت کرده است که غیر از همکاری در بخش انرژی، تأمین مالی و همکاری با مردم، شامل اتصال زیرساختی، سرمایهگذاری صنعتی و همکاری تجاری میشود. چین پیشبینی میکند که منابع مالی چنین پروژهای از طرف بانک تازه تاسیس بریکس و بانک توسعهی زیرساخت آسیا که چین آن را برپا کرده و از هند برای عضویت در آن دعوت کرده است تأمین خواهد شد.
حکایت جادهی ابریشم در هند هم ردپایی دارد. افغانستان با این جاده نقش تاریخی خود به عنوان پلی زمینی بین آسیای جنوبی، آسیای مرکزی، خاورمیانه و اوراسیا را دوباره به دست میآورد. هرچند تردیدهای زیادی درباره امکانپذیری این طرح وجود دارد. «گولشان ساچدوا»، تحلیلگری از موسسه مطالعات و تحلیل دفاعی میگوید که در هند این اعتماد به نفس وجود دارد که میتواند «در تسهیل تجارت و فرصتهای بازرگانی برای افغانستان و منطقه، نقش اصلی را به عهده بگیرد». نخست در کنفرانس «قلب آسیا» کابل در سال ۲۰۱۲ «سلمان خورشید» وزیر وقت دادگستری هند فرصتهای تکمیلی برای سرمایهگذاری را مشخص کرد. او به بخشهای معدن، زیرساخت، مخابرات، صنایع مبتنی بر کشاورزی، داروسازی، آموزش و فناوری اطلاعات اشاره کرد. سپس در اجلاس سرمایهگذاری در افغانستان در دهلی در سال ۲۰۱۲ هند دو اقدام برای افزایش اعتماد افغانستان پیشنهاد کرد که هدف از آن حمایت از افغانستان و ادغام آن در اقتصاد منطقهای بود. هر دو اقدام به خوبی در پیشنهاد جاده ابریشم چین جای میگیرند. به علاوه، سیاست پیوند زدن آسیای مرکزی هند، افغانستان را یک مرکز تجاری منطقهای تصور میکند که خطوط لولهی انرژی و پیوندهای هوایی، ریلی و جادهای از آن میگذرند و منابع را از آسیای مرکزی به شبهقاره میبرند. به عبارت دیگر، هند و چین چشماندازی برای افغانستان و کشورهای اطرافش به عنوان راه اصلی تجارت و رونق منطقهای دارند.
شکل (۵) جاده جدید ابریشم چین
منبع: Tiezzi 2014
در این زمینه و محیط است که بانک بریکس میتواند امکان چرخههای جدید و مؤثری از تجارت و جریانهای مالی بین اقتصادهای نوظهور را فراهم کند. اعلام تأسیس بانک توسعهای به رهبری بریکس (برازیل، روسیه، هند، چین، افریقای جنوبی) که دفتر مرکزی آن در شانگهای چین مستقر است، گام امیدوارکنندهای رو به جلو در روابط هند و چین است.
هند میتواند نقشی راهبردی در موفقیت این بانک بازی کند. نخست وزیر جدید هند در تلاش برای تبدیل هند به نیروگاهی تولیدی است. اگر هند در ایجاد ظرفیتهای صنعتی و ارتقای زیرساختهایش موفق شود میتواند در کنار چیزهای دیگر، رونق کالایی بعدی را هم موجب شود که به سود برزیل، روسیه و آفریقای جنوبی خواهد بود. چین هم میتواند به چیزهای زیادی دست پیدا کند. سرعت رشد یوان امروزه از همه ارزهای جهان بیشتر است و دومین ارز متداول در سرمایهگذاری تجارت است. دسترسی به منابع مالی یوانی از طریق بانک بریکس میتواند موجب جریانهای بزرگتر سرمایه و به جریان افتادن تجارت بین چین و بقیه کشورهای بریکس از جمله هند شود. چین سرمست از جریان سرمایه، همین حالا هم بانکدار جهان در حال توسعه شده است. در سال ۲۰۱۰، بانکهای دولتی چین وام ۳ میلیارد دالری به شرکت ریلاینس که یک شرکت برق و مخابرات هندی است، دادند.
سرمایهگذاری بر امنیت افغانستان
با توجه به چالشهای سازمان همکاریهای شانگهای، چین، روسیه و هند باید با هم و با دولت افغانستان کار کنند تا از امنیت داخلی این کشور پشتیبانی کنند. چین، هند و روسیه که عضو سازمان همکاریهای شانگهای هم هستند منافع امنیتی مشترکی در افغانستان پسا ۲۰۱۴ دارند که امکان همکاری سهجانبه را در این کشور جنگزده فراهم میکند. منطق همکاری سهجانبه بسیار ساده است. بعد از خروج نیروهای امریکا و ناتو، هند، چین و روسیه منافع مهمی در ثبات افغانستان دارند. در اوایل سال ۲۰۱۳ مسکو میزبان گفتوگوی سهجانبهای درباره افغانستان با هند و چین بود. چین هرچه بیشتر در افغانستان مشارکت میکند در تضاد بیشتری با دوست «همه رقمه اش» قرار میگیرد. پس درست قبل از جلسه سه جانبه در جنوری ۲۰۱۴ در پکن، سخنگوی وزارت امور خارجه از جدیت چین دربارهی نتیجه امنیتی علامت داد و اعلام کرد: چین به عنوان همسایهی نزدیک افغانستان، حاضر است با کشورهای این منطقه و جامعهی بینالمللی، برای حمایت از بازسازی صلحآمیز و فرایند آشتی در افغانستان و حفظ صلح، ثبات و توسعهی افغانستان و کل منطقه همکاری کند. با این همه، غیر از همان پیشروی اولیه، هنوز باید دید که این موضوع در گفتمان سازمان همکاریهای شانگهای ادامه مییابد یا خیر.